سه نفر در تقسیم هفده شتر با هم مخاصمه کردند سهم یکی نصف دیگری ثلث و سومی یک نهم شترها بود و هیچ یک راضی به کشتن شتر یا فروش سهم خود به دیگری نبود برای حل مشکل خدمت امام علی (ع) آمدند.حضرت فرمود :آیا راضی می شوید یک شتر از خودم به آنها اضافه نمایم تا سهام هر کدام متعادل شود؟ گفتند آری. حضرت هجده شتر را بین آنها تقسیم کرد به یکی نه شتر و به دیگری شش شتر و به سومی دو شتر داد و شتر خود را هم بر گردانید.
گرگی پاره استخوانی بلعید و در گلویش خزید مرغی سر در حلق گرگ کرد تا استخوان را بیرون آورد سپس از گرگ مطالبه ی حق الزحمه کرد گرگ گفت چقدر بی حیا هستی سرت را در دهان من فرو بردی و سالم بیرون آوردی اجرت هم می خواهی؟
گویند سگ گله ای بمرد چون صاحبش خیلی آن را دوست داشت او را در یکی از قبر های مسلمین دفن کرد خبر به قاضی شهر رسید دستور داد او را احضار کنند و بسوزانند زیرا او سگ خود را در قبرستان مسلمین به خاک سپرده است وقتی او را دستگیر کردند و نزد قاضی آوردند گفت ای قاضی این سگ وصیتی کرده که می خواهم به شما عرض کنم تا بر ذمه ی من چیزی باقی نماند قاضی پرسید وصیت چیست ؟ آن مرد گفت هنگامی که سگ در حال مردن بود به او اشاره کردم که همه ی این گوسفندان از آن توست پس وصیت کن که آنها را به چه کسی بدهم . سگ به خانه ی شما که قاضی شهر هستید اشاره کرد اینک گله ی گوسفندان حاضر وآماده و در اختیار شماست قاضی با تاثر وتاسف گفت علت فوت مرحوم سگ چه بود؟ آیا به چیز دیگری وصیت نکرد ؟ خداوند به نعمات اخروی بر او منت نهد و تو نیز به سلامت برو . چنانچه آن مرحوم وصایای دیگری داشت ما را آگاه گردان تابه آن عمل کنیم به این ترتیب چوپان از مرگ نجات یافت.
شبث بن ربعی یکی از شرکت کنندگان درفاجعه ی کربلاست که به دلیل دست زدن به این جنایت و پلیدی های دیگر شهرت خاصی دارد شبث از نظر شخصیتی فردی هزار چهره منافق وسنگ دل بود که به هیچ یک از اصول اخلاقی پایبند نبود. وی مدتی اذان گوی پیامبر دروغی "سجاح"بود سپس اسلام آورد آن گاه در قتل عثمان شرکت کرد سپس جزء یاران امام علی (ع) شد و بعد از آن جزء خوارج شد و علیه امام علی(ع) جنگید آن گاه توبه کرد ولی پس از مدتی در قتل امام حسین (ع) شرکت کرد و سرانجام در قتل مختار مشارکت داشت وی از جمله کسانی بود که نامه ی دعوت از امام حسین (ع)را امضا کرده ولی در کربلا امیری پیاده نظام لشکر عمر بن سعد را بر عهده داشت.
امام صادق (ع) فرمود:در مسواک 11 خصلت است.
1.پاکیزه کننده ی دهان
2.جلا دهنده ی چشم
3.خشنودی خداوند متعال
4.سفیدی دندانها
5.از بین برنده ی بوی بد دهان
6.لثه را محکم
7.اشتها را زیاد
8.بر طرف کننده ی بلغم
9.حافظه را زیاد
10.نیکی را دو چندان
11.فرشتگان را مسرور میکند.
کسی می خواست به سفر برود به حاتم اصم گفت مرا شفارشی کن حاتم گفت:
1.یار خواهی خدا بس است
2.همراه خواهی کرام الکاتبین بس است
3.عبرت خواهی دنیا بس است
4.مونس خواهی قرآن بس است
5.کار خواهی عبادت خدا بس است
6.موعظه خواهی مرگ بس است..
و اگر اینها تو را بسنده نیست دوزخ تو را بس است.
حضرت موسی در راهی شیطان را دید و ضمن گفتگویی از او پرسید چه گناهی است که اگر انسان آن را انجام دهد تو بر او مسلط میشوی آنچنان که او را به هر طرف بخواهی میبری ؟ شیطان گفت انسانی که از عمل خوب خود خوشحال باشد و آن را بسیار تصور کند ولی گناهش را کوچک و ناچیز بشمارد من بر او مسلط میشوم.
در روایات پنیر خالی خوردن کراهت دارد چون عقل را کم میکند امروزه با پیشرفت علم به این نتیجه رسیده اند که پنیر برای هضم شدن در معده نیاز به فسفر زیادی دارد در نتیجه فسفر مورد نیازش را از مغز دریافت میکند در نتیجه مغز فسفر زیادی از دست می دهد و قدرت تعقل را از آدمی میگیرد اگر پنیر را با گردو بخوریم این مشکل حل میشود چون گردو فسفر زیادی دارد و مغز مجبور نیست فسفر از دست بدهد حالا میفهمیم چرا ائمه فرمودند پنیر را با گردو بخورید.
روزی عابدی شنید در شهری از بنی اسراییل مردم درختی را می پرستند تصمیم گرفت تابا تبر درخت را قطع کند در راه شیطان او را دید گفت کجا میروی عابد جریان را گفت شیطان گفت تو مگر خدایی ؟ اگر خدا خودش بخواهد جلوی آنها را می گیرد پیامبری می فرستد آنها باهم گلاویز شدند عابد شیطان را زمین زد شیطان گفت مرا رها کن در عوض من هر روز 2 اشرفی زیر بالشت میگذارم تو ببر انفاق کن و آن مردم را رها کن عابد قبول کرد بعد از دو روز عابد اشرفی زیر متکایش نیافت تبر برداشت رفت سراغ درخت تا آن را قطع کند در راه باز شیطان را دید شیطان جلوی او را گرفت با هم در گیر شدند این دفعه شیطان او را زمین زد عابد گفت چرا این دفعه تو پیروز شدی شیطان گفت دفعه قبل تو برای خدا میرفتی این دفعه بخاطر اشرفی بود بخاطر همین من غلبه کردم.
پیامبر اعظم اسلام فرموده:نشست و برخواست با چند طایفه دل را می میراند...
1.خسیس ها
2.ثروتمندان
3.گفتگو با زنان
4.نشست با مردگان.
عرض شد: چگونه با مردگان می شود نشست و صحبت کرد
فرمود: منظورم از مرده کسی است که دلش از یاد آخرت مرده و فقط به فکر آباد نمودن دنیاست.
***روضه بحار جلد 1