روزگاری شهر ما ویران نبود
دین فروشی اینقدر ارزان نبود
صحبت از موسیقی و عرفان نبود
هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود
دختران را بی حجابی ننگ بود
رنگ چادر بهتر از هر رنگ بود
اینک اما...
پشت پا بر دین زدن آزادگی است
حرف حق گفتن عقب افتادگی است
آخر ای پرده نشین فاطمه(س)
کی رسی بر داد دین فاطمه(س)
"اللهم عجل لولیک الفرج"
براى از بين رفتن حالت وسواس، راهكارهاى زير پيشنهاد مىشود:
1 - يادگيرى مسائل شرعى به نحو صحيح؛
2 - توجه به مفاسدى كه وسواس به دنبال دارد؛ مانند از بين رفتن تمركز فكرى و اختلال در امور زندگى و بازماندن از انجام تكاليف شرعى؛
3 - مطالعه كتابهايى كه در اين زمينه نوشته شده است؛ مانند كتاب «وسواس» تأليف مرحوم مصطفى زمانى؛
4 - توجه داشته باشيم كه گمان به نجاست تكليف آور نيست. بلكه در صورتى اجتناب لازم است كه انسان يقين به نجاست داشته باشد؛
5 - همانطور كه مىدانيم در زمان پيامبر اكرم(ص)و ائمه اطهار(ع)، با اين كه آب لولهكشى و امكانات بهداشتى فعلى موجود نبوده، مسلمانان به طور عادى زندگى مىكردند و در خصوص طهارت و نجاست مشكل خاصى نداشتند؛
6 - توجه به اين كه يقين شخص وسواسى براى وى معتبر نيست؛ بلكه در پاك شدن و نجس گشتن اشيا، بايد به نظر عرف مراجعه كند و در آب كشيدن اشيا و انجام دادن غسل به طور عادى و مانند عرف عمل كند.
منبع: http://tarvijequran.net
اتفاقاتي که متعاقب خشمگين شدن در بدن ايجاد ميشوند عبارتند از : تنفس سريع، متوقف شدن سيستم گوارش که يکي از بدترين پيامدهاي خشم است، آزاد شدن ذخاير گلوکز از کبد، ترشح کورتيزول و سرکوب سيستم ايمني، افزايش هورمون تستوسترون در مردان، تسريع و تشديد حرکات و گفتار، سفت شدن عضلات، گشاد شدن چشمها، سرخ شدن چهره و انتقال جريان خون از پوست، کبد، معده و روده به سمت قلب، سيستم عصبي مرکزي و عضلات. افرادي که سريع کنترل خود را از دست داده و خشمگين ميشوند در درازمدت دچار مشکلاتي از قبيل اختلالات پوستي، قلبيعروقي، گوارشي، نارسايي سيستم عصبي، تشديد علايم بيماري موجود در بدن، آرتروز و سکته قلبي ميشوند. پس بايد بتوانند خشم خود را کنترل و مديريت کنند.
آخرین مرحله نماز، سلام و درود فرستادن بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله)، بندگان صالح و همه نماز گزاران است.
«تكبیرة الاحرام» اجازه ورود به نماز و «سلام» اجازه خروج از آن است.
در باره حكمت و فلسفه «سلام» میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
1. احساس یگانگی و همدلی مسلماناننمازگزار وقتی در سلام نماز به همه مؤمنان و بندگان صالح و بر خودش سلام میدهد، احساس میكند كه تنها نیست و یكی از آحاد امت بزرگ اسلام است و با مردان خدا، در هر جای زمین احساس همبستگی میكند.
2. امان خواستن از خدا ؛واژه سلام در میان دو معنا مشترك است: 1 ـ درود و تحیت 2 ـ نام مقدس خداوند .
طبق معنای اول، معنای سلامهای نماز روشن است؛ ولی بر اساس معنای دوم ؛ اشاره و كنایه از این است كه نمازگزار به اذن پروردگار، سلامتی و امن از عذاب را برای مؤمنان تفأل میزند.
چنانكه امام صادق(علیه السلام) میفرماید: «معنی السلام فی دَبر كلّ صلاةٍ الامان ؛ معنی سلام در آخر هر نمازی، امان است» یعنی اگر نماز را در حالی كه قلبش خاضع است به جای آورد از بلاهای آخرت در امان خواهد بود».(1)
3. جلب رحمت الهی،امام علی (علیه السلام) میفرماید: در معنای «السلام علیكم و رحمة الله و بركاته» از خدا ترحّم خواستن برای خود و همه بندگان است، كه این خود سبب ایمن شدن از عذاب قیامت است»(2)
4. یاد آوری نام الهی؛امام صادق (علیه السلام) فرموده است: «سلام، یكی از اسمهای خدا است و اگر میخواهی سلام نماز را بهخوبی انجام داده و معنایش را ادا كنی، پس باید از خدا بترسی و دین و قلب و عقلت را سالم نگه داری و آنها را به ظلمت گناه نیالایی.»(3)
امام صادق علیه السلام می فرماید: «معنی سلام در آخر هر نمازی، امان است» یعنیاگر نماز را در حالی كه قلبش خاضع است به جای آورد از بلاهای آخرت در امان خواهد بود».
5. تلقین نیكی ها و شایستگی ها؛یكی از درسها و ثمرات نماز این است كه هر نمازگزاری، در هر شبانه روز پنج بار به خود تلقین میكند كه از بندگان نیكوكار و شایسته خداوند است (السلام علینا و علی عبادالله الصالحین). كسی كه نماز میخواند، اگر به معنای این جمله توجّه كند، وجدانش تحت تأثیر قرار میگیرد و سعی میكند با پیام آن تلقین مخالفت نكند و اعمال خلاف مرتكب نشود و خود را هر چه بیشتر به نیكوكاران الگو نزدیك سازد.(4)
6. ارتباط با فرشتگانسلام، نوعی ارتباط با فرشتگان و اظهار دوستی با آنان است. در تعیین این مطلب، روایتی نقل شده است:
از امام صادق(علیه السلام) پرسیدند، چرا در وقت سلام، نمازگزار رو به طرف راست بر میگرداند، نه به چپ؟ فرمود: ملكی كه كارهای بد را مینویسد، در طرف چپ است. و چون نماز همهاش خوب است و بدی در او نیست، به طرف راست سلام داده میشود، نه طرف چپ.»
7. پیوند دوستی و محبت با دیگرانسلام، خواستاری سلامتی، امنیت، خیر و بركت و سعادت است. نمازگزار با سلام دادن، نشان می دهد كه دوستدار و خیرخواه همه خوبان و نیكوكاران است و همواره آرزوی سلامتی آنان را دارد. این مسأله باعث نزدیكی قلبها به هم و مستحكمتر شدن دوستیها و برادریها است.
پی نوشت ها:
1- مصباح الشریعة، ص 90، اسرار نماز، ص 162 .
2- میزان الحكمه، ج، 5، ص 395 .
3- آداب الصلاة، ص 399
4- رموز نماز، ص 83 . منبع: ایپرسش
اثر اعمال بر هستی
استاد امجد از قول علامه می گوید:
« اگر یک کاه برداری، در همه عالم(هستی) اثر میگذارد! »
{ پس گناه کردن چه اثری بر هستی میگذارد؟ }
اثر سوء عصبانیت
استاد فاطمی نیا به نقل از علامه می فرمود:
« گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را به عقب می اندازد. »
اثر غذا
به استاد طباطبائی عرض شد:
« شاعری مدعی است که مشاهداتی دارد و ... »
ایشان فرمود:
« یک وعده خوراک کامل به او بدهید! »
وقتی غذا را به وی رساندند و سیر خورد، پرسیدند: « حالا هم چیزی می بینی؟ » گفت: « نه؛ آن حالت از بین رفت. »
اثر گناه غیبت
حجت الاسلام سید احمد فاطمی نقل میکند:
در اوایل طلبگی ام، روزی مرحوم علامه به حجره ام تشریف آوردند و فرمودند:
« به ظاهر در این جا غیبت شده است! »
گفتم: بله؛ پیش از آمدن شما، چند نفر که درسشان از من بالاتر بود، این جا بودند و غیبت کسی را کردند. علامه فرمودند:
« باید می گفتی از این جا بروند، این حجره دیگر برای درس خواندن مناسب نیست؛ اتاق خود را عوض کن. »
درس اخلاق
و می فرمود:
« درس اخلاق، گفتنی نیست، عمل است. »
زیارت اهل قبور
علامه هر شب جمعه به زیارت اهل قبور می رفت و معتقد بود:
« رفتن به قبرستان در سازندگی انسان مؤثر است. »
دعای سحر
علامه حسن زاده آملی می نویسد:
وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی، تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، فرمود:
« آقا دعای سحر حضرت امام باقر علیه السلام را فراموش نکن که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست اگر بهشت شیرین است، بهشت آفرین شیرین تر است. »
فلسفه
استاد علی احمدی می گوید:
وقتی دروس سطح را خدمت علامه طباطبائی تمام کردم، از ایشان پرسیدم: « فلسفه بخوانم یا نه؟ » فرمودند:
« اگر می خواهی بخوانی [ تا جایی که] صاحب نظر شوی، بخوان؛ و اگر حوصله نداری و صرفاً می خواهی چند اصطلاح را یاد بگیری، نخوان. »
مطالعه کتاب شریف بحارالانوار
حجت الاسلام قرائتی نقل می کند که روزی در مسیر راه به علامه طباطبائی(ره) برخوردم. از ایشان خواستم مرا نصیحت کند. ایشان فرمود:
« بحار الانوار را زیاد مطالعه کنید و از روایت های آن ساده نگذرید. »
تألیف و نویسندگی
حجت الاسلام ضرابی می گوید علامه می فرمود:
« هرج و مرج علمی شده و هر کس دست به قلم برده و ... »؛ لذا به اینجانب سفارش می فرمود:
« تا خوب پخته نشدید، دست به قلم نبرید و کتاب به جامعه عرضه نکنید. »
منبع سایت صالحین
برخی هنگام نماز صبح نمیتوانند به خاطر سنگینی بلند شوند که از آثار گناه است. شخصی به امام حسن عسگری (ع) گفت که هر شب قصد میکنم تا نماز شب بخوانم؛ اما نمیشود. امام فرمود: «گناه تو را زنجیر کرده است.» دلیل اینکه کسی دلش میخواهد نماز شب بخواند اما نمیتواند، انجام گناه است و با استغفار میتواند آن را رفع کند.
بیدار شدن در هنگام سحر و استفاده کردن از برکات
شعری هست که میگوید : «هر که سحر ندارد از خود خبر ندارد» هر کسی که هنگام سحر خواب است، نمیداند که کیست و باید خود را پیدا کند. حدیث از معصوم (ص) است که میفرماید، عجب است که مردم به دنبال گمشده خود هستند اما به دنبال خود نمیگردند.
«وعَیبی فیهِ مَسْتوراً»
خدایا کاری کن تا عیب من مستور باشد و کسی از عیبم مطلع نباشد! خدا «ستارالعیوب» است و نگذاشته تا کسی از گناهان ما اطلاع پیدا کند. حدیث است اگر گناه بو داشت دو نفر کنار هم نمینشستند. اگر عیب آدم عیان میشد کسی جنازه کسی را دفن نمیکرد.
در پایان دعا میگویم ای خدایی که از همه شنوندهها تو شنواتری! خدا همه چیز را میشنود. اگر یواش هر حرف بزنیم خدا باز هم میشنود. حضرت موسی (ع) به خدا گفت که خدایا، اگر نزدیکی من یواش صحبت کنم و اگر دوری بلند صحبت کنم؛ خدا فرمود: «من همنشین کسی هستم که یاد من باشد.» خدا شنواترین است؛ پس میگوییم، ای خدایی که از همه شنوایان شنواتری، این دعاها را درباره ما مستجاب کن!
منابع :سایت مفاد
اگر پیمان مردم با ولی بود / اگر پیوند با آل علی بود//
نه فرمان نبی از یاد میرفت / نه رنج و زحمتش بر باد میرفت//
نه زهرا کشته میشد در جوانی / نه میشد خسته از این زندگانی//
نه خون دل نصیب مجتبی بود / نه پرپر لاله ها در کربلا بود//
از آن جایی كه شیطان قسم خورده همه فرزندان آدم را گمراه نمایند و هر گروهی را با نقشه ای از راه بیرون كند، و تا كنون انجام داده و بعدا هم انجام خواهد داد؛ یكی از آنها كه برای او خیلی هم آسان می باشد طایفه زنان اند.
اولین كسی را هم كه گول زد و وسوسه اش در او اثر نمود حضرت حوا، مادر آدمیان بود.
روزی آن ملعون پیش رسول اكرم (صلی الله علیه و آله وسلم) آمد، حضرت از او چند چیز پرسید و او هم همه را پاسخ داد.
یكی از آنها این بود: رفیقان تو كیان اند؟ پاسخ داد: دروغ گویان ، غمازان و زنان
پرسید: دام تو چیست؟ گفت : زنان، به واسطه اینان مردان را از راه مستقیم بیرون می برم، و خود ایشان را با مكر و حیله و دل سوزی، به كارهای ناشایسته وادار می كنم و به این وسیله، جهنمی می نمایم.
فرمود: چه تعداد از زنان از تو فرمان برداری می كنند و تابع تو هستند. عرض كرد: یا رسول الله آن قدر زیادند كه نمی توان شماره كرد و به حساب آورد. ممكن است از هزاران زن فقط یكی از من اطاعت نكند و بقیه گوش به فرمان من هستند و مایه دل گرمی و امید من به آنان است.
آن حضرت پرسید: تا به حال بر چند زن غالب نشدی و نتوانستی بر آنان چیره شوی؟
عرض كرد: یا رسول الله ! تا به حال بر چهار زن دست نیافتم - و آنان زنان نمونه بوده اند. نخست آسیه ؛ زن فرعون، دختر مزاحم، عمری در خانه فرعون، كه ادعای خدایی می كرد، زندگانی نمود و یك لحظه به خدای خود كافر نشد و فرعون را به خدایی نپذیرفت. مطیع پیغمبر زمان خود حضرت موسی (علیه السلام) بود و در پایان هم به دست فرعون به شهادت رسید.
دوم مریم؛ مادر حضرت عیسی (علیه السلام) كه از روز تولد در بیت المقدس بوده و از اول تا آخر عمرش به عبادت خداوند متعال به سر برد و دست نامحرمی به وی نرسید. خداوند از لطف و عنایت خود بدون شوهر، حضرت عیسی (علیه السلام) را به او عنایت كرد.
سوم خدیجه؛ همسر و حرم تو آن زنی كه همه دارایی خود را به تو سپرد و همه را وقف اسلام و هدف شما نمود در لحظات دشوار از اسلام و مكتب تو پشتیبانی كرد.
چهارم ؛ كه از همه آنان بهتر و گرامی تر است ، دخترت فاطمه(سلام الله علیها) می باشد. در همه دنیا زنی به خوبی و شایستگی و ایمان و علم و اخلاق او نیامده است.
شیطان در کمین گاه/نعمت الله صالحی حاجی آبادی
مرحوم علامه طبرسی در کتاب احتجاج روایتی را از امام صادق علیه السلام آورده که خلاصه آن اینچنین است: بعد از آنکه فدک را از فاطمه زهرا سلام الله علیها گرفتند و سخن آنحضرت را مبنی بر اینکه فدک را رسول خدا به من بخشیده، نپذیرفتند،امیر المومنین به مسجد آمد و خطاب به ابوبکر در حالیکه مهاجرین و انصار دور او جمع شده بودند، فرمود:برای چه حق فاطمه(فدک)را که رسول خدا در حال حیات خویش به او بخشیده بود گرفتی ؟ ابوبکر گفت آن فیئ مسلمین است و اگر شاهد بر اینکه پیامبر آنرا برای فاطمه قرار داده نیاوری ، حقی در آن ندارد، سپس امیر المومنین با براهین منطقی و تمسک به آیات قرآن آنها را محکوم کردکه نتوانستند پاسخ دهند پس مردم به یکدیگر نگاه کردند و گفتند به خدا سوگند علی بن ابی طالب راست گفت.پس ازآن به منازلشان بازگشتند.
سپس ابوبکر ،عمر را به منزل خویش فراخواند و به او گفت آیا ندیدی در مجلس امروز علی چه کرد،به خدا اگر در مجلسی دیگر اینچنین صحبت کند کار ما را تباه خواهد کرد ،حال چه کنیم.عمر گفت عقیده من این است که دستور قتل او را بدهی!ابوبکر گفت چه کسی اینکار را می کند.عمر جواب داد خالد بن ولید.پس خالد را احضار کرده وبه او گفتند می خواهیم تو را به کار بزرگی مامور کنیم، خالد گفت هرچه بگوئید انجام می دهم اگرچه کشتن علی باشد! گفتند همین را می خواهیم ،گفت کی این کار را انجام دهم،ابوبکر گفت برای نماز به مسجد بیا ودر کنار علی بایست پس هنگامی که سلام نماز را دادم بلند شو و گردن او را بزن. اسماء بنت عمیس که همسر ابوبکر بود سخن آنها را شنید پس به کنیز خود گفت برو و به علی این جمله(آیه)را بگو« إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِكَ لِیَقْتُلُوكَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَكَ مِنَ النَّاصِحِینَ »(قصص 20) آن کنیز پیام اسماء را به امام علی رساند آنحضرت به او فرمود به اسماء بگو خداوند مانع کار آنها می شود.
سپس حضرت برای نماز آماده شدو به مسجد آمد و پشت سر ابوبکر به نماز ایستاد و خالد درحالیکه شمشیر همراه داشت کنار آنحضرت ایستاد،وقتی ابوبکر برای تشهد نشست به خاطر ترس از وقوع فتنه،ازآنچه گفته بود پشیمان شد وفکر می کرد چه کند و جرأت بر سلام نماز نداشت سپس خطاب به خالد گفت : یا خالد لا تفعلن ما امرتک (ای خالد آنچه را گفتم انجام مده) و السلام عیکم و رحمة الله و برکاته، ونماز را تمام کرد. پس از نماز امیرالمومنین به خالد گفت به چیزی تو را امر کرده بود؟ خالد گفت به زدن گردن تو ،حضرت فرمود: آیا انجام می دادی ؟ خالد گفت اگر قبل از سلام نماز نهی نمی کرد تو را می کشتم ، امام علی او را گرفت و به زمین کوبید ، پس مردم جمع شدند و حضرت را به قبر پیامبر صلی الله و علیه وآله قسم دادند که او را رها سازد و حضرت او را رها کرد.
منابع:الاحتجاج ج1ص90/ علل الشرایع ج1ص93 / بحاارالانوار ج28ص305
این داستان عجیب است؛ به یكى از خوبان گفتند: شنیدیم كه مىخواهى همسرت را طلاق بدهى؟ گفت: بله، شرایط طلاق از نظر قرآن و روایات جمع است.
گفتند: چرا مىخواهى او را طلاق بدهى؟ گفت: او ناموس من است، الان خودش هم در این مجلس نیست، من حق ندارم از او غیبت كنم. شما سؤال بدى كردید.
زن را طلاق داد و زن هم بعد از مدتى طبق حكم فقه رفت و شوهر كرد. سال بعد رفقا به او گفتند: راستى زنت را پارسال چرا طلاق دادى؟ گفت: او الان زن من نیست، ناموس دیگران است، خدا به من اجازه نمىدهد كه پشت سر ناموس مردم حرف بزنم. شما این سؤالتان بیجا است كه از من مىپرسید.
چه كسى الان در خانوادهها دفاع از حق مىكند؟ چه كسى در خانوادهها غیبت نمىكند؟ تهمت نمىزند؟
منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت استاد حسین انصاریان