سپهبد شهید علی صیاد شیرازی در یکی از خاطرات خود از دفاع مقدس به خاطرهای از عملیات مرصاد پرداخته و شرحی از حضور خود در این عملیات را بیان میکند که در ذیل آمده است: «شبانه خودم را با یک فروند هواپیمای فالکون به کرمانشاه رساندم و صحنه پیشروی دشمن را از نزدیک مشاهده کردم و متوجه اوضاع شدم. چنان جو پریشانی و اضطراب در مردم ایجاد شده بود که سراسیمه از خانه بیرون آمده بودند. از طرفی جاده کرمانشاه به بیستون از خودروهایی که در انتظار جابهجایی بودند، مملو بود و ترافیک سنگینی ایجاد شده بود. بر این اساس با یک فروند هلیکوپتر از فرودگاه به سمت یکی از قرارگاههای تاکتیکی سپاه پاسداران مستقر در طاق بستان حرکت کردیم...
خدایا نامه ام رو به دست امام حسین برسون
سلام امام حسین مهربون...
من دختری کوچک هستم . پدرم جانباز موجی است...
الان که دارم برای شما نامه می نویسم پدرم خوابیده آرومه آرومه .
وقتایی که خوابه میام کنارش وباهاش حرف می زنم...
امام حسین شنیدم رقیه ی کوچولوت به آسمون ها رفته می خوام بهتون بگم ...
من حاضرم دختر شما بشم...
به جاش حال بابام رو خوب کنید از شما خواهش می کنم می دونم که خیلی مهربونید امام حسین ...
سرویس مذهبی افکارنیوز- تیمسار خشمگین بود. چنان خشمگین که حتی صدایش می لرزید. دوستانش بعدها اعتراف کردند که در تمام مدت دوستی بلند مدتشان هرگز او را چنین ندیده بودند. او حتی برای نخستین بار بر سرشان داد زده بود که : «شما چطور توانستید بدون اجازه من دست به چنین کاری بزنید؟»
کسی در آن لحظه جرات جواب نداشت. هرچند آن ها همان وقت هم که تصمیم به چنین کاری گرفتند، از عواقبش بی اطلاع نبودند، اما نه در این حد!...
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، وبلاگ گنجینه اسرار در جدیدترین نوشته خود آورده است:
بیایید لحظه ای تعارف و رودربایستی را با خودمان کنار بگذاریم و حساب کتاب کنیم؟ ببنیم به چه کسانی بدهکاریم؟ همه ما به شهدا بدهکاریم. بدهی کمی هم نیست.آنها چه کرده اند و ما چه؟ درست که نگاه کنیم می بینیم آنها جان دادند تا ما جان بگیریم. جان سپردند که ما دل و جان به دین بسپاریم...