این یک مقاله روانشناسی در مورد نوع رفتار هست
که با خواندن آن و عمل به آن می توانید رفتاری معقولانه تر داشته باشید و همچنین می توانید دیگران را مجذوب خود کنید
این حس علاقه مند کردن افراد به خود و دیگران را شیفته ی خود کردن یک حس قریضی است پس مطالعه ی این مقاله به همه توصیه می شود
1. رعایت اعتدال در رابطه
اول از همه باید این نکته رعایت بشه که نباید بیش از حد به طرفتون نزدیک بشید و همش کنارش باشید.سعی کنید این رابطه رو معمولی جلوه بدید. حتما یه چیزی بوده که گفتن دوری و دوستی. همیشه بودن، باعث میشه حس قشنگ دلتنگی از بین بره و شما تکراری به نظر بیان البته زیاد دور بودن هم خوب نیست چون ممکنه کم کم از یاد برید و فراموش بشید.
2. صمیمیت به مرور زمان
یکدفعه صمیمی نشید بلکه سعی کنید کم کم و به مرور زمان صمیمیت بیشتری پیدا کنید. صمیمیت بیش از حد باعث زدگی و خستگی طرفتون از شما میشه.
3. داشتن آشنایی که با طرفتون نزدیکه
اگه یکی رو داشته باشید که به طرفتون نزدیک باشه خیلی خوبه. چون می تونید بوسیله اون اولا اطلاعات خوبی رو ازش بدست بیارید مثل : چیزهای مورد علاقه اش ، حس اون نسبت به شما ، کارهای روزمره اش و ... و همچنین از اون می تونیم به عنوان یک انتقال دهنده اخبار از طرف خودتون استفاده کنید. به صورت زیر :
ازش بخواهید که وقتی با طرفتون هست در مورد شما و قابلیت هاتون و خوبی هاتون صحبت کنه البته همون اندازه که هستید یا دارید نه بیشتر چون دروغ می تونه اولین قدم برای تنفر از شما بشه.
4. حقیقت گو باشید
همیشه سعی کنید آنچه هستید و آنچه می تونید در آینده باشید را بگویید نه بیشتر.
شاید با تعریف بیش از حد از خود در مورد کارهای آینده محبوبیتی کسب کنید اما این کار در آینده در صورت انجام ندادن می تونه از شما یک آدم بی دست و پا رو برای طرفتون تعریف کنه و در صورت انجام دادن سطح توقعات رو بالا ببره.
5. در ابتدا در مورد کارهای روزانش صحبت کنید
کارهای روزانه طرفتون رو بدونید و در ابتدا در مورد اون ها باهاش حرف بزنید و صحبتون رو پراکنده نکنید
6.تفاهم ها رو به زبون بیارید
چیزهای مورد علاقه طرفتون رو به صورتی بفهمید ( البته بهتره اون نفهمه که می دونید) و از اونا استفاده کنید و یا در موردشون بپرسید
مثلا اگه فهمیدید طرفتون به آب پرتقال علاقه داره، از اون بپرسید : نظرت با خوردن یه لیوان آب پرتقال چیه؟ و یا می تونید بگید : من آب پرتقال خیلی دوست دارم تو چی؟ مطمئنا اون با شنیدن این حرف سر شوق میاد و میگه : چه تفاهمی.
7.ازش به عنوان یک حلال مشکلات استفاده نکنید
هیچ وقت مشکلات خود رو به صورت آشکار بیان نکنید و بزارید شما برای اون یک تکیه گاه باشید. سعی کنید طوری باشید که از با شما بودن لذت ببره
8.به بهترین شکل حرف بزنید
درست و به آرامی حرف بزنید، شمرده و کوتاه. هرگز عصبانیت خود رو در صبحت کردنتون بروز ندید.اجازه حرف زدن به طرفتون رو بدید.
سعی کنید شما سوال کننده باشید در حالی خود جواب سوال را می دونید تا شاید وقتی جواب درستی نداشت احساس حقارت نکنه و شما به آرامی اون رو جبران کنید.
9.لبخند بزنید و مهربان باشید
لبخند رو با خود داشته باشید و برای تایید صحبت های طرفتون حتما از بله به همراه لبخند استفاده کنید. به طرفتون بفهمونید از اینکه باهاش هستید لذت می برید.
همچنین اصل مهم مهر و محبت باید تا همیشه پای بر جا باشه و هرگز فراموش نشه.
10.ساده ولی زیبا وشیک باشید
سعی کنید چهرتون رو همیشه شاداب داشته باشید و هیچ وقت آشفته نباشید. لباس هایی که بهتون میاد و طرفتون هم خوشش میاد بپوشید.
زیبایی رو به طوری ذاتی نشون بدید و از آرایش هایی که موجب زیبایی افراطی میشه استفاده نکنید چون ممکنه وقتی طرفتون شما رو در حالت عادی ببینه از شما دل سرد بشه.
11.در مورد مسائلی مانند : عشق حرف بزنید
در مکالمات از خودتون ( شما و طرفتون ) حرف بزنید، البته به اندازه. بعضی وقت ها در مورد عشق ، دوست داشتن ، حس قشنگ عاشق شدن و از این موارد به صورت سوال جوابی حرف بزنید و نظرش رو بدونید.
12.پرسش های منفی تضمینی بپرسید
گاهی اوقات پرسیدن سوالاتی به صورت منفی که خودتون جوابش رو می دونید باعث میشه طرفتون عشقش رو نسبت به شما نشون بده.البته حتما باید خودتون قبل جوابش بدونید در جواب چه خواهد گفت. این تکنیک می تونه برای خیلی ها موثر باشه.
مثلا ازش بپرسید : تو از من بدت میاد، مگه نه؟ ( البته اگه مطمئنید میگه نه خیلیم دوست دارم ، بپرسیدا) طرفتون چند ثانیه به فکر فرو میره و بعدش جواب مورد علاقتون رو بهتون میده و البته این سوال اون رو به این فکر فرو می بره که چرا همچین حرفی رو زد و از اون به بعد سعی میکنه عشقش رو نسبت به شما بیشتر نشون بده./ بیش از حد از این روش استفاده نکنید.
13.هدیه بدهید
به مناسبت های مختلف و یا بی دلیل به طرفتون کادو بدید.
بهتره در ابتدا کادوهای بسیار گران بها خریداری نکنید چون این امر بی دلیل باعث بالا رفتن سطح توقع طرفتون میشه و اگر روزی شما به مناسبتی کادوی مورد علاقه اش رو که ممکن بسیار گران بها هم باشه تهیه نکنید موجب شده علاقه طرفتون بهتون صفر بشه.
این به این معنی نیست که طرفتون به خاطر پول و یا کادوهاتون شما رو دوست داره بلکه خودتون این طوری بهش فهموندین و سطح توقع اون رو بیش از اندازه کردید.
هدیه ای بدید که بسیار مورد استفاده اش باشه تا هر وقت ازش استفاده میکنه به یاد شما بیوفته. شما هم ازش بپرسید که از اون کادو استفاده می کنه و یا ازش خوشش اومده.
14.احترام بزارید
همیشه برای طرفتون احترام فوق العاده ای قائل شوید. هیچ گاه در مکالتون دیگران رو ازش برتر جلوه ندید، هر چند در ظاهر شایذ عکس العملی نداشته باشه اما در درون با خود هر لحظه به یاد حرفتون می افته و غصه می خوره که امکان کم رنگ شدن عشق و عقده شدن این موضوع هست.
15.بدی هاش را هرگز بهش نگوید
به طرفتون بدی هاش رو به طور آشکار نگید بلکه سعی کنید اون رو حل کنید و یا بهش بفهمونین بدی هاش و مشکلاتش رو دوست دارید حل کنید
16.خوبی هاش رو براش تکرار کنید
هر فردی به طور ذاتی برخی خصوصیات رو داره که موجب برتری اون نسبت به بقیه میشه .
مثلا اگه نقاشیش خوبه می تونید در مورد این موضوع پا فشاری بیشتری کنید و اون برای دارا بودن این خاصیت تحسین کنید.همچنین قابلیت های خودتون رو بهش نشون بدید تا احساس افتخار کنه.
17.خودتون عاشق باشید
برای اینکه کسی عاشقتان باشد بهتر است در ابتدا خود یک عاشق واقعی باشید و این رو بارها به طرفتون ثابت کنید.
18.الگو عشق برای خود داشته باشید
خود را باور داشته باشید . امیدوار به آینده و به خدایتان زیاد فکر کنید چون او خالق عشق است . اگه به یک عشق واقعی فکر می کنید خدا بهترین و بزرگترین عاشق است پس بهترین الگو در نزدیکی شماست.
19.از عشقتون سو ء استفاده نکنید
نزارید عشقی که دوست دارید طرفتون بهتون داشته باشه باعث بشه اون چیزی رو از دست بده و یا بعدا پشیمون بشه. باهاش زیاد در مورد این موضوع حرف بزنید.
بیش از خودتون به فکر اون باشید تا به این صورت عشق خودتون رو ثابت کنید.
20.ثابت کنید یک همدم خوب می تونید باشید
به طرفتون این اطمینان رو بدید که می تونه با شما درد و دل کنه و رازهای خودش رو بهتون بگه.باید بهش ثابت کنید بهترین مأمن اسرار و یا همدرد براش هستید.
چون معمولا افراد رازهای دل و درد و دل هاشون رو به نزدیکانی که خیلی دوسشون دارند میگند پس از این طریق شما می تونید فرد مورد علاقه طرفتون باشید.
بهائیت و رژیم پهلوی:[195]
پیوند بهائیت با رژیم پهلوی، خصوصاً در زمان محمدرضا پهلوی و سالهای پس از کودتای 28 مرداد به اوج خود رسید و در دو دهۀ آخر سلطنت وی، آنان به بالاترین مقامات سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی ایران دست یافتند. سپهبد عبدالکریم ایادی، عنصر مشهور بهائی با سواد ناچیز خود در مقام پزشک مخصوص شاه و رئیس بهداری ارتش، نفوذی تام در دربار پهلوی یافت و پست مهم نخست وزیری نیز به مدت نزدیک به چهارده سال در اختیار امیرعباس هویدا(فرزند عین الملک بهائی) قرار گرفت(نُه وزیر کابینۀ هویدا بهایی بودند). افزون براین دو، می توان فهرستی بلند از مقامات مهم سیاسی و نظامی و امنیتی رژیم در نیمۀ دوم سلطنت شاه ارائه داد که توسط اعضای این فرقه اشغال شده است (برای رؤیت این لیستِ سی نفره و اطلاع دقیق تر می توانید به منبع رجوع فرمائید). در آن میان، مناصب و مقامات فرهنگی کشور مورد توجّه خاص بهائیان قرار داشت. حضور وابستگان به فرقه در مصادر مهم و حسّاس سیاسی، فرهنگی، نظامی، بستر مساعدی را برای گسترش فعالیت تبلیغی آنان در مهد تشیع ایجاد کرد که از آن سود بسیار جستند.چنان که پیش تر اشاره شد،بهائیان با نفوذ در سطوح عالی قدرت و چنگ اندازی بر شریانهای اقتصادی و فرهنگی کشور، با تأسیس کازینوها، کاباره ها، سینماها، مشروب فروشی ها و مراکز فحشاء و حمایت گسترده و تبلیغات وسیع برای هنرپیشه ها، خواننده ها و رقاصه ها و... از مجریان اصلیِ اِعمال سیاستهای استعماری در جهت به زوال کشیدن دین و اخلاق در جامعۀ ایران بودند. یکی از اسناد ساواک به وضوح اشاره به چنین تفکّر منحرفی در اعضاء این فرقه دارد:
طبقهبندی حفاظتی: خیلی محرمانه،گزارش خبر، صفحه یك از یك، صفحه شمارۀ یك از چهار، از: 7 هـ، شماره گزارش: 7596/ هـ، تاریخ گزارش: 18/2/50، منبع: 1699، تاریخ وقوع: 11/2/50 تاریخ رسیدن خبر به منبع: 11/2/50، تاریخ رسیدن خبر به رهبر عملیات محل: 12/2/50 موضوع: بهائیان
جلسهاى با شركت نُه نفر از بهائیان ناحیۀ 15 شیراز در منزل آقاى فرهنگ آزادگان و زیر نظر آقاى لقمانى تشكیل گردید. بعد از قرائتنامه، آقاى ولىاله لقمانى در مورد ادیان جهان و آمار آنها و شهداى بهائیت سخن گفت. وى اضافه كرد آقایان بهائیان بهتر است بیشتر مطالعه نمایند و از روى حقیقت قضاوت كنند تا بفهمند معنى بهائیت كه امروز آزادى بیشترى دارند یعنى چه؟در زمان قدیم، احباء نمىتوانستند بگویند ما بهائى هستیم و نمىتوانستند تبلیغ كنند. اگر هم مبارزهاى مىنمودند، فوراً آنها را مىكشتند، لیكن اكنون آن تعصّبها كنار گذاشته شده است. اكنون از امریكا و لندن صریحاً دستور داریم در این مملكت مد لباس و یا ساختمانها و بىحجابى را رونق دهیم كه مسلمانان نقاب از صورت خود بردارند. به طورى كه من مطالبى در منزل آقاى معتمد قرائت كردم و تمام دختران و پسران بهائى خوشحال شدند. در ایران و كشورهاى مسلمان دیگر هر چه بتوانید با پیروى از مد و تبلیغات، ملّت اسلام را رنج دهید تا آنها نگویند امام حسین فاتح دنیا بوده و على غالب دنیا. البته بهائیان هم تصدیق دارند، ولى نه براى قرن اتم؛ اتمى كه به دست بهائیان درست مىشود، اسلحه و مهمات به دست نوجوانان ما در اسرائیل ساخته مىشود. این مسلمانان آخر به دست بهائیان از بین مىروند و دنیاى حضرت بهاءاله رونق مىگیرد- آرشیو مركز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده بهائیت تهران.
گزارش ساواک از محفل شمارۀ چهار بهائیان مورخ 7/3/1347در همدلی با اسرائیل: ...عباس اقدسی(از شخصیتهای بهائی) گفت: دولت اسرائیل در جنگ 46 و 47، قهرمان جهان شناخته شد و ما جامعۀ بهائیت این فعالیت قوم عزیز یهود را ستایش می کنیم.
یکی از عناصر مهم و کلیدیِ تشکیلات بهائیت، سپهبد عبدالکریم ایادی بود که از نفوذ مهم و تعیین کننده اش در دربار پهلوی برای پیشبرد اهداف خود و فرقه بهره می گرفت. ارتشبد فردوست، رکن مهم اطلاعاتی و امنیتی رژیم پهلوی با اشاره به نفوذ گستردۀ ایادی در دولت و دربار می گوید: «در دوران هویدا، ایادی تا توانست وزیر بهائی وارد کابینه کرد و این وزرا بدون اجازۀ او حق هیچ کاری نداشتند. من می توانم ادعا کنم که یک هزارم کارهای ایادی را نمی دانم ولی اگر پرونده های موجود ارتش و نیروهای انتظامی و سازمانهای دولتی بررسی شود، موارد مستندی مشاهده می گردد... در زمان حاکمیت ایادی، بهائی ها در مشاغل مهم قرار گرفتند».
در سال 1351 طبق اسناد ساواك، 112 تن از امراى ارتش، شهربانى و ژاندارمرى از بهائیان بودند. به تحقیق می توان گفت که تخم غالب فسادهای اجتماعی موجود که جامعه را به احتضار کشیده است را بهائیان صاحب نفوذ در رژیم پهلوی کاشتند. بهائیان امروز برای جذب و فریب نسل جوان، با بودجه های میلیاردیِ آمریکا و انگلستان در حال فعالیتهای گسترده و متنوّع می باشند. این فرقۀ توخالی برای نفوذ در میان جوانان، غالباً زنان بهائی را به خدمت می گیرد تا با استفاده از جذابیت های جنسی جوانان را فریفته و به بهائیت وارد نمایند. اخیراً تعدادی از این افراد در جزیرۀ کیش دستگیر شده اند. استفاده از مسائل جنسی برای جذب جوانان و كشانیدن آنان به انحرافات اخلاقی، از اصول اولیۀ مبلغان بهائی است.
از اظهارات خانم مهناز رئوفی پس از بیزاری از فساد فرقه و تشرّف به تشیّع(با تلخیص). ایشان یکی از عوامل اصلی گروش به مذهب حقّه را مطالعۀ کتاب «علی کیست؟» نوشتۀ مرحوم آیت اللّه کمپانی اعلام کرده است:
بهائیان دو دسته اند: دسته ای که بهائیت یا به صورت موروثی به آنان رسیده و یا به علت عدم دانش کافی از دین و دیانت، در دام آن افتاده و بهائیت را به عنوان دینی آمده از سوی خدا پذیرفته اند. این گروه بعضاً اعمال نیک و حسنه ای نیز دارند اما غافلان فریب خورده ای هستند که بدون کوچکترین دلیل قانع کننده ای ادعای اربابان بهائیت را پذیرفته اند و باب و بهاء را پیامبران خدا و صاحب زمان می دانند و بهاء را به اندازۀ خدا و گاهی فراتر از او پرستش می کنند و همۀ دعا و نیایش و راز و نیازشان خطاب به بهاء و پسرش عبدالبهاء است. دستۀ دوم کسانی هستند که در رأس تشکیلات بهائی قرار دارند و از سیاسی بودن این فرقه آگاهی کامل دارند اما برای حفظ موقعیتهای دنیوی و ریاست و حاکمیت بر یک عدۀ ناآگاه، حاضر به اعتراف نیستند و تا می توانند از وجود پیروان فریب خورده سوء استفاده کرده و از آنان هرگونه بهره ای بالاخص سیاسی و اقتصادی می برند.
شستشوی مغزی کودکان: [زمانی که]معلم مهد کودک بهائیان شدم، برنامه هایی که به من می دادند تا به بچه ها بیاموزم کاملاً در راستای شستشوی مغزی آنها بود و من می دیدم که چگونه از سه سالگی کودکان را نسبت به اسلام و مسلمانان بدبین می کردند و مغز کوچک آنها را با خرافات و اوهامی که ارمغانِ بهاء و عبدالبهاء بود پر می کردند و چگونه با آوردن مثالها و بیان داستانهایی، آنان را از خارج شدن از بهائیت می ترساندند و با این ترس و وحشتی که در دل کودکان از انتخاب راهی به جز راه بهاء می انداختند و با وحشتی که آنان از طرد شدن و اخراج شدن از خانه و خانواده داشتند، شعار بی اساس «تحرّی حقیقت» را سر می دادند و به ظاهر وانمود می کردند که بهائیان در پانزده سالگی پس از تحرّی حقیقت می توانند راه خود را انتخاب نمایند، در حالی که هیچ کدام از بهائیان حق نداشتند کتابهای سایر جوامع را مطالعه کنند، حق نداشتند کتاب های ردیه را که بیشتر، بهائیان مسلمان شده آنها را نوشته بودند مورد مطالعه قرار دهند
*زمان های خاص یاد کردن حضرت
بعضی از زمان ها، پیوستگی ویژه ای با حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد و این خود سبب می شود دوستداران حضرت، در بزرگداشت این زمان ها بکوشند و در تکریم آن کوتاهی نکنند. از جمله این ها، شب نیمه شعبان، سالروز ولادت پر سعادت آن حضرت است. این شب، شب رحمت و نزول برکات آسمانی و همچون شب های قدر، احیا داشتن آن مستحب است. شب و روز جمعه، از دیگر زمان هایی است که باید علاقه مندان به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در این زمان مبارک، یاد آن حضرت را گرامی بدارند. در این روز، زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج او مستحب است؛ زیرا براساس برخی روایات و زیارات، امید ظهور آن حضرت در روز جمعه، بیش از دیگر روزهاست.4 چنان که از زیارت حضرت در روز جمعه برمی آید، در این روز افزون بر یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، باید در انتظار فرج بوده و صبح با امید ظهور ولی امر و دیدار امام سر از خواب برداشت.
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در توقیعی فرمود: <هر کس تقوای پروردگارش را پیشه کند و از آنچه به عنوان حق شرعیه ـ خمس و زکات ـ برعهده دارد به مستحقانش بپردازد، از فتنه های باطل کننده دین و دنیا در امان خواهد بود>
*مکان های خاص یاد کردن حضرت
همان گونه که دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان های مخصوص تأکید شده، در مکان های معیّنی نیز این مسئله، مورد تأکید پیشوایان دینی قرار گرفته است. حرم مطهر امام عسکری، امام هادی و مادر حضرت ولی عصر علیهم السلام در شهر سامراء، از جمله این مکان هاست. سرداب مقدس سامراء، که غیبت کبری از آنجا آغاز شده است، نیز از دیگر مکان های مقدس و محترمی است که عاشقان امام بدان تبرک می جویند. مسجد مقدس جمکران، یکی دیگر از مکان های مقدس و منسوب به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و بسیار مورد توجه مردم مسلمان ایران و دیگر عاشقان حضرت است که در آنجا با توسل و دعا و مناجات به درگاه خداوند تمسک می جویند.
مسئله حقوق زنان و تلاش آنان جهت دستیابی به حقوق خویش پیشینهای دیرینه دارد اما نهضت برابری طلبی زنان موسوم به «فمینیسم» به صورت منسجم و نام و نشاندار سابقهای بیش از صد و پنجاه ساله دارد[1]
و اگر بخواهیم آن را ریشهیابی كنیم میتوان گفت: نهضت فمینیسم در اصل مولود رنسانس و مبتنی بر جهانبینی غرب جدید با محوریت «اومانیسم» است و چون در دیدگاه اومانیستی انسان مادی و زمینی تنها موضوع ارزشمند برای تلاش و تفكر است بنابراین تمامی گرایشهای فمینیستی بر این پیش فرض استوارند كه انسان را مصدر تشریع و بینیاز هدایت وحی میدانند پس در هیچ یك از گرایشهای فمینیستی توسل به وحی و اعتقاد به حاكمیت دین در شئونات اجتماعی پذیرفته نیست.[2]
هر چند گونههای مختلفی از فمینیسم وجود داشته و دارد كه از مكاتب عقیدتی، سیاسی و اقتصادی نشأت گرفته است اما در چند دهه اخیر نام «فمینیسم اسلامی» نیز به آن اضافه گشته است، سخن در این است كه آیا گرایشهای فمینیستی با اعتقاد به اسلام و شریعت الهی قابل جمعند؟ آیا میتوان هم فمینیسم بود و هم مسلمان؟
شاید بتوان ادعا كرد فمینیسم اسلامی تا حدودی متأثر از نظریههای پست مدرن است زیرا هر دو بر نسبیت فرهنگی استوارند بدین معنی كه هر جامعهای برای مسائل خود باید در قالب فضای فرهنگی خود پاسخ آن را ارائه نماید[3]
و از آنجا كه فمینیستها با گرایشهای مختلفی كه دارند در اعتقاد به آرمان برابری با هم مشتركند از این روی مجبورند اسلام و متون دینی آن را به گونهای میتوان تفسیر كنند كه با آن سازگای یابد و این چیزی است كه در نوشتههای فمینیستهای اسلامی نیز به چشم میخورد پروفسور مارگارت بدران در مصاحبهای در این زمینه میگوید:
«فمینیسم اسلامی یك ایده آگاهسازی است كه بر اساس بازخوانی قرآن و بازآزمایی نوشتههای مذهبی، میگوید:
مردان و زنان حقوق برابر دارند و از مردم میخواهند كه بدان عمل كنند.»
از آنجا كه بسیاری از آنان الفاظ «برابری» و «تشابه در حقوق» را كلماتی مترادف و یكسان از نظر معنی میدانند و از سویی در قرآن كریم به آیاتی برمیخورند كه با این ایده در تضاد است مانند آیاتی كه مربوط به ارث جنس مذكر و مؤنث (دختر و پسر و زن) است و نیز آیاتی چون قوامیت مرد (الرجال قوامون علی النساء)
كه میتوان ریاست و سرپرستی شوهر را بر خانواده از آن استفاده كرد، از این رو مسئله بازخوانی آن ودر نظر گرفتن زمان نزول آن و جوّی كه در آن زمان حاكم بوده و نیز تفسیر الفاظ آن به گونهای كه با ایده آنان وفق دهد را مطرح میكنند غافل از آنكه دین اسلام به عنوان ناسخ و مكمل تمامی ادیان الهی آمده و احكام آن تا به دامنه قیامت قابل اجراست برای هر جامعهای به هر زمان «حلال محمد حلالٌ الی بوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه » اینان عقل خود را تنها معیار برداشت از آیات قرآن میدانند حال آنكه آیاتی نظیر (فسئلوا اهل الذكر اِن كنتم لا تعلمون»
ما را به سوی فراگیری تفسیر قرآن از دانایان به آن فرامیخواند و این همان چیزی است كه حدیث مشهور و متواتر «انی تارك فیكم الثقلین كتاب الله و عترتی لن یفترقا حتی یردا علی الحوض) به آن اشارت دارد بر هیچ پژوهشگر مسلمان و حتی غیر مسلمانی كه در زمینه آیات قرآنی به پژوهش پرداخته مخفی نیست كه جدا كردن مفسران واقعی قرآن از قرآن چیزی جز محو قرآن نیست زیرا در آن صورت چیزی جز برداشتهای غیر معصومانه از قرآن كه چه بسا 180 دجه در تضاد باشند را در پی نخواهد داشت از این رو مدد از اهل بیت عصمت و طهارت و بهرهگیری از احادیث روایات آنان تنها راه كار در این زمینه است و برای استفاده از این موهبت متدهای خاصی وجود دارد كه باید آنها را پیمود بیشك فهم روایات و پی بردن به صحت و سقم آن دانستن علومی چون ادبیات، اصول، رجال و درایه را... میطلبد كه بدست آوردن آن برای هر كسی میسور نمیباشد و این است سر آنكه ائمه دین مرجوع به متخصصین و اسلامشناسان را به ما توصیه نمودهاند.
نتیجه جدایی از مفسران حقیقی قرآن ودوری از اجتهاد پویا این است كه ادعا شود چون قرآن در جامعهای مردسالار نازل شده است بنابراین بیشتر مردان را مورد خطاب قرار داده است حال آنكه میدانیم خالق هستی با توجه به زوایای وجودی هر یك از زن و مرد و با توجه به خصلتها و ویژگیهای آنان حقوقی را برای آنان مقرر داشته كه چه بسا با خرد خویش نتوانیم آن را در یابیم زیرا در منطق قرآن تشابه با تساوی یكسان و برابر نیست آری قرآن به زن و مرد، حقوقی برابر عطا كرده اما نه حقوقی متشابه زیرا تشابه در حقوق چه بسا از مصادیق ظلم به حساب آید حال آنكه خداوند حكیم عین عدل و عدالت است.
نیك میدانیم در مواردی كه مربوط به پیشرفت در امور معنوی و كمال انسانی است خداوند الفاظی چون یا ایها الناس و یا ایها الذین آمنوا استفاده نموده است مانند آیه اول سوره نساء، آیه سیزدهم سوره حجرات. اما همین قرآن قوامیت مرد بر زن و دو برابر بودن ارث مرد را به صراحت پذیرفته است و این چیزی است كه نمیتوان آن را توجیه كرد تنها راه پذیرش آن پذیرفتن این نكته است كه خداوند حكیم و عادل بوده و با توجه به مجموعه حقوق زن و مرد و انتظاراتی كه از آنان دارد مجموعاً حقوقی برابر برای آنان در نظر گرفته حال آنكه اگر هر یك از موارد به تنهایی مورد بررسی قرار گیرد چه بسا نتوان این برابری و تساوی را فهمید.
اگر نیك بنگریم به خوبی در مییابیم كه آنچه برخی از مسلمانان را به سوی فمینیسم متمایل ساخته و موجب برگزیدن فمینیسم اسلام شده است داشتن نیم نگاهی به غرب از سوی آنان است حال آنكه میدانیم میان دین برگزیده ما و دین انتخابی آنان تفاوت بسیار است. دین ما دینی است كه به نص صریح قرآن اسلام تحریف مصون مانده است و دست غیر را یارای تصرف در آن نبوده است در حالی كه متون دینی موجود در غرب چیزی جز متون تحریف شده و در هم آمیخته با ساختهها و یافتههای بشر نیست از این رو آنان راهی جز برگزیدن روح و گوهر دین ندارند تا از این طریق به خیال خود را به حقیقت دین دست یابند و از این روست كه هر شخصی دریافت خود را دین تلقی میكند حال آنكه دست یابی به روح و حقیقت دین اولاً قداست و پاكی روح را در مرتبهای بالا میطلبد و ثانیاً شناخت دین نیاز به متدهای خاصی دارد كه برای هر كسی راهیابی به آن میسر نیست بیشك دستیابی به حقیقت و خواست خدا ودین در وهله اول با مراجعه به كتابی است كه خدا برای هدایت بشر فرو فرستاده است و از آنجا كه كتاب آسمانی مسلمانان قرآن كریم، همان گونه كه خالق هستی فرستاده است به دست ما رسیده است میتوان با مراجعه به آن احكام و وظایف عملی و اخلاقی و ... در یابیم و در كنار آن سنت نبوی و روایات اهل بیت عصمت و طهارت ـ علیهم السّلام ـ در تفسیر آنچه از آن كتاب شریف برای ما مجمل مانده است راهگشا بوده و به عنوان دومین متد ما را در دستیابی به دستورات الهی مدد میرساند زیرا تفسیر قرآن كریم بر اساس دیدگاه خود كه از آن به «تفسیر به رأی» یاد میشود چیزی جز دیدگاه شخصی ما نخواهد بود و نسبت دادن به پروردگار متعال نسبتی ناروا و ناصواب خواهد بود.
و در مرحله بعد اجماع و انفاق امت اسلامی به عنوان راه و طریقی جهت رسیدن به نظر خداوند و معصومین ـ علیهم السّلام ـ و در كنار آن عقل به عنوان منبعی كه نظر دیدگاه شارع مقدس را برای ما كشف میكند قرار دارد آنچه بسیاری را از حقیقت دین دور ساخته است نگریستن به عقل به عنوان حاكم و مولی دیدن آن است و از آنجا كه هر كس عقل را داور و حكم كننده میبیند موجب میگردد رهیافتهای خود را از دیدگاه منبع و سرچشمه استنباطی به نام عقل به نام دین قلمداد كند حال آنكه نكته ظریف و دقیق اینجاست كه عقل جنبه كاشفیت دارد نه مولویت و حاكمیت، بنابراین در صورتی كه ما را به دیدگاه شارع و بنیانگذار شریعت نرساند هیچگونه حجیت و دلیلیتی ندارد.
مختصر كلام آنكه تنها راه رسیدن به سعادت و رستگاری جوامع اسلامی اتكاء به هویت دینی خود و عدم تقلید از دیگران و تن دادن به احكام نورانی اسلام گرچه در ظاهر آن را نپسندیم چه اینكه آفریدگار هستی بیش از همه به زوایای مختلف مخلوقات خویش آگاه است و از آنجا كه او هم حكیم است و هم عادل چیزی جز آنچه شایسته هر انسانی است را به او عطا نمیفرماید و اگر به این مرحله برسیم بی هیچ شبههای به آرامش كامل رسیده و به جای آنكه دقت گرانبهای خود را صرف امور واهی نماییم تلاش و كوشش خود را در مسیر رسیدن به كمال و سعادت ابدی مصروف خواهیم داشت
[1] . رضا متمسك، فمینیسم اسلامی، واقعیتها و چالشها، مجموعه مقالات هماندیشی، ج 1، ص 452،دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ اول، پاییز 1380.
[2] . درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، محمد رضا زیبایی نژاد، محمد تقی سبحانی، ص 20 و 24؛ دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، چاپ دوم، بهار 1381.
[3] . همان، صص 118 ـ 119.
ابراهیم باقری
مسجدالقصی همون محلیه که قبله اول مسلمانان بوده و برای ما بسیار مقدسه
اما قبةالصخره مسجدیه که بر فراز صخره ای ساخته شده که پیامبر از جوار اون صخره به معراج رفتند و در زمان ظهور امام عصر مهدی موعود (عج)، شیطان بر روی این صخره گردن زده خواهد شد.یعنی این صخره:
مسجد قبةالصخره در سال 621 میلادی ساخته شد اما بعدها که بیت المقدس به دست مسیحیان افتاد این صخره به محلی برای قربانی تبدیل و مسجد به کلیسا تبدیل شد، اما بعد از بازپس گیری بیت المقدس توسط صلاح الدین این مسجد دوباره به جایگاه اصلی خودش بازگشت
صهیونیست های افراطی و معضل اسرائیل:
طبق اعتقادات یهود (صهیونیستها، چون بر مبنای کتاب تلمود این حرف ها بیان میشه نه تورات) در آخرالزمان یهود باید هیکل سلیمان رو بنا کنه، اونها مدعی هستن که هیکل سلیمان در محل مسجدالقصی قرار داشته و باید مسجدالقصی ویران بشه تا هیکل سلیمان رو بر روی اون بنا کنن، بعد از اون خواهد بود که جنگی رخ میده و تمام مردم دنیا میمیرن و وقتی که خطر نابودی یهودیان واقعی زیاد میشه، مسیاح (که لزوما حضرت مسیح هم نیست در اعتقادات اونها) با کشتی خودش پایین میاد و اونها رو سوار می کنه و به آسمان ها میبره و بعد از هفت سال که تمام زمین نابود میشه اونها بر میگردن و حکومت جهانی خودشون رو تشکیل میدن
بنابراین متوجه شدیم که طبق اعتقادات اونها لزوم برپایی حکومت جهانی یهود خراب شدن مسجدالقصی و ساخته شدن هیکل سلیمانه (البته توجه هم داشته باشید که سلیمان در اعتقادات صهیون «شیطان پرستی» نماد پادشاهیه که توانست تمامی شیاطین و جنیان رو تحت سلطه خودش در بیاره و اصلا به عنوان پیامبر نیست)
با این توضیحات حالا شاید بهتر بتونیم درک کنیم که چرا هر چند روز یک بار شاهد اینیم که یه سری صهیونیست به مسجدالقصی حمله می کنن و مسلمانها از این مسجد دفاع می کنن و در این درگیریها همیشه مسلمانان کشته میشن. این صهیونیست های افراطی اند که تلاش می کنن هرچه سریعتر معبد سلیمان رو بنا کنن و حکومت جهانی خودشون رو تشکیل بدن، اما سران اسرائیل میدونن که تعرض به مسجدالقصی به منزله نابودی کامل اونهاست، پس فعلا دارن مماشات می کنن./
بعضیها میگویند که: خیلیها نماز نمیخوانند ما هم جزءآنها. آنقدر تارک الصلاة هست ما هم یکی !
این فکر غلط است. اگر یک کشتی صد نفره نقص فنی پیدا کرد و در دریا غرق شد نود وهشت نفر شنا بلد نبودند و غرق شدند، دو نفری که شنا بلدند بگویند: ببین ! ما صد نفرسوار کشتی بودیم. نود و هشت نفر غرق شدند. بیا ما دو نفر هم غرق شویم! این چقدرحرف غلطی است. حالا که همه دروغ میگویند. بیا ما دو تا هم دروغ بگوییم. حالا که همه گواهینامه ندارند، سوار ماشین شوند، بیا ما دو نفر هم بدون گواهینامه پشتفرمان بنشینیم. حرف غلط است
دو جای قرآن گفته: گوش به حرف پدر و مادر ندهید. چهار بار گفته: «وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً» دو بار هم گفته: «وَ لا تُطِع» اطاعت نکن. آنجایی که پدر ومادر تلاش کردند تو را از مرز خدا بیرون کنند، اینجا اطاعت نکن ؛ «إِنْ جاهَداکَلِتُشْرِکَ» (عنکبوت/۸) و «وَ إِنْ جاهَداکَ عَلیأَنْ تُشْرِک
در قرآن مجید در 63 آیه نام شیطان آمده است و در 11 آیه نام ابلیس و در 17 آیه نام شیاطین آمده است .
قرآن شناسنامه شیطان و ماهیت او را این طور بیان می دارد که از آیات متعدد قرآن استفاده می شود که ماده اولیه شیطان[التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،ج6،ص68] «آتش» بوده است؛ مثلاً، در آیه ای می فرماید: «و اذقلنا للملائکة اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابلیس کانَ من الجنّ ففسق عن امر ربّه.» [سوره کهف/آیه 5] چنان که ملاحظه می شود، این آیه شریفه، ابلیس را از جن می داند.
ابلیس اسم خاص همان شیطانی است که اغواگر حضرت آدم بود و خدای تعالی در قرآن گاهی با عنوان «ابلیس» و گاهی با عنوان «شیطان» از او تعبیر می کند.[آیاتی که در آن ها از او با عنوان ابلیس یادکرده است: مانند: «و اذقلنا للملائکةِ اسجدوا لادم فسجدوا الاّ ابلیس ابی و استکبر و کان من الکافرین» (بقره:34) و نیز ر. ک: حجر: 3132 / اسرا: 61/ کهف: 50 / طه: 116/ ص: 7475. در بعضی موارد نیز با عنوان شیطان از او نام می برد: مانند: «یا بنی آدم لایفتننّکم الشیطان کما اخرج ابویکم من الجنّة.» (اعراف: 27) و نیز ر.ک: بقره: 26 / طه: 120. ضمنا از جمله آیاتی که به خوبی دلالت می کنند بر این که این شیطان همان ابلیس است آیات 61-65 اسراء می باشند.]
خود شیطان هم خلقت خود را از آتش می داند، آن جا که خداوند از او سؤال می کند: چه چیزی مانع سجده کردن تو بر آدم شد، گفت: «انا خیرٌ منه خلقتنی من نارٍ و خلقته من طینٍ.»
در جای دیگر، می گوید: «أَأَسْجُدُ لِمَنْ خَلَقْتَ طِینًا»[اسراء:61] به تصریح قرآن، شیطان از فرمان خدا سرپیچی کرد: «أَبَى وَاسْتَكْبَرَ وَكَانَ مِنَ الْكَافِرِینَ»[بقره: 34] ؛ «کان من الجنّ استکبرو کان من الکافرین؛[ص:74] «انّ الشیطان کان للرّحمن عصّیا.»[مریم: 44] و قرآن شیطان را دارای ذریّه می داند، آن جا که می فرماید: «واذ قلنا للملائکة اسجدوا لآدم فسجدوا الاّ ابلیس کان من الجن ففسق عن امر ربّه افتتخذونه و ذرّیّته اولیاء من دونی و هم لکم عدوٌ بئس للظالمین بدلاً.» [کهف: 50]
قرآن در آیات متعددی، شیطان را دشمن آشکار انسان می داند و انسان را از پی روی او برحذر می دارد: «و انّ الشیطان للانسان عدوٌ مبینٌ»[یوسف: 5] ؛ افتتخذونه و ذرّیّته اولیاء من دونی و هم لکم عدّوٌ.» [کهف: 50] و خداوند چهار وسیله و برنامه برای شیطان در اضلال و اغوای دیگران برمی شمرد:
1. «واستفزز من استطعت منهم بصوتک»؛ هر که را توانستی با صدایت تحریک کن و وسوسه نما.
2. «واجلب علیهم بخیلک و رجلک» ؛ با فریادت لشگر سواره و پیاده را به جانب آنان روانه کن.
3. «و شارکهم فی الاموال و الاولاد» ؛ و با آنان در اموال و اولاد شریک شو.
4. «و عدهم»؛ و به آن ها وعده (دروغین) بده و (آن ها را بفریب)».
خود شیطان هم خلقت خود را از آتش می داند، آن جا که خداوند از او سؤال می کند: چه چیزی مانع سجده کردن تو بر آدم شد، گفت: انا خیرٌ منه خلقتنی من نارٍ و خلقته من طینٍ
با این سابقه و شناسنامه ای که شیطان برای خودش درست کرده است انسان ها را از امور خیر باز می دارد و شروع می کند به پرداختن این کارها:
1. وعده فقر؛ انسان را از انفاق و ادای زکات و خمس بازداشتن تا مبتلا به فقر نشود: «الشیطان یعدُکم الفقر». [بقره:268]
2. امر به فحشا؛ «... و یأمرکم بالفحشاء»
3. امر به منکر؛ «فانه یأمر بالفحشاء و المنکر» [نور: 21]
4. ترساندن دوستان خود (تا مبادا جهاد کرده، با کفّار مواجه شوند)؛ «انّما ذلکم الشیطان یخوّف اولیاءه فلاتخافوهم و خافون ان کنتم مؤمنین» [آل عمران: 175]
5. ایجاد دشمنی بین مسلمانان از طریق شرب خمر و قماربازی: «انّما یرید الشیطان ان یوقع بینکم العداوة و البغضاء فی الخمر و المیسر» [مائده: 91]
6. بازداشتن انسان از یاد خدا: «و امّا ینسینک الشیطان بعد الذکری فلا تعقد بعد الذکری مع القوم الظالمین» (انعام:68)؛ «استحوذ علیهم الشیطان فانسیهم ذکراللّه» [مجادله: 19]؛
7. در آرزو قرار دادن: «یعدهم و یمنیّهم و ما یعدهم الشیطان الاّ غرورا» [نساء: 120]؛
8. جدال در مورد خدا: «و من النّاس من یجادل فی اللّهِ بغیر علمٍ و یتّبع کلَّ شیطانٍ مرید». [حج: 3]
منبع : سایت پرسمان
- با خیالی آسوده استراحت کنید
اگر زمان بشما اجازه می دهد به منظور تجدید قوا، یک روز کامل را به استراحت بگذرانید. با این کار ممکن است احساس عذاب وجدان کنید و مرتبا با خود بگوئید: باید امروز را هم درس می خواندم و زمان گرانبهایی را که به استراحت تخصیص داده اید، با استرس سپری کنید. اما فراموش نکنید که در حالت استرس مغز اطلاعات جدید را جذب نمی کند. یک روز را به فراغت بگذرانید و احساس بدی از درس نخواندن خود نداشته باشید.
- وضعیت جسمی خود را در نظر بگیرید
در زمانهایی که خسته، عصبانی، حواس پرت و شتاب زده هستید درس نخوانید. زمانی که مغز انسان در حالت آرامش است، مانند یک اسفنج اطلاعات را جذب می کند، برعکس زمانی که استرس دارید، تلاش شما برای یادگیری بی فایده است، زیرا در چنین حالتی مغز اطلاعات را دفع می کند. هیچگاه در زمانی که فکر شما به چیزهای دیگری مشغول است، خود را مجبور به درس خواندن و یادگیری نکنید، این کار چیزی جز اتلاف وقت نیست.
- درس ها را در همان روز مرور کنید
زمانی که چیز جدیدی یاد می گیرید، سعی کنید در همان روز نکات مهمش را دوره کنید. با گذشت چند روز، برای یادآوری آن مطالب به تلاش بیشتری نیاز خواهید داشت. به هر حال یک مرور سریع در انتهای روز، باعث ماندگاری بیشتر در مغز و یادآوری آسانتر مطالب خواهد بود.
- مرحله به مرحله پیش بروید
ممکن است باور نداشته باشید که همیشه از کل به جزء و از بزرگ به کوچک رسیدن، روش کارایی در امر یادگیری در سنین مختلف است. در زمان درس خواندن ابتدا سعی کنید یک درک کلی از مطلب داشته باشید سپس وارد جزئیات شوید، با این روش امکان موفقیت شما بیشتر می شود.
- محیطی مناسب برای درس خواندن فراهم کنید
همیشه فراهم کردن محیط مناسب برای درس خواندن را در اولویت اول قرار دهید. به طور مثال اگر به سکوت احتیاج دارید، تمام سعی تان را برای ایجاد یک مکان دور از سر و صدا برای موفقیت در درس خواندن، به کار بگیرید.
- میزان خستگی مغزتان را در نظر داشته باشید
کاملا طبیعی است که گاهی مغز انسان در اثر خستگی، مطالب را فراموش می کند. این امر هرگز بدان معنا نیست که شما آدم کودنی هستید. پس به جای عصبانی شدن، سعی کنید چنین حالتی را پیش بینی کنید و با آن کنار بیایید. تصور کنید که مغز شما لایه های اطلاعات را به ترتیب روی هم می چیند، با قرار گرفتن اطلاعات جدید در سطوح بالا، اطلاعات لایه های پایین تر کهنه شده و به آسانی قابل دسترس نخواهند بود، بنابراین به فراخوانی شما دیرتر جواب می دهند، مرور کردن تنها روش جلوگیری از چنین پیشامدی است.
- با برنامه ریزی مناسب، درس خواندن را به عادت تبدیل کنید
عموما اگر ساعات مشخصی از روز را برای درس خواندن برنامه ریزی کنید، خیلی زود به آن عادت خواهید کرد. بدون تخصیص ساعات مشخصی از روز، ممکن است هیچگاه وقت درس خواندن پیش نیاید. یک روش مناسب برای این کار یادداشت کردن زمان در دفتر روزانه است، درست مثل اینکه از پزشک وقت گرفته اید، مثلا در دفتر یادداشت خود بنویسید : ۲ تا ۴ بعد از ظهر درس خواندن.
- هدف داشته باشید
یکی از دلایل اصلی که باعث می شود افراد به اهداف خود نرسند این است که معمولا آنها را دست نیافتنی می پندارند. در صورتی که با برنامه ریزی و مدیریت صحییح می توان به کلیه اهداف خود دست یافت. کافی است سعی کنید فرق بین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت خود را دریابید، اهداف بلند مدت را مانند یک رویا در ذهن بپرورانید و نگه دارید، در عین حال فعالیت های روزانه زندگی را به اهداف کوتاه مدت اختصاص دهید.
- ناامیدی دشمن یادگیری است
افرادی که دائما خود را به دلیل کندی در یادگیری سرزنش می کنند، حتی اگر پیشرفتی مناسب و قوه یادگیری بالایی داشته باشند، همواره در استرس به سر می برند. در مقابل افرادی که به خود و سرعت یادگیری شان اطمینان دارند، حتی اگر از هوش و استعداد کمتری نسبت به گروه قبل برخوردار باشند، نتیجه کارشان بهتر است، زیرا این افراد انرژی خود را صرف نگرانی و حساسیت های بی مورد نکرده، آهسته و پیوسته پیش می روند.
یکی از نعمت هایی که خداوند در کشور به ما عنایت کرده نعمت داشتن ولایت فقیه است؛ تا در غیبت امام عصر از او بهره ببریم و راه گمشده خود را پیدا کنیم ولی فقیه کسی است که فقط به فکر دنیای مردم نیست بلکه برای سعادت اخروی جوامع نیز تلاش می کند ولی فقیه برای یک جامعه اسلامی در حکم یک دیده بان دلسوز و امینی است که هر لحظه احساس خطر کند جامعه خود را نسبت به آن خطر آگاه می کند. یکی از مواردی که رهبر عزیز ما در سال های اخیر نسبت به آن احساس خطر کرده و آن را به عنوان یکی از مصادیق جنگی دشمن با ما تلقی کرده بحث حجاب زن بوده که هشدار به ما دادند که دشمن در این جنگ غیر انسانی و غیر اخلاقی نابودتان نکند و این ویروس مخربی که به نام آزادی در پوشش را که در کشورشان در حال فعالیت است را به شما سرایت ندهند.
دیشب یکی از کلیپ های حکیمانه رهبری درباره حجاب را گوش می دادم، به نظرم مناسب اومد که گزیده ای از آن را بر روی کاغذ پیاده کنم تا شما دوستان عزیز هم بهره مند شوید. مقام معظم رهبری در عظمت زن و حفظ حجاب می فرمایند:
عظمت زن بودن را در آمیختن حجب و حیا و عفاف زنانه با عزت مسلمانانه و مومنانه، درک کنید. زن مسلمان ما این جور است دنیای فاسد غرب خواستند بروز زن را، شخصیت زن را در روش های غلط و انحرافی که همراه با تحقیر جنس زن است، بزور به ذهن دنیا فرو کنند. زن برای این که شخصیت خودش را نشان بدهد، بایستی برای مردان چشم نواز باشد. این شد شخصیت برای زن؟! بایستی حجاب و عفاف را کنار بگذارد، جلوه گری کند تا مردها خوششان بیاید. این تعظیم زن است یا تحقیر زن؟
عظمت زن به این نیست که بتواند چشم مردها را، هوس هوسرانان را بخودش جلب کند؛ این افتخار برای یک زن نیست؛ این تجلیل زن نیست؛ این تحقیر زن است. عظمت زن آن است که بتواند حجب و حیا و عفاف زنانه را که خدا در جبلت زن ودیعه نهاده است، حفظ کند؛ این را بیامیزد با عزت مومنانه؛ این را بیامیزد با احساس تکلیف و وظیفه؛ آن لطافت را در جای خود بکار ببرد، آن تیزی و برندگی ایمان را هم در جای خود بکار ببرد. این ترکیب ظریف فقط مال زنهاست؛ این آمیزه ظریف لطافت و برندگی، مخصوص زنهاست؛ این امتیازی است، که خداوند متعال به زن داده است.(1)
(1)گزیده ای از بیانات رهبری در دیدار پرستاران نمونه کشور اردیبهشت 89