تقریبا اکثر افراد از فست فود استفاده میکنند، برخی کم و برخی بیشتر. این مطلب به شما میگوید چرا باید در مصرف فست فود بیشتر دقت کنید.
1. غذاهای فست فود دارای چربی و چاشنی زیادی هستند، این مواد باعث چاقی و آسیب رساندن به سلامتی شما میشود.
2. استفاده متناوب از آنها به دلیل خوشمزگی آنهاست، اما این استفاده متناوب چندان برای سلامتی مناسب نیست.
3. استفاده مکرر از این غذا باعث ذخیره چربی در نقاط مختلف بدن و در نتیجه افزایش وزن میشود.
4. عدم تحرک و ورزش نکردن میتواند عواقب ناخوشایندی داشته باشد. وقتی از غذاهای فست فود به طور مرتب استفاده میکنید، چربی آنها در بدن ذخیره شده و اگر این چربی را با کارهایی مانند ورزش نسوزانید، این چربی در بدن شما ذخیره شده و باعث افزایش وزن و افزایش چربی بدن خواهد شد.
5. ساعت کار زیاد به همراه استفاده از فست فود میتواند باعث مشکلات جدی جسمانی و اضافه وزن شود.
6. چاقی در کودکان اغلب به علت استفاده از غذاهای فست فود است. کودکان به علت مزهی و زمان کم در تهیهی آنها از این غذاها استقبال میکنند. طبق مطالعات انجام شده کودکان بیشتر در معرض عوارض ناشی از مصرف فست فود هستند.
7. قیمت پایین غذاهای فست فود نسبت به سایر غذاها یکی از عوامل مهم در جذب افراد است. این عامل مشتریان این غذاها را با نرخ رشد زیادی افزایش داده است.
8. از عوارض استفاده زیاد فست فود میتوان به چاقی و مشکلات ناشی از آن مثل مشکلات میسه صفرا، گرفتگی قلب، دیابت و .... اشاره کرد که ناشی از استفاده مواد بیکیفیت در تهیه این نوع غذاهاست.
به گزارش نیک صالحی ،هر چند مصرف فست فود به خودی خود اشکالی ندارد و خوشایند است اما عاملی که خطرناک است استفاده طولانی مدت و متناوب این نوع غذاهاست.
تهیه و ترجمه: گروه سلامت نیک صالحی/ زینب اسحاقیان
برترین کلمه: ” الله ”
حاضرترین کلمه: ” خدا ”
وسیع ترین کلمه: ” بهشت ”
پاک ترین کلمه: ” فطرت ”
مهربان ترین کلمه: ” مادر ”
آرام ترین کلمه: ” سکوت ”
گرسنه ترین کلمه: ” حرص ”
قشنگ ترین کلمه: ” دوست ”
زشت ترین کلمه: ” نفرت ”
تلخ ترین کلمه: ” جد ائی ”
بی نیازترین کلمه: ” قناعت ”
باحیاترین کلمه: ” فاطمه ”
راستگوترین کلمه: ” آینه ”
تنگ ترین کلمه: ” قبر ”
بی حال ترین کلمه: ” تنبل ”
عبرت انگیزترین کلمه: ” قبرستان ”
دردناک ترین کلمه : ” انتظار ”
بعضی از رسومات به قدری در فرهنگ ما ته نشین شده است که مرز بین آنها و آنچه که دین گفته است را نمی دانم. از جمله آنها، مجالس ختمی است که برای یک متوفی برگزار می کنند. اینطور جا افتاده است که این مراسم برخاسته از دین است. اما واقعا اینگونه است؟ گفتگوی کوتاهی با حجت الاسلام عالی، کارشناس برنامه سمت خدا داشته ایم که در پایین می خوانید.
مفهوم زمان برای کسی که فوت کرده، چگونه است؟ مثلا ما برای متوفی، سوم، هفتم، چهلم و سال می گیریم. ریشه معنوی این مراسمها چیست؟
در روایات، توصیه به این شکل نداریم. یعنی در روایات اشاره ای به سوم، هفتم و ... نشده. آنچه که در روایات آمده، این است که تا 3 روز مستحب است که برای متوفی عزاداری کنیم. توصیه شده که اطرافیان برای خانواده متوفی غذا ببرند تا آنها فقط مشغول عزاداریشان باشند. کار دیگری نکنند. البته اینجا برعکس شده. خانواده عزادار باید برای دیگران در تدارک غذا باشند. در روایات تا سه روز عزاداری داریم و بیشتر از آن نیست. حضرت امیر(ع) هم هفت، هشت روز بعد از شهادت حضرت زهرا(س) ازدواج کردند. برگزاری مجلس هفتم، هیچ روایتی ندارد. رسم شده است. اما مفهوم چهلم یا اربعین را برای امام حسین(ع) داریم. عدد 40، عدد مقدسی است. در مورد آن سفارشات روشنی شده. بر روی آن تایید شده. مثل چله گرفتن به بهانه های مختلف. اما باز هم توصیه ای که ختمی درروز چهلم بگیریم، نداریم. اما خود مومنین، به بهانه یادآوری از متوفی، چهلم می گیرند. اما آنچه که در روایات داریم، تا 3 روز عزاداری است. بیشتر از آن توصیه ای نشده است. البته منعی هم نیست
آیا همه مردگان به حال و روز افراد در قید حیات آگاهند یا فقط بعضی از آنها به این درجه می رسند؟
بستگی به درجات دارد. بعضی اهل عذابند. خیلی به دنیا اشرافی ندارند. جهان آخرت برای آنها مثل حبس است. اما بعضی اهل عذاب نیستند. آدمهای مومنی هستند. اینها اشراف دارند. هر چه درجه بالاتر باشد، اشراف بیشتر است. افراد با کمترین درجات، از عصر پنج شنبه تا عصر جمعه اشراف دارند.
یعنی حتی آنهایی که اهل عذابند هم در این زمان آزادند؟
اگر منظورتان از اهل عذاب، کفار است؛ نه. به هر حال خود سر زدن و خیرات، نوعی لطف است. این لطف به شخص کافر نمی شود.این لطفها برای مومنین و اهل ولایت رخ می دهد. این مدت برای بعضی ها بیشتر است. برای بعضی ها 2 روز و بعضی ها 3 روز است. نهایت درجه اشراف به دنیا، متعلق به خود ائمه است که مقامشان از همه بالاتر است، دائما به احوالات مردم آگاهند.
چندی است که با تلاش کشورهای متجاوز و استعمارگر به ویژه انگلیس فرقه انحرافی وهابیت به عنوان شاخه ای تند مزاج و خرافاتی از اسلام معرفی می گردد که با بررسی در سیر موجودیت این فرقه به این نکته پی می بریم که یکی از اهداف تشکیل آن مخدوش نمودن چهره مسلمین بوده است، یعنی همانهایی که این نطفه غلط را پی ریزی کرده اند با تبلیغات سوء، آن را به دین مبین اسلام نسبت می دهند به همین جهت بر آن شدیم که گفتگوی کوتاهی در این رابطه با حجت الاسلام نظری منفرد انجام دهیم که در زیر به آن می پردازیم.
سئوال: در مورد سرمنشاء وهابیت اگر نکته ای موجود است بفرمایید.
منشاء تفکر وهابیت در ابتدا از انگلستان آغاز شد که آنها فردی به نام محمد بن عبد الوهاب را که اهل نجد عربستان بود به بصره بردند و او را قانع کردند که حرفهایی را ابداع کند که از شاخصه های اصلی این بدعت و تفکر انحرافی ، انکار توسل ، انکار علم غیب و انکار شفاعت در قیامت است که شفاعت را قبول دارند ولی می گویند به معنای ترفیع درجه است اما شفاعت از گنهکاران در قیامت را قبول ندارند .
سئوال: در مورد مهدویت نظر وهابیت چگونه تفسیر می شود؟
حضرت قائم (مهدی) را قبول دارند ولی می گویند هنوز متولد نشده است و نیز حیات برزخی را قبول ندارند و مثلاً منکر حیات برزخی پیامبر هستند و می گویند که ما معنای حیات برزخی را درک نمی کنیم و نمی فهمیم . در مسائل فقهی هم اختلافاتی با دیگر سنی ها و شیعه دارند. در واقع وهابیون شاخه ای منحرف و افراطی منشعب از اهل تسنن هستند و وجه تسمیه ی آنان نیز همان طور که در بالا ذکر شد ، برگرفته از اسم محمد بن عبدالوهاب است.
يکى از امور قطعى در عصر ظهور امام زمان (عجل الله فرجه)، اين است که مقر ومرکز سلطنت آن حضرت، در شهر کوفه است.
شواهد روايى راجع به اين مسئله بسيار است که جاى هيچ شک وترديدى را باقى نمى گذارد.
مفضل از امام صادق (عليه السلام) پرسيد: خانه مهدى (عجل الله فرجه) در کجا خواهد بود ومؤمنين در کجا جمع مى شوند؟
حضرت فرمود: (مقر حکومت او، شهر کوفه است، ومحل حکومتش مسجد جامع کوفه، وبيت المال ومحل تقسيم غنايم در مسجد سهله واقع در زمينهاى صاف ومسطح وروشن نجف وکوفه است).(1)
ونيز امير المؤمنين (عليه السلام) در يک پيش بينى وخبر غيبى، چنين مى فرمايد: (گويى هم اکنون به شيعيانمان در مسجد کوفه مى نگرم که خيمه ها زده اند وقرآن را بدان گونه که نازل شده به مردم مى آموزدند، بدانيد که قائم ما چون قيام کند آن مسجد را بازسازى خواهد کرد وقبله آن را استوار خواهد ساخت).(2)
(1) مهدى موعود، ترجمه ونگارش على دوانى، ص 1158.
(2) غيبت نعمانى، باب 21، ص 451
سؤال : شیعه به ((بدا)) اعتقاد دارد. آیا لازمهَ اعتقاد به آن، دادن نسبت ناآگاهی به خدا نیست؟
پاسخ : خداوند دارای قدرت و سلطه مطلق بر جهان هستی است وهر زمان بخواهد می تواند تقدیری را جایگزین تقدیردیگر سازد ، در حالی که بر هر دو تقدیر ، علم پیشین داشته و هیچگونه تغییری نیز در علم وی راه نخواهد یافت، زیرا تقدیر نخست چنان نیست که قدرت خدا را محدود ساخته و توانایی دگرگون کردن آن را از او سلب کند . خداوند بر خلاف عقیده یهود که می گفتتند ((یدالله مغلولة))، ((دست خدا بسته است))، قدرت گسترده ای دارد و به تعبیر قرآن دست او باز است ((بل یداۀ مبسوطئان)).(مائده،64)
اعمال قدرت انسان از سوی خداوند و اقدام وی به جایگزین کردن تقدیری به جای تقدیر دیگر، بدون حکمت و مصلحت انجام نمی گیرد و انجام این کار در گرو اعمال خود انسان است که از طریق اختیار وبرگزیدن زندگی شایسته ، یا نا شایسته ، زمینه دگرگونی سرنوشت خویش را فراهم سازد.
{ کتاب راهنمای حقیقت . تألیف آیت الله جعفر سبحانی . صفحات 98 و 99
از جمله شاعرانی که بر حضرت امام رضا علیه السلام در آمد دعبل خزاعی رحمة الله بود و چون بر آن حضرت وارد شد عرض کرد: همانا من قصیده ای گفته ام و با خود عهد کرده ام که پیش از این که برای شما بخوانم برای دیگری آن را نخوانم.
حضرت دستور فرمود بنشیند تا این که مجلس خلوت شد آن گاه فرمود: قصیده ات را بیان کن . پس قصیده ای را انشاد کرد که ترجمه شعر اولش این است.
مدرسه های آیات قرآنی که از تلاوت قرآن خالی مانده، و خانه های وحی الهی که عرصه و ساحت آن ها از سکنه تهی شده است.
و تا آخر آن اشعار را خواند.(قصیده مزبور از 123 بیت بیشتر است)
و چون از خواندن آن اشعار فارغ شد،حضرت رضا علیه السلام برخاست و به اطاق خود رفت.
سپس خادمی را نزد او فرستاده و پارچه ای از خز برای دعبل فرستاد که ششصد دینار (اشرفی طلا) در آن بود و به آن خادم فرمود:
به دعبل بگو به وسیلهه این پول در سفر خود استعانت بجوی و ما را معذور دار ( از کمی آن).
دعبل گفت: نه به خدا! من پول نخواستم و نه برای پول به اینجا آمده ام. این پول را به نزد آن حضرت باز گردان و بگو: یکی از جامه های خود را به من بده. پس حضرت آن پول را به سوی دعبل برگردانده و جبّه ای از لباسهای خود را برای او فرستاد. دعبل از مرو آمد تا به قم رسید. چون مردم قم آن جبّه را نزد او بدیدند، هزار دینار بهای آن را به او پرداختند. او قبول نکرد و گفت: به خدا! یک تکه آن را نیز به هزار دینار نخواهم داد.
سپس از قم بیرون آمده گروهی به دنبال او آمده، سر راه را بر او گرفته و آن جبّه را به زور از او گرفتند.
دعبل ( که چنان دید) به قم بازگشت و درباره بازگرداندن آن جبّه با ایشان گفتگو کرد.
گفتند: آن را به تو نخواهیم داد ولی اگر می خواهی این هزار دینار ( که گفته بودیم خواهیم داد) دعبل گفت: پس یک تکّه از آن را نیز به من بدهید. آنان هزار دینار پول و یک تکّه از آن جبّه به او دادند.
الارشاد مفید، 2/371
اللهم احفظ قائدنا الخامنه ای
بنده سال 50 در مشهد براى دانشجوها درس تفسير مىگفتم و اوايل سورهى بقره- ماجراهاى بنىاسرائيل- را تفسير مىكردم.
بنده را به ساواك خواستند و گفتند چرا شما راجع به بنىاسرائيل حرف مىزنيد؟ گفتم آيهى قرآن است؛ من دارم آيهى قرآن را معنا و تفسير مىكنم.
گفتند نه، اين اهانت به اسرائيل است! درس تفسير بنده را به خاطر تفسير آيات بنىاسرائيل- چون اسم اسرائيل در آن بود- تعطيل كردند. اختناق در آن زمان عجيب بود؛ اما نه از طرف دولت امريكا، نه از سوى دولت فرانسه و نه از طرف دولتهاى ديگر مطلقاً رژيم طاغوت به مخالفت با آزادى و دمكراسى متهم نشد. آن زمان انتخابات برگزار مىشد اما مردم اصلاً نمىفهميدند كى آمد، كى رفت و چه كسى انتخاب شد.
به آن صورت رأىگيرى وجود نداشت؛ صندوق رأيى درست مىكردند و اسم نمايندهاى را كه خودشان مىخواستند و از دربار تأييد شده بود، از صندوق بيرون مىآوردند. با اين كار، صورت مسخرهاى از يك رأىگيرى را به نمايش مىگذاشتند.
ديدار با دانشجويان و اساتيد دانشگاههاى استان كرمان 19/02/1384