...
براي غلبه بر نفس سركش فقط بايد از خداوند كمك خواست، چرا كه (ان النفس لامارْ بالسؤ الا ما رحم ربي);{4} نفس سركش همواره به بدي ها فرمان ميدهد، مگر آن چه را پروردگار رحم كند.
افزون بر آن دانشمندان اخلاق براي مبارزه با نفس و غلبه بر آن دستورالعمل هايي ذكر كردهاند كه بدان اشاره ميكنيم:
.1 توبه
گام اول در اين راه توبه است، توبهاي كه صفحه قلب را از آلودگي ها پاك كند و تيرگي ها را مبدل به روشنايي نمايد و پشت انسان را از بار سنگين گناه سبك كند تا به راحتي بتواند راه الهي را بپيمايد.
(يا ايها الذين امنوا توبوا الي توبْ نصوحاً عسي ربكم ان يكفر عنكم سيئاتكم و يدخلكم جنات تجري من تحتها الانهار);{5} اي كساني كه ايمان آوردهايد به سوي خدا توبه كنيد، توبهاي خالص، اميد است با اين كار پروردگارتان گناهانتان را ببخشد و شما را در باغهايي از بهشت كه نهرها از زير درختانش جاري است وارد كند/
.2 گام دوم شارطه است
يعني هر روز كه بهترين وقت آن اول روز، بعد از نماز صبح است، با نفس خويش جهت اطاعت فرمان خدا و پرهيز از گناه، شرط و عهد و پيمان ببندد، نفس خويش را مخاطب قرار دهد، و به او يادآور شود كه من جز، سرمايه گران بهاي عمر، كالايي ندارم، و اگر از دست برود، تمام هستيم از دست رفته است. به نفس خود يادآوري نمايد كه (ان الانسان لفي خسر الا الذين آمنوا و عملوا الصالحات...);{6} انسانها همه در زيانند؛ مگر كساني كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند.
و تذكرات ديگر.(7
.3 مراقبه
بعد از مشارطه با نفس، در طول روز مراقب و مواظب او باشد، چرا كه اگر غفلت كند، ممكن است تمام شرط و پيمانها به هم بريزد.
.4 محاسبه
در پايان هر سال يا ماه و هفته، و يا در پايان هر روز به محاسبه كارهاي خويشتن بپردازد، و عملكرد خود را در زمينه خوبيها و بديها، اطاعت و عصيان، خداپرستي و هواپرستي، دقيقاً مورد محاسبه قرار دهد.
پيامبر اكرم(ص) ميفرمايد: «انسان هرگز اهل ايمان نخواهد شد، مگر اين كه در حسابرسي خويش سختگير باشد، حتي سختگيرتر از حساب شريك نسبت به شريكش، و مولي نسبت به غلامش».(8
امام كاظم(ع) نيز ميفرمايد: «كسي كه هر روز به حساب خويش نرسد از ما نيست، اگر كار خوبي انجام داده، از خدا توفيق فزوني طلبد (و خدا را بر آن سپاس گويد)، و اگر عمل بدي انجام داده استغفار نمايد و به سوي خدا برگردد و توبه كند».(9
5 .معاتبه و معاقبه
يعني سرزنش و مجازات نفس در برابر خطاها و خلاف هايي كه از او سر زده است؛ زيرا اگر انسان حسابرسي بكند، ولي در مقابل كارهاي خلاف، هيچ واكنشي نشان ندهد، اين كار باعث جرأت و جسارت نفس سركش ميشود.
حضرت علي(ع) ميفرمايد: «هنگامي كه نفس بر تو سخت گرفت (و در برابر فرمان حق تسليم نشد)، تو هم بر او سخت بگير (و خواسته هايش را از او دريغدار) تا در برابر تو تسليم گردد».(10
البته در مورد مجازات نفس، اعمال خشونت بار مرتاضان و منحرفان جايز نيست، بلكه بايد در حد و حدودي باشد كه اسلام اجازه داده است، مانند روزه گرفتن، محروم ساختن نفس از برخي لذت هاي مادي و...؛ چنانكه در حالات فقيه بزرگ مرحوم آيت الله بروجردي نوشته اند كه هرگاه در مجلس درس عصباني ميشد و با يكي از شاگردان كمي با تندي برخورد ميكرد، بلافاصله از همين تندي مختصر پشيمان شده، در مقام عذرخواهي و جبران برميآمد، و طبق نذري كه داشت، فرداي آن روز، جهت # و مجازات نفسش روزه ميگرفت، و بدين ترتيب نفس خود را در برابر اين كار كوچك معاقبه ميفرمود.(11
امور ديگري نيز در غلبه بر نفس مؤثر است،{12} كه به چند نمونه از آن اشاره ميكنيم:
الف) توجه به كرامت ذات و تقويت ارزش هاي انساني؛ اگر انسان به مقام شامخ و ارزش وجود خود توجه داشته باشد، اخلاق رذيله و ارتكاب گناه را به دور از شأن خويش ميداند و طبعاً از آن بيزار خواهد بود. وقتي فهميد انسان است و روح او تفحهاي است الهي كه از عالم بالا آمده است، شهوت ها و خواسته هاي حيواني در نظرش بيارزش، و تمايل به مكارم اخلاق در وجودش احيا خواهد شد. حضرت علي(ع) ميفرمايد: «من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته»، هر كس نفس خودش را گرامي بدارد، شهوت ها برايش كوچك و بيارزش خواهد بود.
به امام سجاد(ع) عرض شد، ارزشمندترين مردم كيست؟ فرمود: «من لم يري الدنيا خطراً النفسْ»، كسي كه دنيا را از نظرش ارزش برابر با وجود خويش نداند.(13
بنابراين توجه به كرامت روح انساني، و پي بردن به ارزش وجودي و مقام شامخ او، ميتواند در تهذيب نفس از رذايل به ما كمك كند/
ب) ترك معاشرت با دوستان بد؛ انسان موجودي اثرپذير و مقلد است و بسياري از صفات و آداب و رفتارش را از انسانهاي ديگر كه با آنها به ارتباط است، فرا ميگيرد و در واقع هم رنگ آنها ميشود بويژه دوستا و معاشران نزديك تأثير بيشتري برايشان دارند.
دوستي با افراد فاسق و بد اخلاق، انسان را به فساد و بداخلاقي مي كشاند و دوستي با افراد صالح و خوش اخلاق، انسان را به صلاح و خوبي دعوت ميكند، بنابراين دوست خوب يكي از نعمت هاي بزرگ الهي و براي انسان عامل ترقي و سعادت به شمار ميآيد، و بر عكس، دوست بد يكي از گرفتاري هاي شوم انسان و از عوامل بدبختي و انحراف او مي باشد. انتخاب دوست را نميتوان يك امر كوچك و بياهميت دانست بلكه بسيار مهم و سرنوشت ساز است، امير المؤمنين(ع) ميفرمايند: «انسان مسلمان نبايد با شخص فاسق و گناهكار دوستي كند، زيرا دوست گناهكار كارهاي بدش را خوب جلوه مي دهد و همواره ميل دارد دوستش همانند او باشد، دوست بد نه در امور دنيا به انسان كمك ميكند نه در امور آخرت و رفت و آمد با او اسباب بي آبرويي ميشود».(14
حضرت صادق(ع) ميفرمايد: «سزاوار نيست كه مسلمان، با افراد فاسق و احمق و دروغگو دوستي كند».{15} پيامبر ميفرمايد: «انسان بر دين دوست و همنشين خود خواهد».(16
ج) دوري از موارد احتمال لغزش؛ تهذيب نفس و ترك گناه، آن هم براي هميشه كار آساني نيست، بلكه دشوار است زيرا انسان، همواره در معرض لغزش و گناه است، و نفس اماره طبعاً انسان را به بدي ها دعوت ميكند. دل مركز فرماندهي تن است و دائماً در حال تحول و دگرگوني است؛ از حوادث خارج متأثر مي شود و بر طبق آن فرمان ميدهد، تا در چه شرايطي قرار گيرد، چه ببيند و چه بشنود، در مجالس معنويت و عبادت و احسان طبعاً به كارهاي نيك تمايل پيدا ميكند، و در مجالس فسق و فجور طبعاً به گناه كشيده ميشود، با ديدن صحنه هاي معنوي به معنويت كشيده ميشود و از ديدن مناظر شهوت انگيز، تحريك ميشود.
بنابراين براي كساني كه در صدد تهذيب نفس و ترك گناه هستند، ضرورت دارد كه چشم و گوش خود را از مناظر شهوت انگيز و انحراف و گناه باز دارند، حضرت علي(ع) ميفرمايد: وقتي چشم، شهوت را ببيند، قلب از عاقبت انديشي نابينا ميگردد.(17
[1] سوره شمس، آيه 10 - 9
[2] سوره شمس، آيه 8 - 7
[3] بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 89، ص 220، مؤسسه الوفأ/
[4] سوره يوسف، آيه 53
[5] سوره تحريم، آيه 8
[6] سوره عصر، آيه 3 - 2
[7] ر.ك: اخلاق در قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، ج 1، ص 247
[8] وسايل الشيعه، الحرالعاملي، ج 16، ص 99 - 95، مؤسسه آلالبيت/
[9] همان/
[10] غررالحكم، عبدالواحد بن محمد تميمي آمري، ص 239، حديث 4820، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي
[11] اقتباس از: اخلاق در قرآن، آيت الله مكارم شيرازي، ج 1، ص 267 - 217
[12] ر.ك: اخلاق در قرآن، مصباح يزدي، تحقيق و نگارش محمد حسين اسكندري، ج 1، ص 213 - 210، مؤسسه آموزشي پژوهشي امامخميني؛/
[13] تحف العقول، ص 285
[14] كافي، ج 2، ص 64
[15] كافي، ج 2، ص 240
[16] كافي، ج 2، ص 242
[17] غررالحكم، ص 315