علي بن ابراهيم نقل مي كند يهود بني قريظه و بني نضير و بني قينقاع نزد پيامير(ص) آمده گفتند: مردم را به چه مي خواني؟ فرمود: به گواهي دادن به توحيد و رسالت خودم. من كسي هستم كه نامم را در تورات مي يابيد و علمايتان گفته اند از مكه ظهور مي كنم و به اين سنگلاخ (مدينه) كوچ مي كنم... يهوديان گفتند آن چه گفتي شنيديم. اكنون آمده ايم با تو صلح كنيم كه به سود يا زيان تو نباشيم و كسي را عليه تو ياري نكنيم و متعرض يارانت نشويم. تو هم متعرض ما و دوستانمان نشوي, تا ببينيم كار تو و قومت به كجا مي انجامد. پيامبر پذيرفت و ميان آنان قراردادي نوشته شد كه يهود نبايد عليه پيامبر(ص) يا يكي از يارانش با زبان, دست, اسلحه, مركب (نه در پنهاني و نه آشكارا, نه در شب و نه روز) اقدامي انجامد دهد و خداوند بر اين پيمان گواه است. پس اگر يهود اين تعهدات را ناديده بگيرد رسول خدا مي تواند خون ايشان را بريزد, زن و فرزندانشان را اسير و اموالشان را غنيمت بگيرد. آن گاه براي هر قبيله از اين يهوديان نسخه اي جداگانه تنظيم شد. مسئول پيمان بني نضير حيي بن اخطب, مسئول پيمان بني قريظه كعب بن اسد و مسئول پيمان بني قينقاع مخيريق بود. [2] .
اين قرارداد نسبت به آن چه به پيمان عمومي شهرت يافته از صراحت و انسجام بيشتري برخوردار است, زيرا طرف هاي آن به خوبي روشن است و پيداست در يك زمان براي هر سه طايفه بسته شده است. ولي مشكل اين متن اين است كه منحصر به نقل طبرسي است و در هيچ منبع ديگري نيامده است. گذشته از اين كه قدمت كتاب و راوي (علي بن ابراهيم) به اندازه مورخان دست اول سير نيست. اما آن چه مشكل را حل مي كند گزارش ها و شواهدي است كه در منابع دست اول بر تإييد مواد اين پيمان وجود دارد; اين شواهد عبارت اند از:
1ـ در بسياري از منابع وقتي سخن از پيمان شكني سه طايفه يهودي به ميان آمده تصريح شده است كه آنان هنگام ورود رسول خدا به مدينه, پيماني را با آن حضرت امضا كردند. [3] از طرفي گفتيم پيمان عمومي به هيچ رو متوجه اين سه طايفه نيست و قرارداد ديگري هم درباره يهود وجود ندارد تا سخن مورخين را راجع به آن بدانيم.
2ـ در برخي منابع آمده است يهود با پيامبر قرار داشتند به سود و زيان او قدمي بر ندارند [4] و اين مطلب در اين پيمان نامه وجود دارد.
3ـ مورخين مي گويند حيي بن اخطب و كعب بن اسد با رسول خدا و مسئول پيمان بني نضير و بني قريظه طرف قرارداد بودند. [5] اين مطلب نيز در اين قرارداد بيان شده است.
4ـ در منابع آمده است پيامبر(ص) پس از پيمان شكني بني قينقاع و بني نضير قصد كشتن آنان را داشت ولي از آنان گذشت. [6] درباره قتل عام بني قريظه پس از پيمان شكني شان هم مورخان مي گويند: ((مردانشان كشته و زنان و فرزندانشان اسير شدند)). [7] وقتي هم محاصره بني نضير و بني قريظه شدت گرفت يهوديان گفتند: ((اگر تسليم محمد(ص) نشويم مردانمان كشته و زن و بچه ما اسير خواهند شد)) [8] و اين ها كلماتي است كه تنها در اين پيمان نامه وجود دارد.
5ـ مفسرين در شإن نزول آيات دوازده و سيزده سوره آل عمران مي گويند: چون مسلمانان در جنگ بدر پيروز شدند, يهود گفتند اين همان پيامبر(ص) موعود است اما وقتي در نبرد احد شكست خوردند يهود شك كرده گفتند او پيامبر نيست و بناي ناسازگاري و پيمان شكني گذاشتند. [9] اين مطلب با آن چه در عهدنامه آمده كه يهوديان گفتند, صلح مي كنيم تا ببينيم كار تو و قومت به كجا مي انجامد, متناسب است. گويا يهود با آن همه اطلاعاتي كه از پيامبر(ص) داشتند باز هم منتظر حوادث آينده بودند و گمان مي كردند پيامبر(ص) بايد هميشه پيروز باشد و اگر چنين نشد با او مقابله كنند. از اين رو پس از جنگ احد, بني نضير عهد خود را شكسته با رسول خدا وارد جنگ شدند.
اين ها شواهدي است كه به خوبي نشان مي دهد پيمان با سه گروه يهود مدينه, چيزي جز روايت اعلام الوري نيست.
درباره اين قرارداد چند نكته ديگر قابل توجه است:
الف ـ با اين كه درباره تاريخ انعقاد پيمان عمومي ترديدهايي وجود دارد [10] اما شواهدي در دست است كه بنابر آن ها پيمان با طوايف يهود را نمي توان ديرتر از ماه هاي اول هجرت دانست: نخست آن كه در گزارش اين پيمان آمده است: يهوديان نزد پيامبر آمده از دعوتش پرسيدند. پيداست اين اولين برخورد يهود با رسول خدا(ص) بوده كه چنين سوالي كرده اند. شاهد ديگر آن كه, مخيريق (كه طرف قرارداد بني قينقاع معرفي شده) در همان اوايل هجرت ايمان آورده و در احد به شهادت رسيده است. [11] ديگر اين كه وي وقتي پيمان نامه را گرفت و نزد قومش برگشت به آنان گفت: بياييد به محمد(ص) ايمان آوريم. [12] از اين رو به نظر مي رسد او در همان روزها به مسلمانان پيوسته باشد. پس انعقاد اين قرارداد به ماه هاي اول هجرت برمي گردد. [13] .
ب ـ بندهاي اين پيمان بسيار جالب است چون بعدها يهوديان يك يك اين قيود را زير پا گذاشته و پيمان شكني را به كمال رساندند. آنان متعهد شدند به هيچ يك از اقدامات زير دست نزنند:
1ـ همكاري عليه پيامبر (لا يعينوا علي رسول الله) 2ـ همكاري عليه ياران پيامبر يعني همه مسلمانان (ولا علي احد من اصحابه) 3ـ اقدام تبليغاتي (بلسان) 4ـ اقدام مسلحانه (و لا يد و لا بسلاح) 5ـ پشتيباني تداركاتي دشمن (و لا بكراع) 6ـ توطئه هاي پنهان و آشكار, در شب يا روز (في السر و العلانيه بالليل و بالنهار) با وجود همه اين قيود و تإكيدات, در آينده خواهيم ديد كه برخي از اين گروه ها با زير پا گذاشتن همه اين شرايط, پيمان خود را نقض كرده با مسلمانان وارد جنگ شدند.
ج ـ از سوي رسول خدا(ص) براي هر كدام از اين سه طايفه نسخه اي نوشته شد تا نزد بزرگ ايشان محفوظ باشد. اين شخص مسئول پيمان نامه و طرف قرارداد با پيامبر(ص) به شمار ميآمد و تصميم گيري درباره پاي بندي يا نقض قرارداد برعهده او بود. به همين جهت عبدالله بن ابي براي جنگ افروزي ميان يهود و مسلمانان به حيي بن اخطب و كعب بن اسد پيغام داد كه پيمان خود را ناديده بگيرند و با پيامبر بجنگند. [14] در جريان پيمان شكني بني قريظه هم اين كعب بود كه به اين كار رضايت داد و ديگران نيز با او مخالفتي نكردند. [15] .
د ـ نكته آخر تناقضي است كه درباره مواد اين قرارداد با پيمان عمومي در گزارش هاي مورخين به چشم مي خورد. گاه گفته مي شود: وقتي رسول خدا(ص) به مدينه آمد با يهود پيمان بست كه به سود و زيان او جنگ نكنند [16] و گاه مي گويند: در پيمان آمده است كه اگر جنگي روي دهد يهود نيز به ياري مسلمانان بروند. [17] بار ديگر گفته مي شود: رسول خدا(ص) هر گروه از يهوديان را به هم پيمانان خود ملحق كرد. [18] اين مطلب هم گفته مي شود كه پيامبر به سود و زيان آنان شرايطي مقرر فرمود. [19] پيداست در اين مورد ميان دو قرارداد خلط شده است; قسمت دوم و سوم كلام مورخان مربوط به پيمان عمومي است كه يهوديان اوس و خزرج به دوستان هم پيمان خود ملحق شدند و هم چنين متعهد شدند در دفاع از مدينه همراه مسلمانان بجنگند, اما قسمت اول و چهارم سخن مورخان مربوط به پيمان با سه طايفه است كه قرار شد در جنگ ها ـ چه به سود و چه زيان پيامبر ـ وارد نشوند و مقصود از شرايط (له و عليه آنان) همان تعهدات طرفين براي عدم تعرض به يكديگر است كه در اين قرارداد آمده است (لا نتعرض لا حد من اصحابك و لا تتعرض لنا و لا لاحد من اصحابنا). علت اين ناسازگاري در كلمات تاريخ نگاران اين است كه معمولا كلمه يهود را بدون قيد آورده اند. از اين رو, يهود انصار كه در پيمان عمومي [20] شركت داشته اند از يهوديان اصلي بني نضير و بني قريظه و بني قينقاع كه پيمان مخصوص به خود دارند, به سادگي تشخيص داده نمي شوند.
از آن چه گذشت روشن شد هر سه طايفه يهودي كه با مسلمانان درگير شدند با پيامبر به عنوان رئيس دولت مدينه, پيمان عدم تعرض داشتند. گر چه متن اين پيمان تا پيش از سده ششم به طور كامل ثبت نشده ولي همه مورخان كهن اشاره اي به آن كرده اند. گويا اصل چنين قراردادي براي آنان مسلم بوده ولي از ثبت مواد آن غفلت كرده اند. تاريخ نويسان جديد به خصوص اهل سنت هم كه گويا متن اعلام را نديده و فقط به روايت ابن اسحاق و پيمان عمومي توجه داشته اند و از طرفي سه طايفه يهود را بيرون از پيمان عمومي مي دانند, براي تطبيق كلام مورخان راه درستي نرفته اند. [21] .
[1] در پاورقي اعلام و بحار الانوار كه متن طبرسي آمده, به اكمال الدين, تفسير قمي و قصص الانبيإ آدرس داده شده است ولي ما حتي با جست وجوي رايانه اي چيزي از اين مطالب را نيافتيم تنها چند كلمه از پيمان نامه در قصص الانبيإ راوندي وجود دارد كه آن هم از سه گروه يهود و مواد عهدنامه نام نبرده است. گويا مصحح در پاورقي بحار به پيمان شكني يهود اشاره مي كند نه متن پيمان.
[2] طبرسي, اعلام الوري (قم, موسسه آل البيت, 1417ق) ج 1, ص ;157 مجلسي, بحارالانوار(بيروت, موسسه الوفإ, 1403ق) ج 19, ص 110 و علي احمدي ميانجي, مكاتيب الرسول (تهران, موسسه دارالحديث, 1419ق) ج 1, ص260.
[3] واقدي, همان, ج 1, ص ;454 طبري, تاريخ الامم و الملوك (بيروت, موسسه الاعلمي, 1409ق) ج 2, ص172.
[4] واقدي, همان, ج 1, ص ;454 بغوي, معالم التنزيل, تحقيق عك رسوار (بيروت, دارالمعرفه, 1415ق) ج 4, ص ;313 عامري, همان, ج 1, ص 213.
[5] ابن هشام, همان, ج 2, ص ;220 بلاذري, فتوح البلدان, ص 35 و واقدي, همان, ج 1, ص 455.
[6] ابن هشام, همان, ج 1, ص ;191 واقدي, همان, ج 1, ص 177, بلاذري, انساب الاشراف, ج 1, ص 373 و طبري, همان, ج 1, ص 173.
[7] براي نمونه ر.ك: ابن هشام, همان, ج 2, ص 240 ; بلاذري, همان, ج 1, ص 433 ; يعقوبي, همان, ج 1, ص371 ; طبري, همان, ج 2.
[8] واقدي , همان , ج 1, ص 373 و طبري, همان, ج 1, ص 225.
[9] بغوي, همان, ج 1, ص 282 و طبرسي, مجمع البيان (بيروت, دارالمعرفه, 1406 ق) ج 1, ص 706.
[10] منابع دست اول انعقاد آن را در اوايل هجرت مي دانند ليكن برخي محققان معاصر با توجه به موارد آن مي گويند پيمان نامه در سال هاي بعد نوشته شده است (اكير اگوتو, همان; احمد بركات, محمد و اليهود (بي جا, الهيئه المصريه العامه لكتاب, 1996م) ص 83).
[11] واقدي, همان, ج 1, ص 363.
[12] طبرسي, اعلام الوري, ج 1, ص 158.
[13] البته استاد احمدي ميانجي پنجمين ماه هجرت را زمان انعقاد آن دانسته اند (مكاتيب الرسول, ج 1, ص 260) ليكن اين تاريخ در اعلام الوري و ديگر منابع نيست. از مورخان متإخر تنها ديار بكري موادعه يهود را در ماه پنجم هجرت دانسته است (تاريخ الخميس, ج 1, ص 353).
[14] واقدي, همان, ج 1, ص 368.
[15] همان, ج 1, ص 456.
[16] همان, ج 1, ص ;454 عامري, همان, ج 1, ص 213 و ديار بكري, همان, ج1, ص 460.
[17] واقدي, همان, ج 1, ص 454 و طبري, همان, ج 2, ص 172.
[18] واقدي, همان, ج 1, ص 176, و عامري, همان, ج 1, ص 167.
[19] ابن هشام, همان, ج 1, ص 501 و واقدي, همان, ج 1, ص 176.
[20] مراد از پيمان عمومي در نظر كساني است كه آن را يك مجموعه مي دانند. ولي اگر آن را چندين قرارداد بدانيم پيمان عمومي معنا نخواهد داشت.
[21] ر.ك: احمد بركات, همان, ص 83 و مونتگمري وات, همان, ص 345.
متن اين قرارداد را كه رسول خدا(ص) با سه طايفه بني نضير, بني قريظه و بني قينقاع امضا كرده مرحوم طبرسي در اعلام الوري از علي بن ابراهيم نقل كرده است. متإسفانه اين متن هم مورد بي توجهي همه مورخان قرار گرفته و هيچ كس قبل و بعد از طبرسي آن را نياورده است. [1] جاي شگفتي است چنين پيمان مهمي ـ كه به سرنوشت سه گروه يهودي به خصوص بني قريظه مربوط است ـ اين گونه از دسترس يا توجه منابع تاريخي و روايي دور بماند و تنها در قرن ششم و براي يكبار متن آن ثبت شود. به هر حال اين مهم ترين پيماني است كه در موضوع يهود مدينه با آن سرو كار داريم و به جهت اهميت و ضرورت آن در مباحث آينده, متن آن را از نظر مي گذرانيم:
علي بن ابراهيم نقل مي كند يهود بني قريظه و بني نضير و بني قينقاع نزد پيامير(ص) آمده گفتند: مردم را به چه مي خواني؟ فرمود: به گواهي دادن به توحيد و رسالت خودم. من كسي هستم كه نامم را در تورات مي يابيد و علمايتان گفته اند از مكه ظهور مي كنم و به اين سنگلاخ (مدينه) كوچ مي كنم... يهوديان گفتند آن چه گفتي شنيديم. اكنون آمده ايم با تو صلح كنيم كه به سود يا زيان تو نباشيم و كسي را عليه تو ياري نكنيم و متعرض يارانت نشويم. تو هم متعرض ما و دوستانمان نشوي, تا ببينيم كار تو و قومت به كجا مي انجامد. پيامبر پذيرفت و ميان آنان قراردادي نوشته شد كه يهود نبايد عليه پيامبر(ص) يا يكي از يارانش با زبان, دست, اسلحه, مركب (نه در پنهاني و نه آشكارا, نه در شب و نه روز) اقدامي انجامد دهد و خداوند بر اين پيمان گواه است. پس اگر يهود اين تعهدات را ناديده بگيرد رسول خدا مي تواند خون ايشان را بريزد, زن و فرزندانشان را اسير و اموالشان را غنيمت بگيرد. آن گاه براي هر قبيله از اين يهوديان نسخه اي جداگانه تنظيم شد. مسئول پيمان بني نضير حيي بن اخطب, مسئول پيمان بني قريظه كعب بن اسد و مسئول پيمان بني قينقاع مخيريق بود. [2] .
اين قرارداد نسبت به آن چه به پيمان عمومي شهرت يافته از صراحت و انسجام بيشتري برخوردار است, زيرا طرف هاي آن به خوبي روشن است و پيداست در يك زمان براي هر سه طايفه بسته شده است. ولي مشكل اين متن اين است كه منحصر به نقل طبرسي است و در هيچ منبع ديگري نيامده است. گذشته از اين كه قدمت كتاب و راوي (علي بن ابراهيم) به اندازه مورخان دست اول سير نيست. اما آن چه مشكل را حل مي كند گزارش ها و شواهدي است كه در منابع دست اول بر تإييد مواد اين پيمان وجود دارد; اين شواهد عبارت اند از:
1ـ در بسياري از منابع وقتي سخن از پيمان شكني سه طايفه يهودي به ميان آمده تصريح شده است كه آنان هنگام ورود رسول خدا به مدينه, پيماني را با آن حضرت امضا كردند. [3] از طرفي گفتيم پيمان عمومي به هيچ رو متوجه اين سه طايفه نيست و قرارداد ديگري هم درباره يهود وجود ندارد تا سخن مورخين را راجع به آن بدانيم.
2ـ در برخي منابع آمده است يهود با پيامبر قرار داشتند به سود و زيان او قدمي بر ندارند [4] و اين مطلب در اين پيمان نامه وجود دارد.
3ـ مورخين مي گويند حيي بن اخطب و كعب بن اسد با رسول خدا و مسئول پيمان بني نضير و بني قريظه طرف قرارداد بودند. [5] اين مطلب نيز در اين قرارداد بيان شده است.
4ـ در منابع آمده است پيامبر(ص) پس از پيمان شكني بني قينقاع و بني نضير قصد كشتن آنان را داشت ولي از آنان گذشت. [6] درباره قتل عام بني قريظه پس از پيمان شكني شان هم مورخان مي گويند: ((مردانشان كشته و زنان و فرزندانشان اسير شدند)). [7] وقتي هم محاصره بني نضير و بني قريظه شدت گرفت يهوديان گفتند: ((اگر تسليم محمد(ص) نشويم مردانمان كشته و زن و بچه ما اسير خواهند شد)) [8] و اين ها كلماتي است كه تنها در اين پيمان نامه وجود دارد.
5ـ مفسرين در شإن نزول آيات دوازده و سيزده سوره آل عمران مي گويند: چون مسلمانان در جنگ بدر پيروز شدند, يهود گفتند اين همان پيامبر(ص) موعود است اما وقتي در نبرد احد شكست خوردند يهود شك كرده گفتند او پيامبر نيست و بناي ناسازگاري و پيمان شكني گذاشتند. [9] اين مطلب با آن چه در عهدنامه آمده كه يهوديان گفتند, صلح مي كنيم تا ببينيم كار تو و قومت به كجا مي انجامد, متناسب است. گويا يهود با آن همه اطلاعاتي كه از پيامبر(ص) داشتند باز هم منتظر حوادث آينده بودند و گمان مي كردند پيامبر(ص) بايد هميشه پيروز باشد و اگر چنين نشد با او مقابله كنند. از اين رو پس از جنگ احد, بني نضير عهد خود را شكسته با رسول خدا وارد جنگ شدند.
اين ها شواهدي است كه به خوبي نشان مي دهد پيمان با سه گروه يهود مدينه, چيزي جز روايت اعلام الوري نيست.
درباره اين قرارداد چند نكته ديگر قابل توجه است:
الف ـ با اين كه درباره تاريخ انعقاد پيمان عمومي ترديدهايي وجود دارد [10] اما شواهدي در دست است كه بنابر آن ها پيمان با طوايف يهود را نمي توان ديرتر از ماه هاي اول هجرت دانست: نخست آن كه در گزارش اين پيمان آمده است: يهوديان نزد پيامبر آمده از دعوتش پرسيدند. پيداست اين اولين برخورد يهود با رسول خدا(ص) بوده كه چنين سوالي كرده اند. شاهد ديگر آن كه, مخيريق (كه طرف قرارداد بني قينقاع معرفي شده) در همان اوايل هجرت ايمان آورده و در احد به شهادت رسيده است. [11] ديگر اين كه وي وقتي پيمان نامه را گرفت و نزد قومش برگشت به آنان گفت: بياييد به محمد(ص) ايمان آوريم. [12] از اين رو به نظر مي رسد او در همان روزها به مسلمانان پيوسته باشد. پس انعقاد اين قرارداد به ماه هاي اول هجرت برمي گردد. [13] .
ب ـ بندهاي اين پيمان بسيار جالب است چون بعدها يهوديان يك يك اين قيود را زير پا گذاشته و پيمان شكني را به كمال رساندند. آنان متعهد شدند به هيچ يك از اقدامات زير دست نزنند:
1ـ همكاري عليه پيامبر (لا يعينوا علي رسول الله) 2ـ همكاري عليه ياران پيامبر يعني همه مسلمانان (ولا علي احد من اصحابه) 3ـ اقدام تبليغاتي (بلسان) 4ـ اقدام مسلحانه (و لا يد و لا بسلاح) 5ـ پشتيباني تداركاتي دشمن (و لا بكراع) 6ـ توطئه هاي پنهان و آشكار, در شب يا روز (في السر و العلانيه بالليل و بالنهار) با وجود همه اين قيود و تإكيدات, در آينده خواهيم ديد كه برخي از اين گروه ها با زير پا گذاشتن همه اين شرايط, پيمان خود را نقض كرده با مسلمانان وارد جنگ شدند.
ج ـ از سوي رسول خدا(ص) براي هر كدام از اين سه طايفه نسخه اي نوشته شد تا نزد بزرگ ايشان محفوظ باشد. اين شخص مسئول پيمان نامه و طرف قرارداد با پيامبر(ص) به شمار ميآمد و تصميم گيري درباره پاي بندي يا نقض قرارداد برعهده او بود. به همين جهت عبدالله بن ابي براي جنگ افروزي ميان يهود و مسلمانان به حيي بن اخطب و كعب بن اسد پيغام داد كه پيمان خود را ناديده بگيرند و با پيامبر بجنگند. [14] در جريان پيمان شكني بني قريظه هم اين كعب بود كه به اين كار رضايت داد و ديگران نيز با او مخالفتي نكردند. [15] .
د ـ نكته آخر تناقضي است كه درباره مواد اين قرارداد با پيمان عمومي در گزارش هاي مورخين به چشم مي خورد. گاه گفته مي شود: وقتي رسول خدا(ص) به مدينه آمد با يهود پيمان بست كه به سود و زيان او جنگ نكنند [16] و گاه مي گويند: در پيمان آمده است كه اگر جنگي روي دهد يهود نيز به ياري مسلمانان بروند. [17] بار ديگر گفته مي شود: رسول خدا(ص) هر گروه از يهوديان را به هم پيمانان خود ملحق كرد. [18] اين مطلب هم گفته مي شود كه پيامبر به سود و زيان آنان شرايطي مقرر فرمود. [19] پيداست در اين مورد ميان دو قرارداد خلط شده است; قسمت دوم و سوم كلام مورخان مربوط به پيمان عمومي است كه يهوديان اوس و خزرج به دوستان هم پيمان خود ملحق شدند و هم چنين متعهد شدند در دفاع از مدينه همراه مسلمانان بجنگند, اما قسمت اول و چهارم سخن مورخان مربوط به پيمان با سه طايفه است كه قرار شد در جنگ ها ـ چه به سود و چه زيان پيامبر ـ وارد نشوند و مقصود از شرايط (له و عليه آنان) همان تعهدات طرفين براي عدم تعرض به يكديگر است كه در اين قرارداد آمده است (لا نتعرض لا حد من اصحابك و لا تتعرض لنا و لا لاحد من اصحابنا). علت اين ناسازگاري در كلمات تاريخ نگاران اين است كه معمولا كلمه يهود را بدون قيد آورده اند. از اين رو, يهود انصار كه در پيمان عمومي [20] شركت داشته اند از يهوديان اصلي بني نضير و بني قريظه و بني قينقاع كه پيمان مخصوص به خود دارند, به سادگي تشخيص داده نمي شوند.
از آن چه گذشت روشن شد هر سه طايفه يهودي كه با مسلمانان درگير شدند با پيامبر به عنوان رئيس دولت مدينه, پيمان عدم تعرض داشتند. گر چه متن اين پيمان تا پيش از سده ششم به طور كامل ثبت نشده ولي همه مورخان كهن اشاره اي به آن كرده اند. گويا اصل چنين قراردادي براي آنان مسلم بوده ولي از ثبت مواد آن غفلت كرده اند. تاريخ نويسان جديد به خصوص اهل سنت هم كه گويا متن اعلام را نديده و فقط به روايت ابن اسحاق و پيمان عمومي توجه داشته اند و از طرفي سه طايفه يهود را بيرون از پيمان عمومي مي دانند, براي تطبيق كلام مورخان راه درستي نرفته اند. [21] .
[1] در پاورقي اعلام و بحار الانوار كه متن طبرسي آمده, به اكمال الدين, تفسير قمي و قصص الانبيإ آدرس داده شده است ولي ما حتي با جست وجوي رايانه اي چيزي از اين مطالب را نيافتيم تنها چند كلمه از پيمان نامه در قصص الانبيإ راوندي وجود دارد كه آن هم از سه گروه يهود و مواد عهدنامه نام نبرده است. گويا مصحح در پاورقي بحار به پيمان شكني يهود اشاره مي كند نه متن پيمان.
[2] طبرسي, اعلام الوري (قم, موسسه آل البيت, 1417ق) ج 1, ص ;157 مجلسي, بحارالانوار(بيروت, موسسه الوفإ, 1403ق) ج 19, ص 110 و علي احمدي ميانجي, مكاتيب الرسول (تهران, موسسه دارالحديث, 1419ق) ج 1, ص260.
[3] واقدي, همان, ج 1, ص ;454 طبري, تاريخ الامم و الملوك (بيروت, موسسه الاعلمي, 1409ق) ج 2, ص172.
[4] واقدي, همان, ج 1, ص ;454 بغوي, معالم التنزيل, تحقيق عك رسوار (بيروت, دارالمعرفه, 1415ق) ج 4, ص ;313 عامري, همان, ج 1, ص 213.
[5] ابن هشام, همان, ج 2, ص ;220 بلاذري, فتوح البلدان, ص 35 و واقدي, همان, ج 1, ص 455.
[6] ابن هشام, همان, ج 1, ص ;191 واقدي, همان, ج 1, ص 177, بلاذري, انساب الاشراف, ج 1, ص 373 و طبري, همان, ج 1, ص 173.
[7] براي نمونه ر.ك: ابن هشام, همان, ج 2, ص 240 ; بلاذري, همان, ج 1, ص 433 ; يعقوبي, همان, ج 1, ص371 ; طبري, همان, ج 2.
[8] واقدي , همان , ج 1, ص 373 و طبري, همان, ج 1, ص 225.
[9] بغوي, همان, ج 1, ص 282 و طبرسي, مجمع البيان (بيروت, دارالمعرفه, 1406 ق) ج 1, ص 706.
[10] منابع دست اول انعقاد آن را در اوايل هجرت مي دانند ليكن برخي محققان معاصر با توجه به موارد آن مي گويند پيمان نامه در سال هاي بعد نوشته شده است (اكير اگوتو, همان; احمد بركات, محمد و اليهود (بي جا, الهيئه المصريه العامه لكتاب, 1996م) ص 83).
[11] واقدي, همان, ج 1, ص 363.
[12] طبرسي, اعلام الوري, ج 1, ص 158.
[13] البته استاد احمدي ميانجي پنجمين ماه هجرت را زمان انعقاد آن دانسته اند (مكاتيب الرسول, ج 1, ص 260) ليكن اين تاريخ در اعلام الوري و ديگر منابع نيست. از مورخان متإخر تنها ديار بكري موادعه يهود را در ماه پنجم هجرت دانسته است (تاريخ الخميس, ج 1, ص 353).