شكم باره به پرخور و به اصطلاح شكمو گفته مي شود. بنابراين، شكم باره كسي است كه در خوردن افراط مي كند كه اين موضوع از نظر اسلام ناپسند و مكروه است و روايات زيادي در مذمّت پرخوري از معصومين(ع) وارد شده است.
آثار و پيامدهاي پرخوري عبارتند از:
1- قساوت قلب: رسول خدا(ص) مي فرمايد: دل خود را به كثرت آب و غذا نميرانيد، دل مي ميرد همچون زمين كشاورزي كه آب زياد بخورد.[1]
2- تحريك شهوت: امام صادق(ع) مي فرمايد: "هيچ چيز براي دل مؤمن از پرخوري زيان بارتر نيست؛ زيرا پرخوري منشأ قساوت قلب و هيجان شهوت است".[2]
3- بيماري: رسول خدا(ص) مي فرمايد: "از پرخوري پرهيز كن كه خراب كنندة بدن و عامل بيماري و كسل كننده از عبادت است".[3]
"يكي از عواملي كه رشد فكري را متوقف مي سازد زياده روي در تغذيه است آن جا كه خوراك بيشتر وارد معده شود سبب مي گردد ترشحات زيادي از جدارهاي معده همراه با تعداد بسياري گلبولهاي سفيد براي هضم بر سر غذا ريخته شود و در نتيجه خون بيشتري متوجه دستگاه هاضمه است. دستگاه كنترل كنندة خون هم كه هميشه سهم هر عضوي را معين كرده و براي ريه ها در هر لحظه ربع مجموع خون را منظور داشته در اين حال مجبور مي شود از سهم ريه و مغز كاسته به سوي معده بفرستد، لذا سهم مغز كم و اكسيژن و مواد غذايي كم تر به مغز مي رسد و در نتيجه شكمِ پر موجب كم شدن قدرت خلاقه و حس ابتكار و درك مطالب مي شود".[4]
"عامل بسياري از بيماري ها، زياده روي در خوردن غذاهاي مختلف است، چون مواد اضافي، جذب نشده به صورت چربي هاي مزاحم در نقاط مختلف بدن يا چربي و قند اضافي در خون باقي مي ماند. اين مواد اضافي در لابلاي عضلات بدن در واقع لجنزارهاي متعفني براي پرورش انواع ميكرب هاي بيماري هاي عفوني است".[5] از اين رو پيامبر اكرم(ص) فرموده اند: "معده خانة تمام دردها و امساك بالاترين داروها است".[6]
پرواضح است كه كم خوري از وقوع پيامدهاي پرخوري جلوگيري مي كند و صحت و سلامت جسم و جان را به ارمغان مي آورد. امام صادق(ع) مي فرمايد: "شكم در اثر پرخوري طغيان مي كند و نزديك ترين احوال بنده به خدا هنگامي است كه شكمش خالي باشد و بدترين حالات وقتي است كه شكمش پر باشد".[7]
اميرالمؤمنين(ع) مي فرمايد: "گرسنگي بهترين كمك براي كنترل نفس و شكستن عادت هاي او مي باشد".[8]
[1] ميزان الحكمه، ج 1، ص 88.
[2]همان.
[3] همان، ص 89.
[4] دكتر پاك نژاد، اولين دانشگاه آخرين پيامبر، ج 3، ص 178.
[5] تفسير نمونه، ج 1، ص 632.
[6] همان، ص 633.
[7] وسائل الشيعه، ج 16، ص 496.
[8] مستدرك الوسائل، چاپ قديم، ج 3، ص 81.