جمعیتى از زنان كه تعدادشان چهل نفر بود، نزد عمر بن خطاب آمدند و در ضمن سؤ الاتى از وى درباره غریزه جنسى سؤ ال كردند، عمر گفت : اگر شهوت جنسى را تقسیم كنیم ، 9 قسم آن در زنان است و یك قسم آن در مردان (15) آنها پرسیدند: پس چرا براى مرد جایز است چند زن دائم و موقت و كنیز داشته باشد، ولى براى زن بیش از یك شوهر، جایز نیست ؟ عمر در پاسخ این سؤ ال درماند، و از على علیه السلام استمداد كرد. على علیه السلام به آن زنها فرمود: هر یك از شما مقدارى آب بیاورند، آن ها مقدارى آب آورند، على علیه السلام همه آن آبها را از آنها گرفت در میان یك ظرفى ریخت ، و آبها مخلوط شدند، آنگاه به آنها گفتند: آبها مخلوط شدند، ما چگونه آب خودمان را برداریم . على علیه السلام فرمود: اگر یك زن داراى چند شوهر باشد، چگونه آب نطفه آنها را مى شناسد، تا فرزند هر یك از آنها را بشناسد، و در نتیجه قانون نسب وارث بهم مى خورد، عمر بن خطاب از این پاسخ خوشوقت شد و خطاب به على علیه السلام گفت : (خداوند مرا بعد از تو باقى نگذارد.)