شخصى محضر مقدّس ((آقا حضرت امام صادق (ع )) آمد و عرض كرد:
اى پسر رسول خدا مرا دلالت و راهنمایى و ارشاد فرمائید به اینكه ((الله )) چیست ؟
چون خیلى از مردم درباره ((خدا)) با من مجادله و بحث و گفتگو مى كنند و مرا به حیرت و تعجب مى اندازند.
آقا حضرت امام صادق (ع ) فرمود:
اى بنده خدا، آیا تا بحال سوار كشتى شده اى ؟
گفت : بله فدایت شوم .
حضرت فرمود: آیا تا بحال شده كه وسط دریا كشتى شما بشكند و كشتى دیگرى براى نجات شما نباشد كه بفریاد شما برسد و شما را نجات دهد، و شما هم شنا بلد نباشید كه بتوانید شنا كنید و خودتان را به ساحل برسانید؟!
گفت : بله یابن رسول اللّه برایم پیش آمده !
حضرت فرمود: آیا در چنین حال و موقعیّتى دلت بجائى متوجّه شده و تصوّر كرده اى كه ممكن است چیزى یا موجودى توانا تو را بدون هیچ اسبابى از غرق شدن نجاتت دهد؟!
گفت : بله یابن رسول اللّه ، تمام اینهایى كه فرمودید: برایم پیش آمده .
حضرت فرمود: ((همان موجودى كه دلت متوجّه آن شده كه مى تواند ترا از بیچارگى نجات دهد و به فریادت برسد، همان خداست ، همان الله است )).
یا رب بغیر درگه تو رو كجا كنم
بر درگه كه رو كنم و التجا كنم
گفتى كه بندگان چو بیایند بر درم
از لطف خویش حاجت آنها روا كنم
بگذشت عمر و قافله مرگ در رسید
باید سفر بجانب ملك بقا كنم
در پیشگاه عز و جلال تو اى كریم
آخ نشد كه پشت عبادت دو تا كنم
یارب سیاه روى و تبه كار و مجرمم
خود اعتراف جرم و گناه و خطا كنم