احسان به پدر و عنایت خدا
پدر مقام معظم رهبری یكی از ائمه جماعت مشهد بودند. ایشان به دلیل یك عارضه چشمی در معرض نابینایی قرار می گیرند و برای معالجه و درمان لازم بود به تهران منتقل شوند، در ضمن ایشان به یك پرستار نیاز داشتند، از طرفی این پدر و فرزندانش علاقه وافری نسبت به همدیگر ابراز می كردند؛ همانند انس و علاقه ما بین حضرت یعقوب و یوسف. در این شرایط مقام معظم رهبری مردد بودند كه بمانند و درسشان را در قم ادامه بدهند یا اینكه از پیشرفت علمی خود صرف نظر كنند و پرستاری پدر را بر عهده گیرند.
این شبهه برای ایشان پیش می آید كه شاید خدمت به پدر واجب تر باشد. با یكی از دوستانشان (كه اهل معرفت بود) مشورت می كنند. او می گوید:
عقیده من این است كه شما برای خدمت به پدر به مشهد بروید، خدا قم را به مشهد می آورد، یعنی آنچه خدا می خواهد در قم به شما بدهد در مشهد به شما می دهد.
این حرف به دل ایشان می نشیند، از تحصیل در قم و آن شرایط ممتازی كه در قم پیش آمده بود صرف نظر می كنند و با پدر به مشهد برمی گردند.
آیت الله مصباح یزدی
اداره كشور با تكیه بر مولا
آقای سید حسن نصر الله (دبیر كل حزب الله لبنان) می گفت: یك دفعه به همراه شورای حزب الله لبنان محضر مقام معظم رهبری بودیم. اوج سختی و تنگنایی ما بود و خیلی به حزب الله سخت می گذشت. كنفرانس شرم الشیخ هم صورت گرفته بود، همه توطئه ها شده بود كه حزب الله را نابود كنند. موقعی كه ما با رهبر معظم جهان اسلام دیدار داشتیم، ایشان به ما امید داد و فرمود: «شما پیروز می شوید، این چیزها زیاد مهم نیست. »
سپس اضافه كردند: من در اداره امور كشور بعضی وقتها حل مسائل برایم دشوار می شود و دیگر هیچ راهی پیدا نمی شود، به دوستان و اعوان و انصار می گویم كه آماده شوید به جمكران برویم. راه قم را پیش می گیریم و راهی مسجد جمكران می شویم، بعد از راز و نیاز با آقا، من احساس می كنم همانجا دستی از غیب مرا راهنمائی می كند و من در آنجا به تصمیمی می رسم و مشكل بدین صورت حل می شود و همان تصمیم را عملی می كنم. »
حجة الاسلام والمسلمین كعبی (عضو مجلس خبرگان رهبری)
ارتباط با جوانان
در زمینه جاذبه هایی كه حضرت آیت الله خامنه ای از قبل از انقلاب داشته اند، می توان به صحبت نیكو، برخورد خوب، نظم و وقار، مرتب بودن و تمیزی لباس، ادب و احترام به دیگران و گشاده رویی با مردم و جوانان اشاره كرد. جالب اینجاست كه هیچ كس با این همه صمیمیت جرات نمی كرد خدای ناكرده در كنار ا یشان شوخی زننده ای داشته باشد. یكی از روزهایی كه آقا درمسجد كرامت اقامه نماز می كردند، به مرحوم كرامت فرمودند: تخته سیاهی را برای تدریس تهیه كنید. استفاده از تخته سیاه در مسجد برای ما خیلی عجیب بود. سپس ساعت خاصی را مقرر فرمودند كه جوانها - دختر و پسر - برای تفسیر قرآن به مسجد بیایند. گاهی دانشجویان دختر را می دیدم كه وقتی می خواستند وارد جلسه آقا شوند، از كیف خود چادرهایشان را در می آوردند و به سر می انداختند و پس از چند جلسه حضور در این كلاسها، به طور كلی تغییر مسیر می دادند و یك فرد متدین و انقلابی می شدند.
حاج آقا فتحعلیان (عضو هیئت امناء مسجد كرامت مشهد)