روزی به خودم اومدم که انگار دیر شده بود...
تا می تونستم غرق دنیا شده بودم...
تلفنی با یه پسر دوست شدم و از حرف زدن باهاش لذت میبردم دلم میخواست مثل بعضی دخترا بی قید باشم تا بتونم باهاش بمونم...
نمیدونم چه دعای خیری بدرقه راهم بود که با سر خوردم زمین و تازه بعد از چند سال فهمیدم دارم با اشتباهاتم دل امام زمانم رو میشکنم...
چقدر دیر...
کاش ذره ای دل امام زمانم رو نمیشکستم...
ولی خدایا ،خدای مهربانتر از مادر...ممنونم ،واقعا ممنونم که بهم فهموندید دارم اشتباه میکنم و غرق در معصیت شدم...
اگه خدا نگاهم نمیکرد، آینده ام بدون خدا چقدر بد رنگ میشد.
خداجونم شکر که همیشه هستی ...
خداجون کمکم کن که دیگه هیچوقت دستتون رو رها نکنم ،آخه من همونیم که اگه لحظه ای چشم ازش برداری جذب لذت های دنیا میشه و بازم گم میشه.
خداجونم شکر شکر شکر...
دعایی که از ته قلب باشه معجزه میکنه پس خالصانه برای هم دعا کنیم.
خدیا منو بخش...
نگاهم کن...شیطان خیلی بهم نزدیک شده.
کمکم میکنی یا هنوز از دستم دلگیری؟؟؟
از خودم خسته ام.