عكرمه از وهب بن منبه روایت كرده است كه: در بنى اسرائیل عابدى بود، دامن انقطاع از صحبت خلق در چیده، و سر عزلت در گریبان خلوت كشیده، چندان رقم طاعت در صحایف اوقات خویش ثبت گردانیده كه فرشتگان آسمانها او را دوست گرفتند، و جبرئیل كه محرمسرا پرده وحى بود در آرزومندى زیارت وى از حضرت عزت التماس نزول از دایره افلاك به مركز خاك نمود. فرمان در رسید كه: اى جبرئیل در لوح محفوظ در نگر تا نام وى كجا بینى؟ جبرئیل نگاه كرد، نام عابد در جریده اشقیا مرقوم دید، از نقشبندى قضا شفگتزده شد، عنان عزمیت از زیارت وى باز كشید و گفت: الهى كس را با حكم تو طاقت نیست و مشاهده این بوالعجیبها را قوت نه! خطاب آمد كه: اى جبرئیل چون آرزوى دیدن وى داشتى و مدتى بود كه تخم این هوس در مزرعه وجود خود مىكاشتى اكنون برو تا او را ببینى و از آنچه دیدى وى را آگاه كن. جبرئیل (ع) در صومعه عابد فرود آمد، او را دید با تنى ضعیف و بدنى نحیف، دل از شعله عشق سوخت و سینه از آتش محبت افروخته، گاهى قندیلوار پیش محراب عبادت و طاعت سوزناك ایستاده، و زمانى سجاده صفت، از روى تواضع به خاك تضرع افتاده، جبرئیل به او سلام كرد و گفت: اى عابد خود را مرنجان كه نام تو در لوح محفوظ داخل صحیفه تیره بختان است! عابد از شنیدن این سخن چون گلبرگ تازه و شاداب كه از وزش نسیم سحرى شكفته شود، لب به خنده گشود، و چون بلبل خوش نوا كه در مشاهده گل رعنا نغمه شادى سراید زبان به گفتار الحمدلله در حركت آورد! جبرئیل گفت: اى پیر فقیر با چنین خبر دل سوز و پیام غم اندوز تو را ناله استرجاع مىباید، نعره الحمدلله زنى؟! تعزیت روزگار خود مىباید داشت، نشانه تهنیت و مسرت اظهار مىكنى؟ پیر گفت از این سخن در گذر كه من بندهام و او خداى من بنده را با خواست خدا خواستى نباشد، و در پیش ارادت او ارادتى نماند، هر چه خواهد كند، زمام اختیار در قبضه قدرت اوست، و هر جا خواهد ببرد، عنان اقتدار در دست مشیت اوست، الحمدلله اگر در بهشت او را نمىشایم بارى براى هیمه دوزخ بكار آیم، جبرئیل را از حالت عابد گوئى رقت و زارى آمد و به آن حال به مقام خود بازگشت. فرمان حضرت محبوب به وى در رسید كه: اى جبرئیل در لوح نگر تا ببینى كه دبیر یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ: خدا هر چه را بخواهد محو مىكند، و هر چه را بخواهد ثابت و پابرجا مىنماید. چه نقش انگیخته و مصور إِنَّ اللَّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ: خدا هر چه را بخواهد انجام مىدهد. چه رنگ ریخته جبرئیل نظر كرد نام عابد را در صحیفه سعادت به قلم نقاش ازل منقوش دید، وى را حیرت و شگفتى دست داد، گفت: الهى در این داستان چه رازى است، و در تبدیل مجرمى به مَحرمى چه حكمت است؟ پاسخ آمد: اى امین اسرار وحى واى مهبط انوار امر و نهى، چون زاهد را از آن حال كه نامزد وى بود خبر كردى، ننالید و جبین جزع بر زمین نمالید، بلكه قدم در كوى صبر نهاد و به حكم قضاى من رضا داد، و كلمه الحمدلله بر زبان راند و مرا به همه محامد و ستایش ها خواند، كرم من اقتضاى آن كرد كه به بركت گفتار الحمدلله نامش از فرقه تیره بختان زدودم و در زمره نیكبختان ثبت كردم.