بو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبری به اسنادش به نقل از ابا عبدالله امام صادق ( علیه السلام) و ایشان از پدرش و او نیز از جدش علی بن الحسین( علیه السلام) نقل می کند:
هنگامی که حضرت زهرا ( سلام الله علیها) مریض شد، مریضی که بعدها به واسطه آن از دنیا رفت. زنان مهاجرین و انصار جمع شدند و به عیادت حضرت زهرا ( سلام الله علیها) رفتند، از او پرسیدند که: در این حال بیماری چگونه روزگار را سپری می کنی؟
حضرت پس از حمد و ستایش خداوند و صلوات بر پدرش، فرمود: به خدا سوگند روزگارم در حالی سر می شود که از دنیای شما ناخشنود و از مردان شما خشمگینم. پیش از آنکه سودی از آنان ببرم دست از ایشان برداشته و آنان را به دور انداختم و پس از آنکه آنان را آزمودم و از آنان ناخشنودم. چه بسیار زشت است رخنه ای که بر لبه شمشیر وارد آید، یا نیزه ای که شکاف بردارد و ناکار شود و اندیشه ای که فاسد گردد و « بد چیزی است آنچه که نفوسشان مقدم داشته، چرا که موجب خشم و غضب الهی شده و در عذاب جاودانه اند». به ناچار کیفر و پیامد این کار بر گردن آنان افتاده، پراکندگی و آشفتگی آن بر عهده آنان می باشد و سرانجام گروه ستمکاران نابودی است. وای بر آنان چگونه خلافت را از پایگاه استوار رسالت، پایه های محکم نبوت، محل نزول وحی و انسان آگاه به امر دین و دنیا منحرف کرده و دور ساختند. «آگاه باشید که این همان زیان و خسران آشکار است».
به خدا قسم ، ناراحتی و روی گردانی اینان از علی، جز به خاطر ناخشنودی از شمشیرش، سختی و استواری اش، جنگاوری و زخم های ناشی از شمشیرش نبود و تنها خداجویی و اخلاصش باعث شد که از او روی گردان شوند. به خدا قسم، اگر به راه اعتدال و راستی می آمدند و از حجت روشن الهی فرمانبرداری می کردند، آنان را به راه راست راهنمایی نموده و بر آن استوارشان می ساخت و به راحتی آن را رهبری می کرد، به طوری که نه جراحتی در بینی شتر خلافت حادث می شد و نه آشفتگی بر راکب آن دست می داد و آنان را به سرچشمه زلال، وسیع و جوشان صلاح می رساند. تشنگی را برطرف می کرد و بدین ترتیب سرچشمه، گل آلود نمی شد. عطش تشنگی و سوز گرسنگی را فرو می نشاند و آشکارا و پنهان، ایشان را راهنمایی و نصیحت می نمود تشنگان هدایت را سیراب نموده، جلوی افراط و تفریط در اداره حکومت را می گرفت؛ آن را از آلودگی حفظ می کرد، امر خلافت را از مسیر و جایگاه خویش اداره می نمود.
در آشکار و نهان خیرخواه مردم می شد؛ نمی گذاشت عده ای با مال مردم برتر و ثروتمند شوند؛از مال و حق مردم بخشندگی نمی کرد. کسی تشنه و گرسنه نمی ماند و دنیا طلبان از زاهدان و درغگویان از راستگویان تشخیص داده می شدند. « اگر مردم ایمان می آوردند و تقوی پیشه می کردند، ما هم درهای برکت و رحمت را از آسمان و زمین به روی آنان باز می کردیم، آما آنان، آیات خدا را تکذیب کردند و ما نیز آنان را به علمشان گرفتار نمودیم»، « و هرکس از این مردم ظلم کنند، به زودی به جایگاه زشت عمل خود خواهند افتاد و از عذاب خداوند راه گریزی ندارند».
پس پیش بیایید و بشنوید، هرکس در دنیا زندگی می کند آن را عجیب می بیند و اگر تعجب کردید، در گفتار آنان تعجب کنید. نمی دانم به کدام دلیل استناد، به کدام تکیه گاهی اعتماد، به کدام قابل اعتمادی تمسک و به کدام آستانه دخیل افتادند.
« چه بد پیشوایی وچه بد عشیره ای انتخاب کردند و نتیجه عمل ظالمین چه بد خواهد بود». به خدا سوگند، فرد نالایق را به جای لایق نشاندند و می پندارند که کار خوبی انجام دادند « درحالی که آنان مفسد هستند ولی نمی فهمند» وای بر شما « آیا کسی که حق را دریافته برای رهبری شایسته است، یا کسی که تا هدایتش نکنند راه را پیدا نمی کند»؟ وای بر شما، چگونه حکم می کنید؟
به جانم سوگند، که روزگار آبستن حوادثی است باید دید چه پیش خواهد آمد. پای شتر خلافت زخمی، خون جاری شده و سم، غذا خورندگان را تلف نموده است. این چنین اهل باطل ضرر می بینند و بدین گونه اهل باطل شناخته می شوند. کسانی که این سنت بد را ایجاد کردند مغبون شدند و از دنیایشان لحظه ای بیش، بهره مند نمی شوند. قلبشان از فتنه پر شده است؛ آنان را بشارت بدهید به شمشیرهای تیز و تسلط ظالمان ستمگر، و گرفتاری به امور یاوه و پست و ستم کشی از ظالمین. آنان از اندوخته هایشان بی بهره خواهند بود، همانند خوشه های درو شده، یکجا جمع آوری خواهند شد. آن روز سخت پشیمان خواهید شد و من علیه شما خواهم بود و به شما نگاه نخواهم کرد. شما را به عملکردتان گرفتار می کنند، در حالی که سخت ناخشنود خواهید بود.
آن زنان، سخنان آن بانو را برای همسرانشان نقل کردند. عده ای از مهاجران و انصار برای عذر خواهی به محضر آن بانو رفتند و گفتند: ای سرور بانوان، اگر ابوالحسن این موضوع را پیش از این که بیعت قطعی شود به ما گفته بود، با کسی بیعت نمی کردیم و به جز علی (علیه السلام) به سوی کسی دیگر برنمی گشتیم.
حضرت زهرا ( سلام الله علیها) به آنان فرمود: من دلیل شما را منطقی نمی بینم و بعد از این سهل انگاریتان، با شما هم کاری ندارم.
زندگانی حضرت زهرا ( علیها السلام )، ص186 تا 189