در کتاب «صفوة الأ خبار» ازأعمش نقل می کند :کنیزی سیاه چهره وکور را دیدم که به مردم آب
می داد ومی گفت :به دوستی و محبت حضرت علی بن ابی طالب (ع) بیاشامید. سپس او را در مکّه
دیدم که بینا گشته و به مردم آب می دهد ،و این بار می گوید:بیاشامید به محبّت کسی که خدا به
خاطر او بینائی را به من برگردانید .
اعمش می گوید :قضیّه را با او در میان گذاشتم و گفتم : تو را در مدینه نابینا دیدم که آب می دادی و
می گفتی :به محبّت علی بن ابی طالب (ع) بیاشامید واکنون می بینم بینا گشته ای ، مرا از این
مطلب با خبر کن .
کنیز گفت :مردی را دیدم که به من فرمود:ای کنیز !آیا تو اهل ولایت و محبّت علیّ بن ابی طالب (ع)
هستی ؟گفتم: بلی،آنگاه دعا کرد و گفت :خدایا! اگر راست می گوید بینائی اش را به او برگردان ،به
خدا قسم ، به برکت دعای او فوراً دیدگانم روشن و چشمانم بینا گردید .
به او گفتم: تو کیستی ؟گفت :«أنا الخضر و أنا من شیعة عليّ بن أبي طالب (ع)» من خضر واز
شیعیان علیّ بن ابی طالب (ع) می باشم .
صفوة الأ خبار :(کتابی است خطی که هنوزبه چاپ نرسیده است ) ، مجلسی رحمة الله در بحار
الأنوار :42/9ح11.