عجب و خودپسندی و تکبر از خطرناک ترین صفات زشت اخلاقی هستند که به تعبیر روایات موجب هلاکت معنوی انسان، ازبین رفتن اعمال صالح او و گرفتار شدن وی به مفاسد بزرگ دیگری می شوند.
معنای واژه «عجب»
عجب از ریشه «عجب» است به معنای تعجب کردن است. گفته می شود: «قد اعجب فلان بنفسه» یعنی او از خودش و از نظرات خودش تعجب کرد (از خودش خوشش آمد) این کلمه در زبان فارسی به «خود پسندی» و «خودبینی» ترجمه شده است.
تعریف اصطلاحی «عجب»
در اصطلاح علم اخلاق، عجب عبارت است از اینکه انسان بخاطر عملی که انجام داده و یا کمالی که خودش را دارای آن می داند، خود را بزرگ بشمارد و خود را در داشتن آن كمالات مرهون خداوند نداند. فرقی نمی کند که آن کمال، حقیقتا کمال باشد یا نه؛ شخص واقعا صاحب آن کمال باشد یا نه؛ آن عمل، عمل پسندیده ای باشد و یا نه ( زیرا اهل گناه نیز گاهی اوقات به اعمال خود عجب می کنند ) و نیز فرقی نمی کند که عمل، عملی قلبی باشد یا ظاهری. مانند اینکه انسان پس از انجام اعمالی که بر او واجب است (مانند نماز خواندن، روزه گرفتن، پرداخت خمس و زکات و ...) و یا پس از ترک اموری که بر وی حرام است(مانند نگاه به نامحرم، غیبت دیگران را کردن و ...) و یا پس از انجام مستحبات(مانند خواندن ادعیه و نمازهای مستحبی و...) به خود مغرور شود و خود را بنده شایسته خدا بداند و یا حتی خود را از خداوند طلبکار بداند.
از شیخ بهایی «رضوان الله علیه»، چنین نقل شده است: « شكی نیست كه هر کس اعمال شایسته ای مانند روزه و بیدارى شب و ... انجام دهد، در نفس او خوشحالی و سرورى حاصل می شود، پس اگر این خوشحالی براى آن است كه خداى تعالى به او نعمت انجام این اعمال را عطا كرده و با این وجود از زوال نعمت بیمناك باشد و از خداى تعالى زیاد شدن نعمت را طلب كند، این شادمانی و سرور عجب نیست. و اگر این خوشحالی از آن جهت است كه این اعمال از اوست و اوست كه داراى این صفت است، و اعمالش را بزرگ شمارد و بر آنها اعتماد كند و خود را از حد تقصیر خارج بداند و به جایى رسد كه به واسطه این اعمال بر خداوند منت گذارى كند، پس این سرور عجب است.»
عجب و خودپسندی درخت خبیثی است که ثمرة آن بسیاری از گناهان کبیره و امور هلاک کننده انسان است واین درخت در دل هر که ریشه کند، کار او به کفر و شرک و بالاتر از آن ها می رسد. امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «ما اضر المحاسن کالعجب» هیچ چیز مانند خودپسندی به نیکی ها ضرر نمی رساند(غررالحکم،7086). شناخت مضرات و آفات عجب می تواند عامل محرکی برای ترک این صفت ناپسند باشد.
راه کلی درمان عجب و خودپسندی
راه اصلی درمان تمامی صفات زشت اخلاقی، رعایت تقوای الهی - یعنی حفظ خود از نافرمانی خداوند- می باشد. تقوا موجب افزایش ایمان انسان شده و صفای روح می آورد زیرا بین عمل انسان و ایمان او رابطه متقابلی وجود دارد. یعنی همانطور که ضعف ایمان موجب انجام گناهان و نافرنانی خداوند می شود، ارتکاب گناه هم موجب کاهش ایمان انسان می شود و همچنین ایمان قوی و راسخ مانع از نافرمانی خداوند شده و در طرف مقابل اطاعت خداوند موجب افزایش ایمان انسان می گردد. پس تقوا موجب صفای روح و تهذیب نفس می شود در نتیجه هوای نفس که منشا ایجاد عجب است از وجود انسان رخت بر می بندد و به دنبال آن خودپسندی و سایر صفات زشت نیز از او دور می شوند. همچنین تقوا زمینه را برای پذیرش ندای عقل فراهم می کند. زیرا یکی از کارکردهای عقل شناخت اموری است که سزاوار انجام دادن می باشند (به عقل از این لحاظ، عقل عملی می گویند). این قسمت از عقل راه فراروی انسان را برای انجام امور گوناگون روشن کرده و راه صحیح را به او نشان می دهد. اما امیال، صفات روحی زشت و تعصبات جاهلانه مانع از عملکرد صحیح عقل در این حوزه می شوند.به عنوان مثال عقل انسان می گوید که با وجود نقص های علمی فراوان نظریات خود را غیر قابل خدشه دانستن خطاست؛ اما صفت زشت عجب و خودپسندی مانع از این ادراک صحیح عقل شده و باعث می شود که شخص دانش خود را خطاناپذیر بداند. حال اگر شخص تقوای الهی را پیشه کند، این امیال و خواهش های ناپسند از وجود او رخ بر می بندند و در نتیجه چراغ عقل او را به سوی کمال هدایت می کند.