از سيره ملوك و سلاطين و تشريفات و رفتار آنان بيزار بود، چنانكه در خبر امام صادق (ع) آمده است: «كان يكره ان يتشبه بالملوك.» [3] (هيچ خوش نداشت كه به پادشاهان شبيه شود). ابوامامه گويد: پيامبر خدا (ص) در حالي كه به عصا تكيه داشت بيرون آمد، ما به احترام او بلند شديم، فرمود: «لا تقوموا كما يقوم الا عاجم يعظم بعضهم بعضاً.» [4] (آن گونه كه ايرانيان براي بزرگ داشتن يكديگر در جلوي پاي هم بر مي خيزند برنخيزيد!) احمد حنبل و ابو داود و ترمذي در حديث حمادبن سلمه از حميد از أنس بن مالك نقل كرده اند كه هيچكس نزد مسلمانان محبوبتر از رسول خدا نبود و با وجود اين چون آن حضرت را مي ديدند بر نمي خاستند زيرا مي دانستند كه چنين كاري را خوش نمي دارد. [5] چون وارد مجلسي مي شد در نزديكترين جاي به محل ورود مي نشست. [6] و هنگامي كه سواره بود اجازه نمي داد كسي پياده با آن حضرت حركت كند، يا او را با خود سوار مي كرد و اگر آن فرد نمي پذيرفت مي فرمود: جلوتر برو و در فلان مكان منتظر باش. [7] .
و نيز از آن حضرت نقل شده است:
همه پيشوايان حق بر همين روش سلوك كردند. ضراربن ضمره كه از خاصان علي (ع) بود با همراهان به نزد معاويه رفت، بدو گفت: علي را براي من وصف كن. گفت: مرا از اين كار معاف دار، معاويه گفت: حتماً بايد بكني حال كه چنين است مي گويم:
لباس كوتاه (و نه لباس بلند كه لباس اشراف بود و نشانه تكبر) و غذاي غير لذيذ و ساده دوست مي داشت. به خدا سوگند آن گاه كه در ميان ما بود چون فردي از ما بود، هرگاه از وي چيزي مي پرسيديم پاسخ مي داد وچون به نزدش مي رفتيم سخن آغاز مي كرد (و با ما گرم مي گرفت) و وقتي كه او را دعوت مي كرديم مي پذيرفت. به خدإ؛ووّّ با آنكه نزديك به ما بود و ما به او خيلي نزديك بوديم، با اين حال از مهابتش با او سخن نمي گفتيم و به سبب بزرگي و عظمتش ما آغاز سخن نمي كرديم. وقتي لبخند مي زد دندانهايش چون مرواريد مرتب نمودار مي شد. مردم ديندار را بزرگ مي داشت و بينوايان را دوست مي داشت. به هنگام سختي، يتيمان خويشاوند ومسكينان بي چيز را اطعام مي كرد و برهنه را مي پوشانيد و ستمديده را ياري مي كرد... نيرومندان انتظار خلاف از او را نداشتند و ناتوانان از دادگري او نااميد نمي شدند. [8] .
اين مشي براي آن بود كه سنت اهتمام براي مستضعفان پايدار بماند و ناتوانان و محرومان بدانند كه اولياي خدا از آنانند وتلاششان در جهت كرامت و عزت بخشيدن به آنهاست.
[1] الشفابتعريف حقوق المصطفي، ج 1، ص 196.
[2] سنن ابن ماجه، ج 2، ص 1101؛ مستدرك حاكم، ج 2، ص 466؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 20؛ عيون الاخبار، ج 1، ص 265؛ تاريخ بغداد، ج 6، ص 277.
[3] الكافي، ج 6، ص 272؛ وسائل الشيعأ، ج 16، ص 505؛ بحارالانوار، ج 16، ص 262.
[4] الشفا بتعريف حقوق المصطفي، ج 1، ص 168؛ تنبيه الخواطر، ج 1، ص 31؛ و نيز ر.ك: مكارم الاخلاق، ص 26.
[5] «لم يكن شخص احب اليهم من رسول الله صلي الله عليه و سلم؛ قال: و كانوا اذا راوه لم يقوموا لما يعلمون من كراهيته لذلك» شمائل الرسول، ص 121؛ و نيز ر.ك: مكارم الاخلاق، ص 16؛ مستدرك الوسائل، ج 9، ص 159.
[6] «كان رسول الله -ص) اذا دخل منزلا قعد في ادني المجلس حين يدخل.» الكافي، ج 2، ص 662؛ مكارم الاخلاق، ص 26؛ مستدرك الوسائل، ج 8، ص 403.
[7] «كان لا يدعي احدا يمشي مع اذا كان راكباً حتي بحمله معه فان ابي قال: تقوم امامي و ادركني في المكان الذي تريد.» مكارم الاخلاق، ص 22.
[8] امالي الصدوق، صص 44 و 68؛ الخصال، ج 1، ص 271؛ علل الشرايع، ج 1، ص 130؛ عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 81؛ تنبيه الخواطر، ج 2، ص 156؛ مكارم الاخلاق، ص 115؛ وسائل الشيعة، ج 8، ص 441؛ بحارالانوار، ج 16، صص 99 و 215.