حمید رضا بی تقصیر:این پنج شنبه مصادف شده با سوم محرم الحرام و کشکول این هفته ما نیز حال و هوایی محرمی گرفته به همراه مطالبی دیگر یک دانه تسبیح از تربت کربلا
شیخ طوسى قدس الله سره نقل فرموده که : حسین بن محمّد عبداللّه از پدرش نقل نمود، که گفت :در مسجد جامع مدینه نماز مى خواندم مردان غریبى را دیدم که به یک طرف نشسته با هم صحبت مى کردند.یکى به دیگرى مى گفت : هیچ مى دانى که بر من چه واقع شده ، گفت : نه ! گفت : مرا مرض داخلى بود که هیچ دکترى نتوانست آن مرض را تشخیص بدهد تا دیگر نا امید شدم .روزى پیرزنى بنام سلمه که همسایه ما بود به خانه من آمد مرا مضطرب و ناراحت دید گفت اگر من تورا مداوا کنم چه مى گویى ؟ گفتم ! به غیر از این آرزویى ندارم . به خانه خود رفته و پیاله اى از آب پر کرده و آورد و گفت : این را بخور تا شفا یابى من آن آب را خوردم بعد از چند لحظه خود را صحیح و سالم یافتم ، و از آن درد و مرض در من وجود نداشت تا چند ماه از آن قضیّه گذشت و مطلقا اثرى از آن مرض در من نبود . روزى همان عجوزه به خانه من آمد، به او گفتم اى سلمه بگو ببینم آن شربت چه بود که به من دادى و مرا خوب کردى ! و از آن روز تا به حال دردى احساس نمى کنم و آن مرض برطرف گردید . گفت : یک دانه از تسبیحى که در دست دارم پرسیدم ، که این چه تسبیحى بود، گفت : تسبیح از تربت کربلا بوده است که یک دانه از این تسبیح در آب کرده به تو دادم . من به او پرخاش کردم و گفتم : اى رافضه (اى شیعه ) مرا به خاک قبر حسین مداوا کرده بودى ، دیدم غضبناک شد و از خانه بیرون رفت و هنوز او به خانه خود نرسیده بود که آن مرض بر من برگشت ، و الحال به آن مرض گرفتار و هیچ طبیبى آن را علاج نمى تواند بکند، و من بر خود ایمن نیستم و نمى دانم که حال من چه خواهد شد. در این سخن بودند که مؤذّن اذان گفت ما به نماز مشغول شدیم و بعد از آن نمى دانم که حال آن مرد به کجاست و چه به حال او رسیده است ...
خبر مخالفت امام حسين(ع) با حكومت يزيد و امتناع آن حضرت(ع) از بيعت با وي به سرعت در ميان خواص مدينه انتشار يافت. در پي آن جمعي از خاندان و نزديكان امام حسين(ع) در اثر علاقه به وجود حضرت و از سر مصلحتانديشي امام(ع) را توصيه به سازش و كنار آمدن با دستگاه يزيد نمودند.
محمد حنفيه يكي از برادران امام حسين(ع) نيز به دنبال اطلاع از موضع امام(ع) به سويش ميشتابد و به نقل از تاريخ طبري به امام حسين(ع) چنين ميگويد: برادر! تو محبوبترين و عزيزترين مردم هستي و من آنچه را كه خير و صلاح تشخيص ميدهم، با تو ميگويم...
مسلم بن عوسجه بن سعد بن ثعلبه بن دودان بن اسد بن خزیمه ابو جحل الاسدی السّعدی اهل کوفه و از بزرگان شهر و از طایفه بنی سعد بود...
از جمله این روایات فرموده امام رضا علیه السلام است که می فرمایند:اگر گریه کنی بر حسین علیه السلام تا آب دیده تو بر روی تو جاری شود حق تعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره ترا بیامرزد خواه اندک باشد یابسیار.
آن حضرت در ادامه می فرمایند:اگر خواهی که مثل ثواب شهدای کربلا را داشته باشی پس هرگاه که مصیبت آن حضرت را یادکنی بگو:
یا لیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیما
یعنی ای کاش من بودم با ایشان و رستگاری عظیمی می یافتم
منتهی الامال باب پنجم
مردم کوفه؛ سخن از کسانی است که در تاریخ مترادف با بی وفایی هستند؛ الکوفی لا یوفی. در این گفتوگو با دکتر محمدحسین رجبیدوانی به مرام اهل کوفه میپردازیم.
این شهر که بزرگترین شهر از بلاد عراق عرب بود از نظر ژئوپلتیکی و طبقات اجتماعی چگونه سرزمینی بود که بهترین انسانها را در خاک و خون کشید.
از نظر جغرافیایی، کربلا و کوفه در ابتدای واقعه کربلا در چه وضعیتی بودند؟
ابتدا از کربلا بگویم؛ تا قبل از ورود حضرت اباعبدا... الحسین(ع)، کربلا هیچگاه چه به عنوان یک منطقه مسکونی و دارای بافت جمعیتی و چه از نظر جغرافیایی و سیاسی در منطقه عراق مهم شناخته نمی شد. در جغرافیای تاریخی عراق این منطقه با همین نام وجود داشت؛ اما خالی از سکنه بود. هنگام حضور امام حسین(ع) در کربلا اقوام و قبایلی مانند بنیاسد، قازریه و افرادی دیگر بهصورت متفرق در کربلا زندگی میکردند.
_مصطفی لعل شاطری: یکی از اعمال بسیار سفارش شده از سوی ائمه اطهار(ع) زیارت امام حسین (ع) در کربلا می باشد، به نحوی که برای آن فضیلت های بی شماری ذکر شده است، چنانچه در این باب آمده است؛
1-هنگامی که فردی تصمیم به زیارت آن حضرت می گیرد خداوند گناهانش را مورد بخشایش قرار می دهد و هنگامی که در راه زیارت او گام می سپارد، آن ها را از کارنامه عملش محو می نماید و در مرحله بعد کارهای شایسته اش را چند برابر می سازد و همین گونه در هر مرحله ای به کارهای نیک او افزوده می شود تا وارد بهشت گردد. هنگامی که آهنگ زیارت آن حضرت نموده و غسل کند، پیامبر گرامی ندایش می دهد که: «یا وفد الله! ابشروا بمرافقتی فی الجنه...؛ ای روی آورنده به خدا! و ای میهمان او! بشارتت باد به همراهی من در بهشت، و امیرمومنان (ع) به او ندا می دهد که: انا ضامن لقضاء حوائجکم...؛ من ضامن برآورده شدن خواسته های شما هستم، و آن دو گرامی از چپ و راست همراهیش می کنند تا از زیارت بازگردد. (بحارالانوار، ج101: 64)
2- هنگامی که در راه سفر و تهیه زاد و توشه برای زیارت آن حضرت، هزینه نماید، در برابر هر درهم از هزینه اش پاداشی هم چون کوه «احد» بدو ارزانی می دارند و چند برابر آنچه انفاق نموده است جایگزین آن می سازند و همه بلاها را از او برمی گردانند، از این رو در روایتی آمده است که: خداوند برای هر درهم بخشش زائر حسین (ع) در راه خدا، ده هزار درهم پاداش می دهد، و فراتر از همه این پاداش های مادی، خشنودی خدا و دعای خیر پیامبر، علی و امامان نور (ع) است که بدرقه راه اوست. (بحارالانوار، ج101: 147)
3- هنگامی که از منزل خود خارج می شود از جهات ششگانه او ششصد فرشته او را همراهی می کنند. (بحارالانوار، ج101: 68)
4- به هنگام راهپیمایی به سوی مرقد امام حسین(ع)، به هر چیز و هر نقطه ای گام نهد دعایش می کنند. (بحارالانوار، ج101: 14- 15) چون گام هایش را برمی دارد و می نهد، به هر گامی، هزار کار شایسته دارد. اگر بر کشتی نشسته باشد با حرکت کشتی خداوند ندایش می دهد که: آگاه باش که رستگار شدی و بهشت به وجود شما خوشبخت گردید، (بحارالانوار، ج101: 36) وهنگامی که بر مرکب سوار شود با حرکت هر دست آن، پاداش هزار کار شایسته خواهد داشت. (بحارالانوار، ج101: 25)
5- هنگامی که در راه کوی دوست، خورشید بر او بتابد گناهانش را، بسان آتشی که هیزم را می بلعد و نابود می کند، از بین می برد. (بحارالانوار، ج101: 14-15)
6- هنگامی که از شدت حرارت هوا، عرق می کند و یا رنج و خستگی بر او دست می دهد روایت شده است که: «از عرق او هفتاد هزار فرشته پدید می آید که تا روز برپایی رستاخیز، ستایش خدا می کنند و برای زائر حسین (ع) بخشایش او را می طلبند.» (بحارالانوار، ج101: 357)
7- هنگامی که با آب فرات، غسل زیارت می نماید همه گناهانش می ریزد. آنگاه پیامبر ضمن میهمان خدا خواندن او، بشارت بهشت و همنشینی خود را به او می دهد و امیر مومنان (ع) برآورده شدن خواسته ها و برطرف ساختن گرفتاری دنیا و آخرت او را تضمین می نماید. (بحارالانوار، ج101: 64، 147)
8- هنگامی که پس از غسل زیارت، به سوی او حرکت می کند، به هر قدمی که برمی دارد و می نهد، یکصد حج و یکصد عمره پذیرفته شده و یکصد میدان جهاد به همراه پیامبر، بر ضد بدترین دشمنان حق و عدالت، پاداش دریافت می دارد. (بحارالانوار، ج101: 87)
9- با نزدیک شدن به کوی دوست، گروه های مختلف فرشتگان، در دسته های ده ها هزار، به استقبال او می شتابند که از جمله آن ها چهار هزار فرشته ای خواهند بود که روز عاشورا برای یاری امام حسین(ع) اعلان آمادگی کردند و او نپذیرفت و آن گاه از جانب خدا دستور یافتند تا پس از شهادتش در آستان او باشند. (بحارالانوار، ج44: 286)
10- هنگامی که زائر آن حضرت، مرقد منور ایشان را با معرفت زیارت می کند، آن گرامی بدو نظر می افکند و بر او دعا می کند و از پدر و نیای بزرگش نیز می خواهد، تا او را دعا کنند. آن گاه فرشتگان و از آن پس همه پیامبران او را دعا می کنند و سرانجام فرشتگان با او مصافحه می کنند و بر چهره اش نشانی از نور عرش نقش می بندد که این زائر مرقد فرزند پیامبر و مرقد پیشوای شهیدان است. (بحارالانوار، ج101: 64؛ ج45: 182)
11- هنگامی که به سوی خاندانش برمی گردد، گروه هایی از فرشتگان همراهیش می کنند و جبرئیل و میکائیل و اسرافیل بدرقه اش می نمایند و دو فرشته نگهبان او از او خداحافظی می کنند و می گویند: «ای دوست خدا! تو مورد بخشایش خدا قرار گرفته ای، به راستی که تو از حزب خدا و پیامبر و امامان نور هستی، به خدای سوگند که نه تو آتش دوزخ را خواهی دید و نه آتش دوزخ تو را و نه به تو طمع خواهد کرد.» (بحارالانوار، ج101: 24)
آنگاه ندا می دهند که: گوارا باد بر تو! پاکیزه و رستگار شدی و بهشت نیز به وجود تو مفتخر شد. (بحارالانوار، ج101: 36)
12- هنگامی که پس از این زیارت، به مدت یک سال یا دو سال بعد، از دنیا برود فرشتگان در تشییع جنازه او حاضر و برای او طلب بخشایش خدا می کنند. و حسین (ع) به دیدارش می شتابد. روایت است که آن حضرت فرمود: «مَن زارنی فی حیاته، زُرتُهُ بَعد وفاته...؛ هر کسی مرا در زندگی اش زیارت کند، پس از مردنش بازدیدش خواهم کرد.» (بحارالانوار، ج101: 16، 18)
13- اگر زائر حسین (ع) در راه زیارت او از دنیا برود، فرشتگان پیکر او را تشییع می کنند و از بهشت برای او حنوط و کفن می آورند و بر روی کفن او می پوشانند. و بر او نماز می گذارند و زیر پایش را با بویی خوش و معطر، فرش می سازند. و زمین را از دو سوی او کنار می زنند تا جای قبر او فراخ و خوش باشد و درهای رحمت آسمان به رویش گشوده می شود و آن گاه آسایش و روزی خوش، تا قیام قیامت بر او نازل می گردد. (بحارالانوار، ج101: 78)
14- هنگامی که زائر آن حضرت در راه زیارت او زندانی گردد و یا کتک بخورد، از امام صادق (ع) روایت شده است که: به هر روز زندانی شدن یا کتک خوردن، در روز قیامت پاداش و شادمانی خواهد داشت و اگر پس از زندانی شدن کتک هم بخورد برای هر ضربه ای، حوریه ای خواهد داشت و برای هر دردی هزاران پاداش کار نیک و محو هزاران گناه و دریافت هزاران درجه و هم سخن پیامبر خواهد بود تا از حساب رستاخیز نجات یابد و فرشتگان عرش او را مورد مِهر قرار می دهند و بدو گفته می شود آنچه دوست داری بخواه.
15- و نیز از امام صادق (ع) آمده است که: اگر زائر حسین، در راه زیارت او کشته شود با نخستین قطره خون، همه گناهانش مورد بخشایش قرار می گیرد و سرشت ملکوتی او بسان سرشت پیامبران به گونه ای شستشو داده می شود که از سرشت حیوانی کافران و فاسقان پاک و پاکیزه و خالص می گردد، همین گونه قلب او شستشو داده می شود و هر ناخالصی از آن زدوده و لبریز از ایمان می گردد. و در حالی خدا را ملاقات می کند که از همه ناخالصی ها خالص است و شفاعت خاندان و هزاران نفر از برادران دینی اش بدو ارزانی شده است. فرشتگان به همراه جبرئیل و فرشته مرگ، نماز او را می خوانند و کفن و حنوط او از بهشت هدیه می گردد و آرامگاهش بر او گسترده و نورباران می گردد. دری از درهای بهشت به رویش گشوده می شود و فرشتگان از بهشت بر او هدیه می آورند و پس از هیجده روز، به ملکوت پر می کشد و تا آستانه رستاخیز با دوستان خدا همچنان در آنجا خواهد بود. (بحارالانوار، ج101: 78؛ نشریه مکاتب و اندیشه: شماره 14)
پورافضلی: در روایات اسلامی برای قرائت و مداومت به زیارت عاشورا آثار و فواید دنیوی و اخروی زیادی نقل شده است. در این میان تجربیات برخی از بزرگان هم خواندنی است.
مرحوم حاج میرزا حسین نورى مى گوید جناب سید احمد موسوى رشتى (تاجر) به من گفت:
در تاریخ 1280 هجرى قمرى به عزم زیارت بیت اللّه از رشت به تبریز رفتم و از آنجا مرکبى کرایه کرده و روانه شدم ، در منزل اوّل سه نفر دیگر با من رفیق شدند.(1)
در یکى از منازل بین راه خبر دادند که قدرى زودتر روانه شویم که منزل آینده خطرناک و مخوف است کوشش کنید که از کاروان عقب نمانید.
از این جهت دو سه ساعت به صبح مانده راه افتادیم هنوز یک فرسخ نرفته بودیم که هوا منقلب شد و برف باریدن گرفت به طورى که رفقا هر کدام سرهاى خود را به پارچه پیچیدند و تند رفتند من هم هر چه کردم که بتوانم با آنها بروم ممکن نبود سرانجام از آنها عقب ماندم و ناچار از اسب پیاده شده و در کنار راه نشسته و متحیر بودم مخصوصاً به خاطر ششصد تومان پولى که براى هزینه سفر همراه داشتم نگرانى بیشترى داشتم .
با خود گفتم : همین جا تا صبح مى مانم و به منزل قبلى بر مى گردم و از آنجا چند نفر مستحفظ به همراه داشته خود را به قافله مى رسانم .
در این اندیشه بودم که در برابر خود باغى دیدم که باغبانى با بیلش برف درختان را مى ریخت تا مرا دید جلو آمد و گفت : کیستى ؟
گفتم : رفقایم رفتند و من مانده ام و راه را نمى دانم .
به زبان فارسى فرمود: نافله بخوان تا راه را پیدا کنى . من مشغول نافله شدم نماز شب تمام شد باز آمد و فرمود: نرفتى ؟
گفتم : واللّه راه را نمى دانم .
فرمود: جامعه بخوان .
من زیارت جامعه را از حفظ نداشتم و اکنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و زیارت جامعه را تماماً از حفظ خواندم .
باز آمد و فرمود: نرفتى و هنوز اینجایى ؟
بى اختیار گریه ام گرفت ، گفتم : آرى راه را نمى دانم .
فرمود: عاشورا(4) بخوان .
زیارت عاشورا را نیز از حفظ نداشتم و اکنون هم از حفظ ندارم از جا بلند شدم و مشغول زیارت عاشورا شدم و همه اش را حتى لعن و سلام و دعاى علقمه را از حفظ خواندم .
بار سوم آمد و فرمود: نرفتى و هستى ؟گفتم : آرى نرفتم هستم تا صبح .
فرمود: من هم اکنون تو را به قافله مى رسانم . سپس رفت و بر الاغى سوار شد و بیل خود را به دوش گرفت و آمد. فرمود: ردیف من بر الاغ سوار شو. من هم پشت سر او سوار شدم و افسار اسبم را کشیدم ، اسب اطاعت نکرد.
فرمود: جلو اسب را به من بده . عنان اسب را به دست راست گرفت و راه افتاد. اسب در نهایت تمکین پیروى کرد. سپس دست مبارکش را بر زانوى من گذاشت و فرمود: شما چرا نافله نمى خوانید؟
نافله ، نافله ، نافله ، سه بار تکرار کرد.
آنگاه فرمود: شما چرا عاشورا نمى خوانید؟
عاشورا، عاشورا، عاشورا.
سپس فرمود: شما چرا جامعه نمى خوانید؟
جامعه ، جامعه ، جامعه .
دقت کردم دیدم در وقت پیمودن راه به نحو دایره راه طى مى کرد یک مرتبه برگشت و فرمود: اینها رفقاى شمایند که کنار نهر آبى فرود آمده و براى نماز صبح وضو مى گیرند.
پس من از الاغ پیاده شدم و خواستم سوار اسبم شوم نتوانستم آن آقا پیاده شد و بیل را در برف فرو کرد و به من کمک کرد تا سوار شدم و سر اسب را به طرف رفقایم بر گردانید من در این هنگام با خود گفتم این شخص کى بود که به زبان فارسى حرف مى زد و حال آنکه زبانى جز ترکى و مذهبى جز عیسوى در آن نواحى نبود و چگونه با این سرعت مرا به قافله رساند؟
برگشتم پشت سر خود را نگاه کردم دیدم کسى نیست
پانوشتها:
1. امدادهاى غیبى امام زمان ص 157 به نقل از نجم الثاقب ص 343 و مفاتیح الجنان ص 1011.
2. نجم الثاقب ، ص 664
برخی از رفتارها موجب خسران دنیا و عقبی ادمی می شود
برخی از افراد شکاک که به همه چیز و همه کس شک دارند و در مورد آنان بی آنکه شناختی داشته باشند و یا به صحت آن پی برده باشند قضاوت نادرست می کنند و یا در رفتار با آن به جای نیک اندیشی ،بدگمان هستند.
سه دسته از افراد هستند که هم دین خود را با رفتارهایشان از دست می دهند و به تبع آنکه اطرافیان خود را نیز از دست می دهند.
امام صادق علیه السلام در این خصوص می فرمایند:
سه چیز است که هرکس به آن عمل کند دین و دنیایش را فاسد کرده است :
1- کسی که بدگمان باشد
2- گوش به هرسخنی بدهد
3- اختیار خود را به دست زنش بسپرد(تحف العقول ص 510)
آنچه در بسیاری از کتب و آثار دینی و آموزشی در کلاس های اخلاق و سخنرانی ها و موعظه های مذهبی در حوزه ارتباط صمیمی با خدا رایج است، نماز، روزه، حج، امر به معروف و نهی از منکر، خمس، زکات، ذکر، شرکت در مراسم مذهبی خدمت به والدین، سفرهای زیارتی،... است.
بدون شک همه این عبادت در ارتباط با خدا و خودسازی سهم بسیار ارزنده ای داشته و ترک هر کدام از آنها مانع ارتباط موثر و صادقانه با خدا و موجب سردی روح و روان و روابط با خدا و دینداران خواهد شد. امّا در این اجمال سعی در ارائه راهکارهایی هستیم که اغلب ما از آنها غافلیم. راهکارهایی ساده و قابل عمل برای همه در همه جا.
1- به هنگام انجام کارهای تکراری و خسته کننده مثل شستن ظرف ها و لباس ها و پختن غذا، جمع و جور کردن وسایل خانه، کار در کارخانه و رانندگی در ترافیک سنگین شهری، سرودی را در باره خدا زمزمه کنید. به یاد بیاورید که هر کاری با یاد خدا عبادت خواهد بود و عبادت موجب آرامش و ارتباط مستقیم با خالق هستی و همه اینها باعث انرژی مثبت .
2- هر روز تنها دقایقی را در خلوت و سکوت بنشینید و به آنچه که از خوبی ها دست یافته اید فکر کنید. شغل، ازدواج، مسکن، تحصیل، مسافرت خاطره انگیز، فرزند، سلامتی،... از خدا برای بدست آوردن همه این ها تشکر کنید. و خوشحال و خرسند باش بابت اینکه از شاکران هستی، این یعنی بهترین ارتباط با خدا.
3- کاری را که اصلاً دوست نداری و از انجام آن بشدت خسته و ملول می شوی انجام بدهید. مثل گوش کردن به حرف های تکراری و خسته کننده مادربزرگ و دوست، همکاری با همسر در کارهای خانه و ارتباط با فرزند و... به جای کلافه شدن و ابراز ناراحتی، از خدا به خاطر صبوری و بردباری ات تشکر کن. اینجا هم تمرین تسلط بر خویشتن و هم بدست آوردن دل اطرافیان و هم شکر به خاطر صبوری را بدست آورده ای. از این بابت خوشحال شو و از خدا بار دیگر تشکر کن.
وقتی پدر و مادر و یا کسانی که شما را دوست دارند کاری برای شما انجام می دهند از خدا به خاطر داشتن چنین عزیزانی تشکر کنید و به یاد بیاورید که خدا بیش از این عزیزان شما را دوست دارد و امکانات زیادی را در اختیارتان گذاشته و همیشه حافظ و مراقب شماست
4- آلبوم عکس خانوادگی تان را بازبینی کنید و تصویر هر یک از خویشان و نزدیکان و دوستان را که می بیند. در باره آنان با خدا صحبت کنید. به خدا بگویید: مادرم را شاد و سرحال نگه دار. دوستم را در درس و دانش موفق بدار. خواهرم را در تربیت فرزندش توفیق بده. خاله خوبم را شفا بده. برادرم را همسری شایسته نصیب بگردان و این گونه آلبوم عکس، وسیله ارتباط با خدا خواهد شد.
5- تخریب ساختمانی را تماشا کنید. به یاد بیاورید که خراب کردن روابط چقدر آسان است. از خدا بخواهید راه ها و روش های اصلاح روابط تان با دیگران را اصلاح کنند و خرابی ها و اشتباهات و خطاهای پیشین را جبران کنید، اگر دل کسی را شکسته اید، اگر انتقاد نابجایی کرده اید و کسی را رنجانده اید، اگر بدی را با بدی جواب داده اید و ... برای جبران شان از خدای یاری بطلبید. این رویکرد و عملکرد از بهترین راه های ارتباط صمیمی با خداست.
6- وقتی به دیدار عزیزانتان می روید با والدین خود، با یکی از دوستان صمیمی و یا همسر و فرزند خود به گفتگو می نشینید از خدا به خاطر این ارتباط صمیمانه تشکر کن.
7- خاطرات و حوادث تلخ و گزنده گذشته را به یاد بیاورید و از اینکه همه آن ها مقطعی و گذرا بوده و همه آن ها موجب تحصیل تجربه شده و هرگز خداوند تنهایتان نگذاشته خوشحال باشید و ازش تشکر کنید.
8- همه خطاها و اشتباهات و بدرفتاری های خود را روی کاغذی بنویسید، هرگز در پی توجیه و پیدا کردن مقصر نباشید، خود را مقصر اصلی بدانید. سپس کاغذ را بسوزانید و دفن کنید و از خداوند طلب بخشش کنید و از او بخواهید تا در عدم تکرار آن ها یاری تان کند.
9- اگر کسی شما را با دادن مژه ای، هدیه ای و خبری شاد کند چه حالی می یابید و از او چقدر تشکر می کنید؟ مسلّم خیلی زیاد. همین حالت را هر روز در برابر خدایتان داشته باشید، چرا که خداوند با دادن همه آن چه دیگران از دادن آن ها عاجزند، هر روز و هر لحظه شما را غافلگیر می کند. هر روز که از خواب بیدار می شوید و سالم هستید، چه بسیار افراد سالمی که هرگز از خواب بیدار نشدند. هر روز که از خورشید و آب و هوا و طبیعت و وجود پدر و مادر و دوستان و از همه مهم تر داشتن ایمان و اعتقاد دینی و... بهره می گیرید. چه بسیار انسان هایی که در دام زلزله و سیل و بیماری ها و مرگ عزیزان خود و دیگر حوادث تلخ گرفتار می شوند.
کمک
10- وقتی همه چیز نابود می شود (که نمی شود) باز آینده هست، به خاطر پیش رو داشتن آینده شکر خدا را به جای آورید.
11- شرکت نکردن در مجالس گناه راحت تر از شرکت کردن و گناه نکردن است، راه راحت را برگزینید و از بابت اراده و استواریتان خوشحال باشید و از خدا تشکر کنید که به شما این توفیق را هدیه داده است.
12- از خدا به خاطر تمام درهایی که کوبیدید و خانه خدا نبود طلب بخشش کنید و بعد از این از خدا بخواهید برای به یادش بودن و به در خانه اش رفتن یاری تان کند.
13- زیاد حرف نزنید، تا فرصت حرف زدن با خدا برایتان فراهم شود. آدم های پر حرف همیشه مضطرب و نگرانند از اینکه چه گفتند، چرا گفتند، با که گفتند، چگونه جبران کنند آنچه را که نباید می گفتند. امّا برعکس گفتگو با خدا با هر زبانی و در هر حالی موجب آرامش و شادابی خواهد شد.
14- بدون توقع و چشم داشت به کسی که چندان هم دوستش ندارید هدیه بدهید و با خدا در باره آنچه بدون چشم داشت به شما داده در حالی چندان هم با او دوست نبوده اید. گفتگو کنید و به خاطر این همه لطف و محبت و بخشش آن هم بدون توقع و چشم داشت خوشحال باشید و از او با تمام وجود تشکر کنید.
15- وقتی برای معالجه یک بیماری به مطب پزشک مراجعه کرده اید، و در نوبت به انتظار نشسته اید، به جای نگاه به این و آن و تمرکز ذهنی آزاردهنده به بیماریتان، با خدا صحبت کنید و بابت اینکه همیشه بیمار نیستند و سایر اعضای بدنتان سالم است صمیمانه ازش تشکر کنید.
همه خطاها و اشتباهات و بدرفتاری های خود را روی کاغذی بنویسید، هرگز در پی توجیه و پیدا کردن مقصر نباشید، خود را مقصر اصلی بدانید. سپس کاغذ را بسوزانید و دفن کنید و از خداوند طلب بخشش کنید و از او بخواهید تا در عدم تکرار آن ها یاری تان کند
16- از اینکه برای ملاقات با رئیس اداره و یا مسوولان بلند پایه باید از فیلترهای مختلف عبور کنید و شرایط امنیتی و سیاسی و اجتماعی مدّنظر داشته باشید و مدت ها با دیدن این و آن گاهی به دیدار آن مسۆل ذی ربط فائق آیید،از خداوند جانانه تشکر کنید که برای خلوت کردن و صحبت کردن با او این بگیر و ببندها لازم نیست. این یعنی از هر فرصت و فضایی برای ارتباط با خدا بهره گرفتن.
17- موقع خواب سوره حمد و ناس و فلق را بخوانید. اگر با وضو و رو به قبله بخوابید، خوابتان هم موجب ارتباط با خدا خواهد بود.
18- امروز را تصمیم بگیرید تا به هنگام خواب، حرف ها و حرکات مثبت داشته باشید. خوبی های دیگران را ببیند، زیبایی های ظاهری و اخلاقی دیگران را برایشان یاد آور شوید. چه ظاهر خوبی داری. چه خوب رانندگی می کنی. این لباس چقدر برازنده شماست. چه سلیقه خوبی دارید. ... حتی با خدا هم حرف های مثبت بزنید. از خوبی هایی که دارید و نعمت هایی که به شما داده با خدا صحبت کنید و تشکر کنید.
19- وقتی پدر و مادر و یا کسانی که شما را دوست دارند کاری برای شما انجام می دهند از خدا به خاطر داشتن چنین عزیزانی تشکر کنید و به یاد بیاورید که خدا بیش از این عزیزان شما را دوست دارد و امکانات زیادی را در اختیارتان گذاشته و همیشه حافظ و مراقب شماست.
20- وقتی خانه تکانی می کنید و یا کمد و اتاق تان را از هر آنچه بیهوده غیرضروری است پاک می کنید، به یاد بیاورید و از خدا بخواهید که ذهن و زبان و زندگی شما را از آلودگی ها و بد اخلاقی ها پاک کنند.
**تبیان