شهید آیت الله حاج سید محمد باقر حکیم رئیس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق
بسم الله الرحمن الرحیم و له الحمد
بعد السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
تسلمت رسالتی التعزیة الکریمتین بمناسبة فقد آیة الله العظمی الشیخ الاراکی و التی تتضمن السئوال عن موضوع مرجعیة آیة الله العظمی السید علی الخامنئی (دام ظله العالی) .
و انی فی الوقت الذی ابادلکم التعزیة بفقد هذا العالم الربانی أسأله تعالی ان یسدّ هذه الثغرة و الثلمة بالسادة العظام من العلماء الاعلام و فی مقدمتهم سیدنا آیة الله العظمی السید الخامنئی و لاشک ان سماحته بما یتمتع به من صفات معنویة عالیة من العلم و التقوی و الخبرة و الوعی و الفهم الدقیق للاوضاع السیاسیة و الاجتماعیة و الشجاعة و القدرة علی تشخیص المصالح الاسلامیة و الموضوعات الشرعیه و کذلک الموقع القیادی المتمیز فی النهضة الاسلامیة یصلح لمنصب القیادة و المرجعیة الدینیة العامة لعموم المسلمین و المومنین بشکل خاص. بل یتعین الرجوع الیه فی الامور الدینیة ذات الصلة بالامور الاجتماعیة و السیاسیة العامة و ان الالتفات حول قیادته و مرجعیته الدینیة فیه مصلحة کبیرة للاسلام و الامة الاسلامیة . أسأله تعالی لکم و لجمیع الاخوة الافاضل التوفیق و التسدید و للمسلمین و المومنین النصر و العزة و الکرامة والسلام علیکم و علی جمیع العلماء و المومنین و رحمة الله و برکاته .
محمد باقر الحکیم 27/ج2/1415
پاسخ – جوک هایی که باعث دلشکستگی و مسخره کردن دیگران نشود، مجاز است . در حالات پیامبر(ص) داریم که یک نفر نزد ایشان آمده و باعث خنده ی پیامبر می شد . به تعبیر امروزی برای ایشان جوک تعریف می کرد . دو یا سه روز غیبت داشت . پیامبر سراغ ایشان را گرفته و گفتند : آن فردی که گاهی نزد ما آمده و باعث خنده ی ما می شد کجا است ؟ یک روز پیامبر (ص) و امیرالمومنین (ع) نشسته بودند و خرما میل می کردند . پیامبر هر خرمایی را می خوردند هسته ی آن را در ظرف امیرالمومنین می گذاشتند . پیامبر به آن حضرت فرمودند که شما چقدر خرما خورده اید . امیرالمومنین هم فرمودند : شما هم که همه را با هسته میل کرده اید . من دیروز با آقای قالیباف ملاقات داشتم . به ایشان گفتم که ما به ادبیات طنز نیاز داریم . بر روی برخی از این بیلبورد های تبلیغاتی ادبیات طنز بنویسید . مولوی می گوید : آن یکی خر داشت پالانش نبود ، یافت پالان ، گرگ خر را در ربود . وقتی ما پشت چراغ قرمز هستیم اگر یکی از این مطالب طنز را ببینیم یک مقدار از عصبانیت ما کاسته می شود . ولی یاد ما باشد که اینها یک ظاهر و رونما است . اگر از یک نیازمند بپرسید که شما دوست دارید که ما مشکل مالی شما را برطرف کنیم یا یک ساعت باعث خنده ی شما شویم . مسلماً دوست دارد که نیاز او را برطرف کنیم . چون خنده تنها یک مُسکن است .البته گاهی خانم ها توقعات زیادی از همسر خود دارند . اگر همسر آنها تلاش خود را کرده و بیشتر از آن نتوانسته کاری بکند ، باید قانع باشند . اینکه فرد زحمت کش وسالم باشد بسیار با ارزش است . در یک سایتی خواندم که یک خانم تقاضای طلاق کرده است . به این خاطر که شوهر توقعات بیجا از او دارد . اینکه مثلاً باید در فلان میهمانی بی حجاب برقصد . این خانم به همین خاطر درخواست طلاق کرده است . پدر این آقا می گوید که پسر من لیاقت چنین همسری را ندارد . آیا این رقصیدن به نظر شما شادی است ؟ در واقع همه ی ما شادی را می خواهیم اما نمی دانیم که کجا باید به دنبال آن باشیم . آقای دکتر الهی قمشه ای یک زمانی مثال زیبایی زدند . ایشان گفتند : فرض کنید یک گروهی در یک قطار هستند و این قطار در حال رفتن است . ناگهان از کابین لکوموتیو ران گفته می شود که به ما خبر داده اند که در پانصد کیلومتر آینده قطار از ریل خارج می شود . ترمز ما هم بریده است . هرکاری دارید در این لحظات پایانی انجام دهید . به نظر شما در این قطار چه خبر خوشی وجود دارد ؟ مهم ترین خبر خوش این است که یک نفر بگوید ، در پانصد کیلومتر آینده آخر خط نیست . ترمز قطار درست شده و می توانیم کاری کنیم که قطار بایستد . و اینکه این قطار دور زده و به نزد نازنینی به نام الرحمن الرحیم می رود . امروز ما باید درک خود را بالا ببریم . اینکه معنای شادی و غم چیست ؟ امروز جامعه ی ما از لحاظ نیازهای مادی و شادی سه بخش هستند. یک بخش کسانی هستند که مشکلات مادی دارند . پسر من یک هفته است که می گوید : یک نفر است نیازمند شش میلیون تومان وام است . کسی را پیدا کن که این پول را به او بدهد . حالا اگر من برای این فرد یک جوک تعریف کنم چه ارزشی دارد . چون اینجا جای جوک نیست . بقول حافظ : تو را که هرچه مراد است در جهان داری ، چه غم زحال ضعیفان ناتوان داری . بنابراین باید گِره زندگی این قشر را باز کنیم . در این صورت آنها را شاد کرده ایم. در روایت داریم که وقتی شما مشکل مالی کسی را برطرف کنید او را شاد کرده اید . گاهی مثلاً امضای شما باعث می شود که یک کار در یک اداره به یک جوان بدهند . پس شما نباید از آن دریغ کنید . آب یک محله ای قطع شده بود . به یک بزرگی که در آن محل زندگی می کرد گفتند که اگر شما یک امضاء می کردید این مشکل برطرف می شد . ایشان گفت : به من ربطی ندارد . چون اگر من الان یک تلفن بزنم و این مشکل را برطرف کنم . شخصی که این مشکل را برطرف کرده است فردا یک درخواست دیگر از من دارد . یک بزرگی می گفت که ما در روز قیامت تنها مسئول دارایی های بالفعل خود نیستیم . مثلاً اگر یک نفر از من یک درخواست مالی داشت ، حتی اگر نتوانستم آن را برآورده کنم، می توانم از اعتبار خود استفاده کنم . ما بر روی اعتبارات خود هم مسئول هستیم . گاهی پدر و مادرها تنها با ملاقات فرزندان خود خوشحال می شوند و حتی توقع مادی هم ندارند . یک روز پدر یکی از مسئولین نزد من آمد و گفت: من چند فرزند دارم که همگی آنها خوب و تحصیل کرده هستند . اما یکی از پسران من مدتی با من قهر بود . نمی توانستم این مسئله را تحمل کنم و بسیار ناراحت بودم . یک روز به او زنگ زده و گفتم که یک نفر کاری دارد که فقط مشکل به دست تو حل می شود . یک وقتی بدهید که تو را ملاقات کند . گفت : اشکالی ندارد فلان روز بگویید که بیاید . دو سه روز به وقت ملاقات مانده از دفتر او تماس گرفتند که ایشان وقت ندارند . آن آقا هفته ی دیگر بیایند . گفتم اشکالی ندارد . هفته ی بعد من به دفتر او رفتم . مسئول دفتر من را شناخت . به اتاق پسر من رفت و گفت که پدر شما آمده اند . من گفتم که نه، یک عده منتظر ملاقات هستند . من هم می نشینم و زمان مقرر شده به داخل اتاق می آیم . پسرم از اتاق بیرون آمد و گفت که شما گفتید : یک نفر با من کار دارد . گفتم : بله آن یک نفر من هستم . این گرهی هم که به کار من افتاده فقط به دست تو باز می شود . می خواهم بدانم که چرا تو و همسر تو با من قهر کرده اید . من از این مسئله خیلی ناراحت هستم . هر دو نفر ما به گریه افتادیم . بنابراین همیشه اینطور نیست که کسی نیاز مالی داشته باشد . ما در روایات و دستورات اخلاقی خود داریم که پدر و مادر های خود را به خانه ی سالمندان نبرید . قرآن صراحتاً می گوید که اگر پدر و مادر شما پیر شدند مبادا یک اف به آنها بگویید. شاید شادی یک نفر این باشد که شما یک داماد برای دختر او پیدا کنید . یا یک عروس برای پسر او معرفی کنید .
رساله حقوق امام سجاد(نقویان)
باشه قبول...بی حجاب بی دین نیست...اما قبول داری که حجاب از ضرورت های
بارز دینه؟!
حالا چجوری میشه که قلب پاک از اجرای حکم دین سرپیچی می کنه؟
این قلب از چه چیز پاکه؟ از گناه یا از اطاعت؟!
نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْض رو واسه همین دل پاکا گفتن دیگه
قلب پاک که داری؛ پس چرا آلودگی جامعه و از هم پاشیدگی بنیان خانواده ها رو
هیزم جهنم میکنی؟!
حالا نمیشه قلب و ظاهرت با هم پاک باشه؟
حرف من نیستا!
امام علی(علیه السلام) فرمودند: ایمان به قلب و زبان و عمل است.
حواست به عملت باشه
شاید اگر کمی آدم با انصافی باشیم و بریم اول یه نگاه به دور و برمون بکنیم و بعد بریم یه نگاه به زمان اتقلاب و بعد انقلاب بندازیم ؛ خودمون خیلی زود متوجه می شیم که یه حدود سی ساله پیش یه سری آدم های با دین و ایمون و با معرفت پیدا شدن ، رفتند جنگیدند تا خدای نکرده مملکت و انقلاب شون از بین نره . تا یه وقتی پیش خدا شرمنده نشن ؛ و خیلی خیلی ببخشین ، رفتن تا خدای خدای ناکرده دشمن نیاد به ناموس شون دست درازی کنه . آره ! اونا رفتن تا خواهرها و مادرهاشون رو از دست یه سری آدم بی دین نجات بدن . البته این بعد قضیه است . ولی این بعد از اون مهم هاشه .
ولی خوب ! اونا که رفتن و این مملکت و گذاشتن رو دست ما ، ولی انصافا همون جور که اونا می خواستن ، امروزه ناموس شون در حفاظته ؟ یعنی الان همه ی خواهر ها و مادر ها حجاب شون رو رعایت می کنن ؟ یعنی پسر ها دیگه به ناموس دیگران …
بله . شرم دارم . من که نمی تونم بگم ولی خدا خیر این شهید مشهدی با معرفت رو بده که ما رو نجات داد . این پسر با دین و مذهب که اسم مبارک اش جواد محمدی و سال ۶۶ به شهادت رسیده ، تو وصیت نامه خودش به همه ی خواهر های خودش که می دونم همه شون رو مثل خواهر خودش دوست داره ، این جوری میگه:
«یک خواهش دارم از خوهران ! خواهرم حجاب تو وقار توست . سعی کن همیشه حجاب خود را حفظ کنی . وقعا سزاوار نیست که جوانان این طور در جبهه ها جان خود را در راه اسلام و احکام دین خدا از دست بدهند و تو در پشت جبهه حاضر نباشی حتی حجاب خود را حفظ کنی . امیدوارم که تمام خواهرها با رعایت و حفظ حجاب خود پاسدار خون شهدا باشند و چنان باشد که در روز حساب و در پیشگاه عدل الهی و حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو سفید باشند»
من به خودم و بعضی از خواهر های گلم که یه کمی به حجاب کامل اعتقادی ندارن ولی میدونم ته دل شون نیت های همه شون پاک (انشاءالله) میگم : که برادرا و خواهرهای عزیز ! آخه این درسته که اون سی سال پیش نوجوون ها و جوون های این مملکت بره من و شما رفتن و اونوقت ما بیایم یه کمی با اونا بد تا کنیم؟ یعنی نباید ما ادامه دهنده ی راه اونا باشیم؟…
شاید اگر کمی آدم با انصافی باشیم و بریم اول یه نگاه به دور و برمون بکنیم و بعد بریم یه نگاه به زمان اتقلاب و بعد انقلاب بندازیم ؛ خودمون خیلی زود متوجه می شیم که یه حدود سی ساله پیش یه سری آدم های با دین و ایمون و با معرفت پیدا شدن ، رفتند جنگیدند تا خدای نکرده مملکت و انقلاب شون از بین نره . تا یه وقتی پیش خدا شرمنده نشن ؛ و خیلی خیلی ببخشین ، رفتن تا خدای خدای ناکرده دشمن نیاد به ناموس شون دست درازی کنه . آره ! اونا رفتن تا خواهرها و مادرهاشون رو از دست یه سری آدم بی دین نجات بدن . البته این بعد قضیه است . ولی این بعد از اون مهم هاشه .
ولی خوب ! اونا که رفتن و این مملکت و گذاشتن رو دست ما ، ولی انصافا همون جور که اونا می خواستن ، امروزه ناموس شون در حفاظته ؟ یعنی الان همه ی خواهر ها و مادر ها حجاب شون رو رعایت می کنن ؟ یعنی پسر ها دیگه به ناموس دیگران …
بله . شرم دارم . من که نمی تونم بگم ولی خدا خیر این شهید مشهدی با معرفت رو بده که ما رو نجات داد . این پسر با دین و مذهب که اسم مبارک اش جواد محمدی و سال ۶۶ به شهادت رسیده ، تو وصیت نامه خودش به همه ی خواهر های خودش که می دونم همه شون رو مثل خواهر خودش دوست داره ، این جوری میگه:
«یک خواهش دارم از خوهران ! خواهرم حجاب تو وقار توست . سعی کن همیشه حجاب خود را حفظ کنی . وقعا سزاوار نیست که جوانان این طور در جبهه ها جان خود را در راه اسلام و احکام دین خدا از دست بدهند و تو در پشت جبهه حاضر نباشی حتی حجاب خود را حفظ کنی . امیدوارم که تمام خواهرها با رعایت و حفظ حجاب خود پاسدار خون شهدا باشند و چنان باشد که در روز حساب و در پیشگاه عدل الهی و حضرت زهرا (سلام الله علیها) رو سفید باشند»
من به خودم و بعضی از خواهر های گلم که یه کمی به حجاب کامل اعتقادی ندارن ولی میدونم ته دل شون نیت های همه شون پاک (انشاءالله) میگم : که برادرا و خواهرهای عزیز ! آخه این درسته که اون سی سال پیش نوجوون ها و جوون های این مملکت بره من و شما رفتن و اونوقت ما بیایم یه کمی با اونا بد تا کنیم؟ یعنی نباید ما ادامه دهنده ی راه اونا باشیم؟…
به بهانه سالمرگ آیت الله شیح احمد مجتهدی تهرانی، استاد اخلاق و مدیر مهمترین حوزه علمیه در تهران ملامحمد علی مجتهد، معروف به آیتالله حاج شیخ احمد مجتهدیتهرانی که ریاست علمی و مدیریت یک مدرسة علمیه در تهران را برعهده داشت، از جمله علما و استادان بزرگ اخلاق بود.
به گزارش راسخون به نقل از خبرآنلاین، مرحوم آیتالله احمدمجتهدیتهرانی در نهم مهرماه سال 1302 شمسی در تهران چشم به جهان گشود.
وی در خاندانی باتقوی و ورع و فضل و شرف پرورش یافت. پدر ایشان مرحوم محمدباقر از کسبههای معروف و باتقوی و متدین تهران بوده و جد ایشان مرحوم میرزا احمد از تجار مشهور و از مؤمنین و متدینین عصر خود بود. بعد از این دو بزرگوار اجداد حضرت آیتاللهمجتهدی همگی در کسوت روحانیت و از علمای جلیلالقدر و مبلغان اسلام و از ائمة جماعات مشهور کاشان بودند.
از جمله اجداد ایشان آیات و حجج الاسلام، حاج ملا محمدعلی مجتهد و حاج ملامحمدباقر مجتهد و حاج ملامحمدکاظم مجتهد کاشانی بودند.
آیتالله مجتهدی در سال 1362 قمری و در سن 19 سالگی به کسوت روحانیت درآمد و قبل از آن در بازار تهران مشغول به کار بود و پدر ایشان یعنی مرحوم محمد باقر راضی نبود که فرزندش طلبه شود ولی بر اثر عشق و علاقه زیادی که جناب استاد به علم و دانش داشت به سوی طلبگی روی آورد.
با توجه به مخالفت پدر، سالها با عسرت و سختی زیادی، در لباس روحانیت به تحصیل علم پرداخت و بعد از سالها نهتنها پدر راضی شد، بلکه بر وجود چنین فرزندی در نزد خویشان و نزدیکان و در اجتماع افتخار میکرد.
وی پنج سال بعد یعنی در سال 1367 قمری و در سن 24 سالگی ازدواج کرد و در همین سال دروس رسائل و مکاسب را نزد آیات و حجج اسلام آقایان فاضل (پدر حضرت آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی) و سیدحسین قاضی و آقا شیخ قاسم نحوی امتحان داد و با موفقیت به اتمام رساند. بعد از قریب دو سال در سن 26 سالگی و در سال 1369 قمری امتحان کفایه و قسمتی از درس خارج را با موفقیت گذراند. آیتالله مجتهدی در ضمن تحصیل، به تدریس کتب حوزوی هم میپرداخت و وقتی که از قم به تهران میآمد شبها در مسجد امینالدوله که مرحوم حاج شیخ محمدحسین زاهد در آنجا مشغول به تدریس و اقامة نماز بود، استاد هم، صبح و عصر به امر تدریس اشتغال داشت و چون مرحوم حاج شیخ محمدحسین زاهد در اواخر عمر و با وجود کهولت سن به سختی مشغول تعلیم و تربیت طلاب بود، لذا از آیتالله مجتهدی تقاضا کرد که علاوه بر تدریس، شبها هم منبر برود و آیتالله مجتهدی در طول دو سال، شش جزء از اول قرآن را با استفاده از تفسیر برهان که مبنای تفسیری ایشان بود برای مستمعین آیات قرآن را تفسیر میکرد. آیتالله احمد مجتهدی تهرانی صبحها در مسجد مرحوم حاج سید عزیزالله بازار جهت طلاب به تدریس کتب ادبیات و فقه مشغول بود و بعدازظهرها هم برای کسانی که روزها شاغل بودند و بعدازظهرها درس میخواندند به تدریس کتب حوزوی از قبیل مطول، سیوطی، مغنی، منطق و غیره میپرداخت.دو سال بعد یعنی در 21 محرم سال 1372 قمری، ثلمهای در اسلام به وجود آمد و آن رحلت عارف زاهد و معلم اخلاق حاج شیخ محمدحسین زاهد رحمهالله علیه بود.
آیتالله احمد مجتهدیتهرانی پس از گذشت سه سال از رحلت آن عالم بزرگوار، همچنان به امر تدریس در مسجد مرحوم حاج سید عزیزالله واقع در بازار تهران مشغول بود تا آنکه به درخواست عدهای از علما و مردم متدین، از حضرت استاد تقاضا کردند که حوزة علمیه را به مسجد مرحوم حاج ملا جعفر منتقل کنند که در آن زمان مسجد، انبار خاک ذغال و خمرة ترشی کسبة محل بود، و تجار و مردم متدین با علما مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند که آیتالله مجتهدی به دلایلی نسبت به علمای دیگر جهت ادامة راه مرحوم حاج شیخ محمدحسین زاهد ارجحیت دارد.
بنابراین با همت تجار و مردم متدین، آیتالله مجتهدی توانست حوزة علمیة فعلی را که در تهران خیابان 15 خرداد شرقی، کوچة شهید مرتضی کیانی، کوچة مسجد آقا واقع است تأسیس کند
بدن شما به طور روزانه مقداری امواج الكترومغناطیسی دریافت می كند. شما امواج الكترومغناطیس كه از تجهیزات الكتریكی استفاده می كنید و نمی توانید از آنها فرار كنید را دریافت می كنید و همچنین از طریق لامپ های روشن كه حتی برای یك ساعت هم خاموش نمی شوند. شما منبعی هستید كه مقدار زیادی امواج الكترومغناطیسی دریافت می كنید. به عبارت دیگر شما با امواج الكترومغناطیسی شارژ می شوید بدون این كه بفهمید!
یك دانشمند غیر مسلمان از اروپا تحقیقاتی را برای یافتن بهترین روش جهت خارج كردن امواج الكترومغناطیسی كه به دبدن آسیب می رساند را انجام داد در نهایت تعجب به نتیجه ای عجیب رسید؛ نتیجه ای كه برای او به عنوان یك دانشمند غیر مسلمان باور نكردنی بود!
تحقیقات وی نشان می داد كه سجده كردن به سمت كعبه مقدس بهترین راه برای كاهش یافتن شدید سطح انرژی های منفی بدن انسان است.
با گذاشتن پیشانی تان بیشتر از یك بار روی زمین، زمین امواج الكترومغناطیسی را تخلیه خواهد كرد. این شبیه اتصال زمین به ساختمان هایی است كه احتمال برخورد سیگنال های الكتریكی مانند رعد و برق به آنها وجود دارد. اتصال زمین باعث می شود كه امواج از طریق زمین تخلیه شده و آسیبی به مردم نرسانند.
آنچه این تحقیق را شگفت انگیزتر می كند، این است:
بهترین راه برای این كه به این منظور پیشانی تان را بر خاك بگذارید، حالتی است كه رو به مركز زمین باشید چرا كه در این حالت امواج الكترومغناطیسی بهتر تخلیه خواهند شد و لابد بیشتر تعجب خواهید كرد كه بدانید بر اساس اصول علمی ثابت شده، مركز زمین مكه است!
آری، كعبه درست وسط زمین است. بنابراین سجده به سمت قبله مسلمانان جهان، بهترین راه تخلیه سیگنال های مضر از بدن است. این تحقیق سند محكمی است برای اثبات علمی بودن دستورات اسلام. كسانی كه در روز 34 بار در ركعات 17 گانه نمازشان سجده می كنند، بی شك بیش از هر كس دیگری انرژی های منفی كسب شده در طول روز را تخلیه می كنند.
چنین است كه نماز را آرامش دهنده قلب ها می خوانند و بر مرتب و سر وقت خواندنش تاكید دارند. اگر انسان می توانست تمام نامكشوفه های طبیعت را كشف كند، حكمت احكام اسلامی هم برایش گشوده می شد، اما افسوس كه علم آدمی ناقص است و اسرار طبیعت بسیار.
كلمه ا... آرامش بخش است!
یك پژوهشگر هلندی غیر مسلمان چندی پیش تحقیقی در دانشگاه آمستردام انجام داده و به این نتیجه رسیده بود كه ذكر كلمه جلاله «ا...» و تكرار آن و نیز صدای این لفظ، موجب آرامش روحی شده و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می كند.
این پژوهشگر غیر مسلمان هلند طی گفتگویی در این باره گفت: « پس از انجام تحقیقاتی سه ساله كه روی تعداد زیادی مسلمان كه قرآن می خوانند یا كلمه «ا...» را می شنوند، به این نتیجه رسیدم که ذکر کلمه «ا...» و تكرار آن و حتی شنیدن آن،موجب آرامش روحی شده و استرس و نگرانی را از بدن انسان دور می كند و نیز به تنفس انسان نظم و ترتیب می دهد.
وی در ادامه افزود:« بسیاری از این مسلمانان كه روی آنان تحقیق می كردم، از بیماری های مختلف روحی و روانی رنج می بردند. من حتی در تحقیقاتم از افراد غیر مسلمان نیز استفاده كرده و آنان را مجبور به خواندن قرآن و گفتن ذكر ا... كردم و نتیجه باز هم همان بود. خودم نیز از این نتیجه به شدت غافلگیر شدم، زیرا تاثیر آن بر روی افراد افسرده، ناامید و نگران، تاثیری چشمگیر و عجیب بود.»
این پژوهشگر هلندی همچنین گفت:« از نظر پزشكی برایم ثابت شد حرف الف كه كلمه ا... با آن شروع می شود، از بخش بالایی سینه انسان خارج شده و باعث تنظیم تنفس می شود، به ویژه اگر تكرار شود این تنظیم تنفس به انسان آرامش روحی می دهد. حرف لام كه حرف دوم ا... است نیز باعث برخورد سطح زبان با سطح فوقانی دهان می شود. تكرار شدن این حركت كه در كلمه ا... تشدید دارد، در تنظیم و ترتیب تنفس تاثیرگذار است. اما حرف «ها» حركتی به ریه می دهد و بر دستگاه تنفسی و در نتیجه قلب تاثیر بسیار خوبی دارد و موجب تنظیم ضربان قلب می شود.
به راستی كه قرآن كریم در آیه ای كریمه می فرماید:
« الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله ألا بذكر الله تطمئن القلوب»
مرحوم آیتالله احمد مجتهدی تهرانی در سخنانی اظهار داشته است: امام زینالعابدین (ع) فرمودند: هر كس عالم و حكیمی نداشته باشد كه او را ارشاد كند هلاك میشود. انسان باید در دو چیز استاد داشته باشد یكی اخلاقیات و دیگر عُرفیات.
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود. همانطور كه به دكتر میروی و دستور رژیم غذایی میگیری باید پیش استاد بروی و دستور اخلاق بگیری، باید استاد باشد كه نزد او بروی كه باد كبر و غرور تو را خالی كند، فكر نكنی حالا كه این كتابها را میخوانی به جایی رسیدهای و حتماً مورد تأیید امام زمان (عج) قرار گرفتهای.
حضرتآیةاللهالعظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری (ره) فرمودند: وقتی شخصی طلبه میشود مانند انگور است كه بر اثر جوشاندن نجس میشود و راه پاك شدن آن، ثٌلثان است، پس باید طلبه استاد اخلاق بگیرد و خود را تزكیه كند زیرا علم و دانش و مدرك آدمی را مغرور و متكبر میسازد و یك طلبه باید آنقدر تلاش كند و بجوشد تا دو سوم او یعنی صفات و اخلاقِ بد او بخار شود و از بین برود تا اینكه بتوان از او استفاده كرد.
اگر درس بخوانی و استاد اخلاق نداشته باشی، بر فرض آیةالله هم بشوی نَفْس تو هم، آیةالله میشود آنوقت بیچاره میشود
اما مواظب باش گرفتار نااهل نشوی، گرفتار این سیم وصلیها نشوی، اگر كسی پیدا شد كه دلش میخواهد همه بفهمند آدم خوبی است و فكر میكند سیمش وصل است، به او اعتماد مكن اگر كسی واقعاً سیمش وصل باشد به كسی نمیگوید.
درس اخلاقی كه شما را بیحال كند، چرتی كند، شل و وِِل كند و شما را از درستان بیندازد، درس اخلاق نیست. ما اگر قدری خوب بشویم و نیتمان را درست كنیم استاد خوب هم گیرمان میآید. استاد اخلاق ما یكی حاجآقا حسین فاطمی (ره) بود كه در قم شبهای جمعه به درس اخلاق ایشان استفاده میكردیم و یكی هم جمعهها به درس اخلاق حضرت آیةالله العظمی امام خمینی (ره) میرفتیم. از جملاتی كه از حضرت امام (ره) به یاد دارم این است كه ایشان فرمودند: ما میتوانیم با علم و اخلاق انسان واقعی بشویم ولی حیوانات نمیتوانند پس باید در انسانیت بكوشیم.
فَأَزَلَّهُمَا الشَّیْطَانُ عَنْهَا فَأَخْرَجَهُمَا مِمَّا كَانا فِیهِ وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَكُمْ فِى الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتَاعٌ إِلَى حِینٍ (بقره، 36) ترجمه: پس شیطان آن دو را به لغزش انداخت وآنان را از باغى كه در آن بودند، خارج ساخت و (در این هنگام به آنها) گفتیم: فرودآیید در حالى كه بعضى شما دشمن برخى دیگر است و براى شما در زمین قرارگاه و تا وقتى معیّن بهره و برخوردارى است. پیام ها و نکته ها: شیطان براى ایجاد لغزش، دست به هر نوع شگرد روانى و ترفند تبلیغاتى زد، از جمله: الف: براى آدم و حوّا سوگند یاد كرد. «قاسمهما»(1) ب: قیافهى خیرخواهانه به خود گرفت و گفت: من از خیرخواهان شما هستم. «انّى لكما لمن النّاصحین»(2) ج: وعدهى ابدیّت داد كه اگر این گیاه را بخورید، زندگى و حكومت ابدى خواهید داشت. «شجرة الخلد و ملك لایبلى»(3) د: دروغ گفت و به ذات حقّ تهمت زد. «مانهاكما ربّكما عن هذه الشجرة الا ان تكونا ملكین او تكونا من الخالدین»(4) به آدم و حوا گفت: پروردگارتان شما را نهى نكرد، مگر از ترس این كه شما فرشته شوید یا به زندگى ابدى برسید.(5)
پی نوشت ها: 1) اعراف، 21 2) اعراف، 21 3) طه، 120 4) اعراف، 20 5)پرتوی از نور (1)
قرآن و زوجیت گیاهان: قرآن به اینکه گیاهان به صورت نر و ماده هستند اشاره می کند.
«و انزل من السماء ماء فاخرجنا به ازواجا من نبات شتی» طه 53 «واز آسمان آبی فرو فرستادیم و بوسیلة آن جفت هایی از گیاهان گوناگون رویاندیم» در سال 1731میلادی، دانشمند سوئدی «کارل لینه» نظریه خود را مبنی بر وجود زوجیت در بین گیاهان اعلام کرد که تعجب بسیاری را برانگیخت. بعد از مدتی، کتاب وی از طرف کلیسا مورد نهی شدید قرار گرفت. به هرحال دیری نپایید که این نظریه، مورد قبول و تایید مجامع علمی قرار گرفت و هم اکنون همه آن را پذیرفتهاند. با آنکه همه میدانیم، قرآن یک کتاب علمی نیست که هدف از آن تبیین علوم مختلف باشد، ولی در راستای تأمین اصلیترین هدف خود، یعنی هدایت انسانها، در مواردی نکاتی را یادآور شده است که حکایت از عظمت منبع وحی و اعجاز قرآن کریم دارد. اشاره ی قرآن به وجود کلروفیل
وهوالذی انزل من السماء ماء فاخرجنا به نبات کل شیء فاخرجنا منه خضرا نخرج منه حبا متراکبا و من النخل من طلعها قنوان دانیة و جنات من اعناب والزیتون و الرمان مشتبها وغیرمتشابه انظروا الی ثمره اذا اثمر وینعه ان فی ذلکم لایات لقوم یومنون." (انعام/99) « و این اوست که از ابر باران میفرستد، با آن جوانه های انواع رستنیها را در میآوریم، و از جوانه ماده سبز را درمی آوریم، که با آن ماده سبز دانه های خوشه ای درست میکنیم، و از تاره های نـخل پَـنگهای خـوردنی درست می کنیم، و باغهای انگور و زیتون و انار که ترکیبات مشترک زیادی دارند ولی همانند نمائی نمی کنند را درست می کنیم». یکی از جنبه های اعجازگر کتاب آسمانی قرآن، تبیین حقایقی است که در زمان نزول آن برای اهل علم مکشوف نبوده و پیشرفت های علمی در قرون و اعصار سپس تر، بر درستی آن صحه گذارده است. یکی از این نمونه های اعجاز علمی قرآن، وجود ماده سبز گیاهی است. توضیح اینکه در سلول گیاهی کیسه های غشائی هست که در آن موادی درست می شود که کلروفـیل نامـیـده می شود. کلروفـیل به معنی «ماده سبز گیاهی و سبزینه» است که معادل آن در عربی «خـَضِـر» است (یعنی همان چیزیکه در آیه مطرح شده است). این ماده سبز (خضر) انرژی نوری خورشید را جذب می کند و به انرژی شیمائی تـبـدیـل می کند