سؤال: خیلی از دنیا و خودم بیزارم؛ چرا من اصلا شوقی برای باقی ماندن و یا زنده ماندن ندارم؟ به نظرم انسان مفیدی نیستم و به درد هیچ کاری نمیخورم. چگونه از خدا طلب مغفرت کنم، و چگونه از این حس نجات پیدا کنم؟
جواب: یکی از نعمتهایی که خداوند متعال به ما عنایت فرموده، نعمت عزّت و کرامت نفس است. ما در صورتی میتوانیم به این نعمت بزرگ دست پیدا کنیم که به وظایف خود در قبال دیگران به خوبی عمل کنیم و تواناییهای خود را به نمایش بگذاریم...
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في شَيْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً»؛ نساء (4)، آيه 59.
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اطاعت كنيد خدا را! و اطاعت كنيد پيامبر خدا و اولو الأمر (-(اوصياى پيامبر)-) را! و هرگاه در چيزى نزاع داشتيد، آن را به خدا و پيامبر بازگردانيد (و از آنها داورى بطلبيد) اگر به خدا و روز رستاخيز ايمان داريد! اين (كار) براى شما بهتر، و عاقبت و پايانش نيكوتر است».
مقدمه
عبد صالح ؛ «...السَّلاَمُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ
صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ...»، (تهذيب الأحكام، ج 6، ص 65)...
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از رجانیوز، سرّ اين که سفارش کرده اند هر روز زيارت عاشورا بخوانيد و نسبت به اهل بيت(عليهم السلام) تولّي داشته و بر آنان صلوات و درود بفرستيد و از دشمنانشان تبرّي بجوييد، براي آن است که طرز فکر معاندان ايشان منفور شود وگرنه هم اکنون سخن از معاويه و يزيد نيست تا آنها را لعنت کنيم. نام و ياد آنها رخت بربسته و قبرشان نيز زباله داني بيش نيست، الآن سخن از فکر و راه يزيد و يزيديان عصر است[1]. زن فرعون وقتي که به درگاه الهي دعا کرد، نگفت خدايا مرا فقط از فرعون نجات بده بلکه گفت: ﴿ربّ ابْنِ لي عنْدک بيتاً في الجَنّة ونجّني من فرْعوْن وعمله ونجّني من القوْم الظالمين﴾[2] يعني مرا از فرعون و فرعونيان، که طرفداران سنّت سيّئه و رفتار ناپسند او هستند، نجات بده. تفکرّ براي هميشه باقي مي ماند هر چند که اسم و عنوانش تغيير پيدا کند...
پاسخ :بله، احادیث زیادی از منابع اهل سنت در حقانیت مذهب تشیع وجود دارد که اگر کسی بدون تعصب جاهلی و از روی عقل و منطق به آن التفات نماید قطعا پذیرای حقانیت مذهب تشیع خواهد شد.
ما در اینجا به بخشی از آن اشاره می نمائیم؛ و بحث را با آیه مباهله که از مهمترین ادله قرآنی، در خصوص فضیلت و برتری اهل بیت(ع) محسوب می گردد؛ و مفسران و دانشمندان مذهب اهل بیت(ع) و اهل سنت در طول تاریخ درباره این آیه بحثهای مختلفی انجام داده اند را در اینجا از دیدگاه مفسران مذهب اهل سنت پی می گیریم: در آیه مباهله آمده است که:...
دين مجموعهاي از احكام و قوانين است كه در جوامع ديني از سوي خداوند متعال توسط پيامبران گرامي به بشر ابلاغ شده است.
اولاً به بررسي اجمالي آثار دين در زندگي مي پردازيم:
دين سرمايه زندگي:
قوه تفكر، قوه نيرومندي است كه در بشر به وديعت نهاده شده و به ابديت مي انديشد و با جهان ديگر پيوند پيدا مي كند، اين قدرت فكري و تصوري، احساسات و تمايلات ابديت خواهي را در او به وجود مي آورد. پيدايش اين تمايلات و خواسته هاي عظيم با ساختمان بدني و محدود و فاني او ناسازگار است لذا يك عدم تعادل عجيب و ناراحت كننده اي ميان آرزوها و ميان استعداد جسماني خود مي بيند و تصور محروميت از ابديت او را خرد مي كند. بسياري از تلاش هاي بشري براي جاويد ماندن نام و عنوان و يادگاري هايشان مولود همين احساس و آرزو است و مي دانيم كه لذت از شهرت و افتخار نام و عنوان فرع بر بقا و حيات خود انسان است تنها چيزي كه اين احساس و احتياج را به صورت كامل و مطمئن تامين مي كند احساسات ديني و عقايد ديني است.
وسواس عبارت است از افكار و انديشهها يا اعمال و رفتارهاي ناخواسته و غيراختياري كه پيدر پي و بدون اراده شخص به ذهن فرد ميآيد و نميتواند به سادگي آن فكر يا عمل را از خود دور كند. اين حالت باعث ايجاد اضطراب شده و شخص جهت خنثي كردن آن و رسيدن به آرامش، به اعمال يا افكاري روي ميآورد و مكررا در عمل يا در ذهن خود آن را تكرار ميكند و خود را در برابر آن اعمال و يا افكار مجبور احساس ميكند مثل تكرار افكاري اذيتكننده در ذهن يا تكرار آب كشيدن دست خود يا ترديد در طهارت و نجاست لباس يا بدن خود و نظاير آن. بنابراين دقت در طهارت و نجاست اگر از حد عادي خارج شود و بدون اختيار فرد دست يا ظرفي را آب ميكشد و اين عمل به گونهاي تكرار شود كه غيرمتعارف باشد، وسواس است و بايد درمان شود.
گام اول براي غلبه بر اين بيماري، شناخت آن به عنوان يك روند مزاحم است كه بحمداللّه شما اين مرحله را به خوبي پشت سر گذاشتهايد...
شيعه معتقد است ائمه(ع) معصومهاند در حالي كه حضرت علي(ع) در نهج البلاغه ميفرمايد من هم از اشتباه و گناه در امان نيستم، اين دو چگونه با هم سازگاراند؟
دلايل فراواني بر عصمت ائمه اقامه گرديده كه عصمت اين بزرگواران را ثابت ميكند. يكي از دلايل ارايه شده آيه شريفه تطهير است. خداوند دراين آيه ميفرمايد: «انما يريد اللَّه ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا».{1} انما به معني حصر بوده و در زبان فارسي به عبارت فقط ترجمه ميشود و قرار گرفتن آن در آيه شريفه دليل اين است كه اين موهبت فقط ويژه خاندان پيامبر گرامي اسلام است. يريد اشاره به اراده تكويني پروردگار دارد و رجس به معني شيء ناپاك است؛ ناپاك چه از نظر طبع آدمي، به حكم عقل يا شرع و يا همه اينها. تطهير به معني پاك ساختن و نفي پليديهاست و اهل بيت طبق روايات متعددي كه علماي شيعه و عامه آنها را نقل نمودهاند و معروف به روايات كسا ميباشد فقط شامل پنج نفر است كه عبارتاند از پيامبر گرامي اسلام(ص)، حضرت علي(ع)، حضرت زهرا(ع)، حضرت حسن مجتبي(ع) و حضرت حسين سيدالشهدا(ع)...
به گزارش شیعه آنلاین به نقل از ایسنا، روایت است که در دست امام صادق علیه السّلام انگشتر جدّش حسین بن علی علیه السّلام بود و بر نگین آن نوشته بود: «لا إلهَ إلاّ الله، عُدَّةُ لِلِقاءِ الله»
ائمه علیهم السّلام هر کدام شعار و جمله ای را بر نگین انگشتر خود حک می کردند. نقش نگین انگشتر سیدالشهداء علیه السّلام عبارت بود از «اِنَّ اللهَ بالغُ اَمرِهِ» و به نقلی دو انگشتر داشتند. بر نگین یکی «لا إلهَ إلاّ الله، عُدَّةُ لِلِقاءِ الله» و بر دیگری «اِنَّ اللهَ بالغُ اَمرِهِ» بود.۱
هر دو تعبیر، گویای روح شهادت طلب آن حضرت و مقام رضا و تسلیم او به دیدار خدا و پروردگار است. روایت است که در دست امام صادق علیه السّلام انگشتر جدّش حسین بن علی علیه السّلام بود و بر نگین آن نوشته بود: «لا إلهَ إلاّ الله، عُدَّةُ لِلِقاءِ الله»۲ و این نیز که توحید، سرمایه لقای الهی است، نشان دهنده روح خداجویی و شهادت طلبی اوست.
به گزارش شيعه آنلاين به نقل از مشرق، ابن خلدون(د. 808 ق) در کتاب العبر، بیست و هشت سطر به واقعه کربلا اختصاص داده است. آغاز گزارش با بیان حرکت امام به مکه و ملاقات با عبدالله بن مطیع با ایشان شروع شده و در ادامه به دعوت کوفیان از امام (ع) اشاره رفته که به دنبال آن ایشان مسلم بن عقیل را به طرف کوفه گسیل کرده است. راوی در ادامه گزارش به تحولات شهر کوفه و ضعف مدیریت «نعمان» و اعتراضهای مختلفی که به این مسأله وجود داشته، پرداخته است و در پایان گزارش به برکناری نعمان توسط یزید و انتصاب فردی توانا به کوفه اشاره رفته است...