پاسخ : همه مردم در همه زمان ها و مكان ها ، چيزي را كه نمي دانند از كارشناس مي پرسند . مراجع تقليد و علما نيز هنگامي كه مريض شوند از نسخه پزشكان تقليد مي كنند . بنابراين تقليد ريشه در تاريخ بشر دارد و ما در شناخت احكام دين به كارشناس دين مراجعه مي كنيم ، چنانكه در امور ديگر به كارشناس آن رجوع مي كنيم
در قرآن مي خوانيم : (فسئلوا اهل الذكر ان كنتم لاتعلمون)( پاورقي: سوره نحل ، آيه 43 .) اگر نمي دانيد از اهل ذكر سؤال كنيد
اين آيه نمي فرمايد : از هر عالمي سؤال كنيد ، بلكه مي فرمايد : از عالمي سؤال كنيد كه اهل ذكر باشد ، يعني ياد خدا باشد ، پروا و تقواي الهي داشته باشد ، نسبت به دانسته ها و آموخته هاي خود فراموشكار نباشد .
به گفته روايات ، تقليد بايد از عالمي باشد كه علاوه بر علم و آگاهي در بالاترين سطح ، عادل نيز باشد و افكار ، گفتار و رفتارش بر اساس هوا و هوس و تمايلات نفساني نباشد .
ساختمان بدون پروانه ومجوز قابل تخريب است مگر آنكه صاحب خانه آنگونه طراحي كرده است كه تصادفاً خانه ي او طبق مقررات مسئولين شهرسازي واقع شده باشد . عمل بدون تقليد نيز باطل است ، جز آنكه اين عمل مطابق فتواي مرجع تقليدش باشد .
منبع:پرسشهای مهم پاسخ های کوتاه_محسن قرائتی
اصل واژه «شانس» فرانسوي و به معناي فرصت است و در فارسي قديماين واژه وجود نداشته است.
آيا شانس حقيقت دارد يا نه؟ در توضيح آن بايد گفت: هيچ چيز درعالم از روي تصادف و اتفاق رخ نميدهد. همه چيز در نظامي متقن، متكي برسلسله علل خويش هستند. ولي ما از آن جايي كه علل را نميشناسيم، نامشرا تصادف و شانس ميگذاريم. اگر پرده از روي سلسله علل كنار رود، خواهيمديد كه هيچ چيز اتفاقي وجود ندارد، گرچه برخي از اين علل از اختيار و علمما خارج باشد. بنابراين بايد كوشيد تا با فراهم كردن اسباب و عوامل در هرزمينهاي، به ايجاد بخت و شانس پرداخت؟!
خوش شانسي و بد شانسي، بيشتر از آن كه معلول علتهاي ناشناختهباشد، دستاورد تفكر و انديشه هر شخص درباره خويشتن است. كسي كه بههر دليل خود را همواره بدشانس ميداند، طبيعتاً عملي متناسب با آن بروزميدهد و زمينهساز بدشانسي خويش ميشود.
البته در مواردي نيز آدمي، به دليل عملكرد گذشتهاش بدشانسي ميآورد؛مثلاً وقتي در سالهاي اوليه تحصيل، منظم و محكم درس نخوانده، ممكناست بدشانسي بياورد و در آزمون سراسري نيز قبول نشود.
نكته ديگر آن كه ممكن است رفتارهايي از ما سر بزند - كه عواقب آنمدتها بعد ظاهر ميگردد - ولي آدمي نتواند ريشه آن را دريابد. و قرآنقاعدهاي كلي در اين گونه موارد به دست ميدهد و آن اين كه: «ما اصابك منسيئة فمن نفسك ؛ آنچه از بديها به تو ميرسد، دستاورد عمل خودت ميباشد».
فشار قبر همان طور كه از اسمش پيدا است , يك نوع عذاب است كه در ابتداي عالم برزخ و عالم قبربر ميّت وارد مي شود. البته مقصود جايگاه روح با جسم مثالي است ;يعني قبر برزخي , نه اين قبر ظاهري .
سؤال و فشار قبر يك عقيده عمومي اسلامي است كه همهء فرق اسلامي به آن معتقدند. در حديثي پيامبر اكرم 6هنگام دفن صحابي معروف سعد بن معاذ فرمود:
اين كه فشاري در قبر دارد.> حضرت در حديث ديگر دربارهء علت فشار قبر مي فرمايد: (1)مولاي متقيان
اميرمؤمنان علي 7راجع به سؤال و فشار قبر سخن عجيبي دارند. در بخشي از اين سخن مي فرمايد:
حضرت بود و در جنگ بدر و احد و خندق شركت كرده بود, درگذشته است , رسول خدا با اصحاب بر جنازه اش حاضر شد و امر كرد او را غسل دادند و خود نظارت مي كرد. چون حنوط و كفنش تمام شد, حضرت در حالي كه عبااز دوش و كفش از پا درآورده بود, به دنبال جنازه حركت كرد. گاهي از سمت راست تابوت و گاهي از سمت چپش مي گرفت , و چون به محل دفن رسيدند, حضرت خود در ميان قبر پايين رفت و لحد را به دست مبارك چيد. وقتي بدن را در قبر نهادند, با دست خود خاك بر قبر مي ريخت . در اين هنگام مادر سعد كه در كنار قبر ايستاده بود گفت : اي سعد! گوا را باد ته را بهشت ! پيامبر فرمود: اي مادر سعد! ساكت باش و تكليف بر خدا معين مكن , كه هم اكنون سعدرا فشاري اصابت كرد. اصحاب عرض كرد: يا رسول الله ! امروز با جنازهء رفتاري سعد كردي كه با احدي اين طورنكرده بودي ! حضرت جواب داد: چون ملائكهء شركت كننده در تشييع جنازه سعد بدون عبا و كفش بودند, من هم به آنان تأسّي كردم و دست من در دست جبرئيل بود. او از هر طرف تابوت مي گرفت , من هم مي گرفتم , عرض كردند: يارسول الله ! خودت امر به غسل سعد دادي و بر جنازه اش نماز خواندي و خودت او را در قبر گذاشتي , با اين حال فرمودي : فشار قبر سعد را گرفت ؟! حضرت فرمود: بلي اين فشار به خاطر بداخلاقي سعد با خانواده اش بود(2)
چقدر اين احاديث براي انسان معتقد به خدا و قيامت تكان دهنده است و پندي مي دهد كه اي انسان , مواظب اعمال وكردار و اخلاق خود باش كه منزلي چون قبر و حساب گيري دقيق در انتظار است . در حديثي از پيامبر 6آمده است : .(3)نتيجه اين كه براساس جهان بيني
مكتب پيامبران الهي , سپري شدن ايام زندگي دنيا و فرا رسيدن مرگ , روح انسان از بدن جدا و به عالم برزخ منتقل مي شود و فشار قبر به عنوان اولين نقطهء كيفرهاي عالم برزخ انجام گيرد. در عالم برزخ روح با بدن و قالب مثالي كه شبيه و همانند بدن دنيايي است , مورد سؤال و مؤاخذه و مورد ثواب و عذاب و فشار قبر قرار مي گيرد. لذا فرقي نمي كند بدن ميت در قبر دفن شود بايدنش طعمهء حيوانات باشد يا مثلاً بر اثر انفجار كلاً متلاشي و خاكستر شود. زيراروي انسان در عالم برزخ با بدن مثالي است و ثواب و عذاب و فشار قبر را هم با همين بدن تحمّل مي كند, نه با بدن دنياي . در قيامت به امر پروردگار انسان با بدن دنيايي از قبر برانگيخته مي شود و با همين بدن مورد مؤاخذه و ثواب وعذاب واقع مي شود. تمام اين احاديث مربوط به روح وبدن مثالي و قبر برزخي است .(4)
(پـاورقي 1 ـ همان , حديث 16
(پـاورقي 2 ـ همان , ج 22 ص 107 حديث 67
(پـاورقي 3 ـ همان , ج 6 ص 130 حديث 38
(پـاورقي 4 ـ ناصر مكارم شيرازي , پيام قرآن , ج 307و ص 468با جعفر سبحاني , منشورجاويد, ج 9 ص 113و 236محمد باقر شريعتي ,معاد در نگاه وحي و فلسفه , 263محمد حسين حسين تهراني , معادشناسي , ج 2 194محمد تقي فلسفي , معاد, ج 1 ص 263محسن قرائتي , معاد ص 173مصطفي حسيني دشتي , معارف و معاريف , مادهء فشار قبر.
يكي از عواملي كه نقش بسياري در روي آوردن جوانان، به ويژه دختران، با ارتباط با جنس مخالف دارد، كشش دروني و نياز شديد به محبّت و فرار از تنهايي است.
جوان پس از رسيدن به سن بلوغ بر اساس نقشي كه طبيعت جسماني بر عهده او گذاشته در خود احساس نياز به شخص ديگر ميكند، پس به طور طبيعي سرشار از تمايلات غريزي شده و نيازمند روابطي دوستانه است او بدون جنس مخالف نه در مراقبت از تمايلات سركش و شهواني خود تواناست و نه در رشد استعدادهاي اجتماعي موفق است او در پي كسي است كه خلاء و كمبود و نقصان خويش را با وجودش كامل نمايد و تكيه گاه و مشوّقي را ميجويد كه در درون او حضور يابد و احساس تنهايياش را از درون برطرف سازد.
دختر نيز در ساختار وجودي متمايل به مرد آفريده شده و به دنبال تكيه گاه، محكمي است كه در فراز و نشيب زندگي يار و ياورش باشد او طالب آن است كه توجه مرد را به شخصيت و موقعيت عاطفي و ابعاد وجودي خود جلب نمايد.[1]
اين نيازمنديها كه در سرشت بشر نهاده شده از اسرار حكمت الهي است، نكته اساسي، بسترسازي مناسب براي پاسخ گويي به آن بوده تا دختر و پسر در مسير زندگي تكاملي خويش، شادمانه و سرافراز از اين ميدان گذشته و در فردايي روشن، خود را در كانوني گرم و سرشار از عشق و صفا ببينند.
دختر و پسري كه احساسات و عواطف آنها در درون خانواده ارضا نشود، به نيازشان به محبت و مهرباني توجه نشود و در جمع خانوادگي احساس غربت كنند طعمههاي آمادهاي براي افراد فرصت طلب و سودجو ميباشند و كساني كه با دوري از خانواده احساس تنهايي كنند نيز با توجه به نيازهاي دروني به راحتي به اين وادي كشيده ميشوند.
اما روي سخن با جوان در اين باور است كه اين روابط را براي چه ميخواهيد؟ آيا تنها براي سرگرمي و وقتگذراني و جبران كمبودهاي شخصي و يا اينكه به دنبال دلي هستيد كه براي همه عمر نگه داشته و رفيق شفيقي انتخاب نموده و همدلي صادق بيابيد تا همراه او، فراز و نشيب زندگي را پشت سر نهيد اگر قسم دوّم مراد است كه بايد چنين باشد ديگر نبايد با سطحينگري و تحت تسلط غرايز پاي در اين ميدان نهاد،
چه بسيارند دختران و پسراني كه در ابتدا بر اساس نياز به محبت و براي جبران كمبودهاي گذشته در اين وادي پا نهاده و اندك اندك از درس و تحصيلات عالي باز ماندند و به مرور با پاسخ به تمايلات غريزي و لذايذ جنسي، اسباب ناكامي واقعي خويش را فراهم آوردند كه مشكلات و رنجهاي بعدي، صد بار از تنهايي اوّليه سختتر و شكنندهتر است. اينگونه افراد دچار آسيبهاي رواني و تربيتي و اجتماعي ميشوند.
جوانان ميتوانند تا فراهم آمدن شرايط ازدواج كه در سايه آن از تنهايي براي هميشه بيرون ميآيند و تا يافتن همدلي كه همسفر زندگي شود، با توجه به معنويات و انس با حضرت حق كمبودها را جبران كرده و با انتخاب رفيقي هم جنس كه در طول عمر نيز به او نيازمند است اين ايام را به سر برد و شور و احساس و نيروي جواني را در راه كسب اهداف بلند علمي و معنوي به كار گيرد و سبب سربلندي خود، خانواده و جامعه گردد..
تذكر: اسلام نيز توصيه نكرده كه انسان در تنهايي به سر ببرد اما براي آنچه شما ناراحت آن هستيد (افسردگي و ...) جايگزين وجود دارد يعني مي توانند با دوستان هم جنس خود عميق ترين دوستي هاي سالم را برقرار كنند و يار و شفيق و مونس تنهايي هاي هم باشند.
________________________________________
[1] . ويل دورانت، لذات فلسفه ترجمهي عباسي ذرياب چاپ نشر دانشجويي تهران ص134.
در پاسخ بايد گفت: تفاوت فيزيكى و روانى زن و مرد منشا اين تفاوت هاست . زنان به گونه اى آفريده شده اند كه تمام قامت و اندام آنها بلكه حتى صداى آنها براى مردان جذاب و دلرباست. اما حساسيت مردان براى زنان در اين حد نيست .
از سـوى ديگر مردان به گونه اى آفريده شده اند كه در برابر خودنمائى و تبرج زنان به زانو درآمده وبراى كامجوئى خود را به آب و آتش مى زنند . تـاريـخ پـر اسـت از قصه ها و داستانهاى عشقى حتى پادشاهان و جدى ترين مردان عالم نيز در اين وادى , رسـوائى هـاى بـزرگـى ازخـود بـجاى گذاشته اند.
شايد جديدترين آنها ، ماجراى رسوائى كـلينتون باشد به هر حال زن و مرد را دست آفرينش مظهر ناز و نياز آفريده و به قول مردم در حكم پنبه وآتشند و براى حفظ سلامت جامعه و جلوگيرى از اشتعال غريزه جنسى بايد تدابيرى انديشيد و اسلام براى سالم سازى روابط اجتماعى زن و مرد دستور به حجاب و عفاف و تسهيل در امر ازدواج را پـيـش بـيـنـى كـرده است به هر حال چون دستور حجاب مطابق باوضعيت طبيعى زن و مرد و برخاسته از واقعيتهاى وجودى اين دو صنف است تبعيضى ناروا نيست .
چرا در آیه "ایاك نعبد و ایاك نستعین" نون جمع آمده است؟
مفسران در این كه آیه شریفه "ایاك نعبد و ایاك نستعین" «متكلم به» نون جمع است و نمازگزار، در مقام فروتنى و شكستگى؛ چند وجه آوردهاند، و نیكوترین آنها اینست كه: امام رازى در تفسیر كبیر آورده است. و خلاصه آن چنین است كه:
در شریعت مطهر "اسلام" كسى كه چند جنس گوناگون را در یك معامله بفروشد، و برخى از آنها معیوب باشد، مشترى مىتواند، یا همه آنها را بخرد، و یا همه آنها را پس بدهد .اما اختیار ندارد كه معیوبها را پس بدهد و بى عیبها را بردارد و در این مورد، چون نمازگزارى بیند كه عبادت او معیوب و ناقض است، آن را به تنهایى به پیشگاه پروردگار عرضه نمىكند، بلكه آن را به انضمام عبادت همه عبادت كنندگان: از انبیا و اولیا و نیكان ضمن یك معامله عرضه مىدارد. بدان امید، كه عبادت او در این ضمن پذیرفته شود. زیرا كه تمامى آن عبادات رد نمىشود. زیرا هرگاه، برخى پذیرفته شوند، برخى پذیرفته نشوند. پذیرفتن سالم و نپذیرفتن معیوب، تبعیض در یك صفقه (عقد ربیع) است و این، موردى است كه پروردگار، بندگان خویش را از آن، باز داشته است . پس، چگونه شایسته كرم پروردگارى اوست؟ او راهى جز پذیرش همه در پیش ندارد و مراد حاصل است .
منبع:
كشكول شیخ بهایی، دفتر اول، با تصرف .
ما با تجربه ای که بدست آورده ایم و آرای اندیشمندان در این امر، به این نتیجه رسیده ایم که اختلاف سن باید بین سه تا هفت سال باشد . البته این مطلق نیست . بشرطی که شرایط دیگر را داشته باشند. البته مطلوب این است . اگر هم سن هم باشند یا یکسال با هم اختلاف داشته باشند بد نیست . هرچه این طرف تر بیایند ، مطلوبیت کمتر میشود . ما نمی گوییم نامطلوب است . این وحی منزل نیست . بطور کلی خوب است آقا بین سه تا هفت سال بزرگتر از خانم باشد . چرا ؟ آقا میخواهد خانه و زندگی را مدیریت کند و احتیاج به یک پختگی دارد و خانم چون زود تر به بلوغ جنسی میرسد ، باید زودتر ازدواج کنند . اگر برعکس شد . این دقت بیشتری میخواهد . مثلا خانم هفت سال از آقا بزرگتر هستند ، ما به این دلایل زیر این مسئله را رد می کنیم ولی اگر کسی بتواند با این مسائل کنار بیاید ، ما حرفی نمی زنیم و رد نمی کنیم . این مثل اصول اصلی دین نیست . خانم ها زودتر به بلوغ فکری و عقلی میرسند ، این یک چیز ثابت شده ای است . چند ماه بزرگتر ، مشکل ایجاد نمیکند . سه چهار سال به بعد این مشکلات را دارند وقتی سن خانم از آقا بالاتر باشند ، بُعد فکری پیدا میکنند . ما دوست داریم قُرب فکری داشته باشند . هورمون های جنسی در خانم زودتر فروکش میکند و احساس نیاز نمیکند ولی هورمون های آقا ، فروکش نمیکند و ممکن است با این رنگارنگی جامعه مشکل پیدا کنند . خانم ها در زایمان شکسته میشوند و آقایان جوانتر می ماند . خانمی میگفتند : با همسرم به فروشگاه برای خرید رفتیم . آقای فروشنده پیله کرده بود که خانم ، پسر شما دارند اشتباه میکنند که این بلوز را انتخاب میکنند و خانم می گفت : من داشتم آتش میگرفتم .خوب چرا این کار را می کنید؟ سن خانم که بالاتر باشد جلوی اقتدار مرد را می گیرد . یکی از خصوصیات آقایان ، اثبات اقتدار است . میخواهدمرد باشد . میخواهد خانمش به او تکیه کند . البته این با قُلدری فرق میکند . خانم در اینجا جلوی اقتدار را می گیرد و عرف هم ، سن بالاتر خانم از آقا را نمیپذیرد و مادر آقا پسر هم نمی پسندد. ولی ما رد نمی کنیم . شما با علم و آگاهی جلو بروید که اگر مشکلی پیش آمد گیج نشوید و بتوانید مشکل را حل کنید .
برگرفته از برنامه گلبرگ ( آقای دهنوی)
شبکه 3 سیما ، پخش 13:30 پنجشنبه ها
بسیارى مى پرسند شیطان که موجود اغواگرى است اصلاً چرا آفریده شد؟ و فلسفه وجود او چیست؟!
در پاسخ مى گوئیم:
اوّلاً: خداوند شیطان را، شیطان نیافرید، به این دلیل که سال ها همنشین فرشتگان و بر فطرت پاک بود، ولى بعداً از آزادى خود سوء استفاده کرد و بناى طغیان و سرکشى گذارد، پس او در آغاز پاک آفریده شد، و انحرافش بر اثر خواست خودش بود.
ثانیاً: از نظر سازمان آفرینش، وجود شیطان براى افراد با ایمان و آنها که مى خواهند راه حق را بپویند زیان بخش نیست، بلکه وسیله پیشرفت و تکامل آنها است، چه این که پیشرفت، ترقى و تکامل، همواره در میان تضادها صورت مى گیرد.
به عبارت روشن تر: انسان تا در برابر دشمن نیرومندى قرار نگیرد هرگز نیروها و نبوغ خود را بسیج نمى کند و بکار نمى اندازد، همین وجود دشمن نیرومند سبب تحرک و جنبش هر چه بیشتر انسان و در نتیجه ترقى و تکامل او مى شود.
یکى از فلاسفه بزرگ تاریخ معاصر مى گوید: «هیچ تمدن درخشانى در جهان پیدا نشد، مگر این که، ملتى مورد هجوم یک نیروى خارجى قرار گرفت و بر اثر این تهاجم نبوغ و استعداد خود را به کار انداخت و آن چنان تمدن درخشانى را پى ریزى کرد».
تفسیر نمونه، جلد 1، صفحه 237.
1. كسب معرفت
ساختار فطرت انسان طوري است كه زيبايي و كمال و فضيلت را دوست ميدارد و مصاديق اين زيبايي و كمال را هر جا بيابد، به آن عشق ميورزد. امام زمان(ع) حجّت زندة خداوند در ميان انسانها و كاملترين و زيباترين و با فضيلتترين مخلوقات است. او فردي از سلسلة جانشينان و اوصياي الهي است كه خليفة پيامبر(ص) و يازده امام معصوم و «بقيّـ[الله» بر زمين است. او عصارة همة كرامتها و ارزشهاي انساني و ترجمان و آينة تمام نماي خليفـةالله بر روي زمين است كه عاليترين شاخصهاي فطرت الهي انساني و آينة اسما و صفات جميل مطلق يعني خداي تعالي است.
انساني كه در تكاپوي يافتن مظهر جمال الهي و عشق ورزيدن به اوست، بايد تلاش كند كه او را بشناسد و با اين معرفت، مظهر جميل مطلق را بيابد. معرفت او كافي است كه انسان را شيداي او كند و اين مقتضاي فطرت انسان است. شايد رمز تأكيدهاي فراوان اسلام بر لزوم و ضرورت شناخت امام، همين باشد. از همين روست كه عدم اين معرفت را گمراهي در دين معرفي ميكند، همين باشد: «... اللّهمّ عرّفني حجّتك، فانّك ان لم تعرّفني حجّتك، ضللت عن ديني؛ خدايا! حجّت خود را به من بشناسان؛ زيرا اگر حجّتت را به من نشناساني از دينم گمراه ميشوم.»
البتّه اين معرفت هر چه عميقتر، دقيقتر و همه جانبهتر باشد، آثار بيشتري دارد. در فرهنگ و معارف شيعي، امام تنها يك هدايتگر و راهنما نيست كه ارائة طريق كند و به بندگان خدا آدرس مقصد را بدهد؛ بلكه انسانهاي مستعد را به سر منزل مقصود ميرساند. به عبارت ديگر، هدايت امام تنها از نوع «ارائة طريق» نيست؛ بلكه از نوع «ايصال الي المطلوب» نيز هست. اين است مفهوم «هدايت به امر» كه در قرآن مطرح شده است:
«وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ؛1 و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما [مردم را] هدايت مىكردند.»
افزايش ارتباط
دومين گام لازم براي ايجاد محبّت و بهرهوري بيشتر از خورشيد وجود امام، افزايش ارتباط است. اين مهم، با دعاي مستمر براي سلامت و تعجيل در ظهور او، صدقه دادن از طرف او، در انتظار فرج بودن، توسّل به او، پرهيز از گناه و انجام فرايض و مستحبّات، اظهار ارادت و محبّت و مودّت است كه قرآن كريم آن را مزد رسالت نبياكرم(ص) قرار داده است: «قُل لَّا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدّة فِي الْقُرْبَى؛2 بگو به ازاى آن [رسالت] پاداشى از شما خواستار نيستم، مگر دوستى در بارة خويشاوندان.»
در «كافي» حديثي از امام باقر(ع) نقل شده است كه مراد از «قربي» در آيه، امامان معصوم(ع) هستند.3
افزون بر آنچه گذشت، خواندن دعاها و زيارتنامهها و صلواتهاي مأثور كه دربارة حضرت وارد شده، همچون زيارت مخصوص عصر جمعه، همچنين خواندن نماز مخصوص امام زمان(ع) در مسجد مقدّس جمكران و ساير اماكن، از مواردي است كه در افزايش رابطة‑ قلبي با آن مصلح جهاني مؤثّر است
1. كافي، ج 1، ص 337.
2. سورة شوري(42)، آية 23.
3. سيّد محمّد طباطبايي، الميزان في تفسير القرآن، ج 18، ص 51.
خشنودي امام زمان(ع) در رضاي خداست: «رضي الله رضانا اهل البيت؛ خشنودي خدا در خشنودي ما خاندان است»1. توضيح آنكه خداوند براي تحقّق فلسفة آفرينش و هدفي كه انسانها را براي آن آفريده است، پيامبران و كتابهاي آسماني فرستاده است. محصول و عصارة همة فرمانهاي الهي در شريعت اسلام موجود است كه به دست پيامبر خاتم(ص) به بشريّت ارائه شده است. با تحقّق وصايت و ولايت و معرفي امام بعد از پيامبر اكرم(ص)، دين خدا كامل و نعمت خدا تمام شد: «الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينًا1 امروز دين شما را برايتان كامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانيدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آيينى برگزيدم »
بنابراين خشنودي خداوند از مردم، هنگامي است كه آموزههاي شريعت خاتم را كه با نگهباني و حفاظت امامان معصوم(ع) به اوج كمال خود ميرسد، اجرا كنند. اين آموزهها را در خلال منابع استنباط احكام ميتوان يافت؛ يعني در قرآن، سنّت، عقل و اجماع كه فتواي فقها مبتني بر آن است. حال اگر كسي خود مجتهد و كارشناس نيست، بايد به مجتهد و كارشناس مراجعه و از او تقليد كند؛ يعني آنچه را در رسالههاي عمليّة مراجع آمده و همچنين دستورهاي وليّ فقيه را اجرا كند. اين امر، همراه ايمان به مبدأ و معاد و سفراي الهي، رضايت خداوند را به وجود ميآورد:
«وَالسَّابِقُونَ الأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالأَنصَارِ وَالَّذِينَ اتَّبَعُوهُم بِإِحْسَانٍ رَّضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ؛2 و پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار و كسانى كه با نيكوكارى از آنان پيروى كردند، خدا از ايشان خشنود و آنان [نيز] از او خشنودند.»
بنابراين، خداوند از بندهاي راضي است كه داراي ايمان و عمل صالح باشد ـ عمل صالحي كه محصول ايمان است ـ عمل صالح، در اطاعت از خدا و پيامبر و امامان و علما تحقّق مييابد. هركس چنين باشد مورد رضا و خشنودي امام زمان(ع) است. تشخيص اين مطلب امري بس آسان است؛ هرچه التزام عملي فرد به احكام اسلام بيشتر باشد، قرآن را بخواند، بفهمد و عمل كند و به مسجد و محافل ديني بيشتر رفت و آمد داشته باشد، با افراد مذهبي و علماي ديني بيشتر محشور باشد، بيشتر مورد عنايت و خشنودي امام زمان(ع) است
1. سورة مائده(5)، آية 3.
2. سورة توبه(9)، آية 100.