٫1
کجا رفتند کسانى که با صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کرده ایم که قطع ارتباط نموده ایم و گویا هیچ چیز نداریم، آیا آنها از ما فقیرتر بودند؟!
۲٫
کتاب نهج البلاغه با این علوّ مرتبه اش « یَلیقُ حِفْظُهُ وَ تَدْریسُهُ وَ بَیانُ خُطَبِهِ عَلَى الْمَنابِرِ. »؛ (شایسته است حفظ و تدریس آن و این که خطبههاى آن بر بالاى منبرها بیان شود.)
۳.
ما قرآن و عترت همراهمان هست ، ولى مى گوییم آقا چیزى بگو که حالم خوب بشود، دارم مى میرم !
۴٫
نهج البلاغه براى شیعه بلکه براى هر کس که غیر معاند باشد، کتاب با عظمت و بزرگى است، و ما باید در اثر کثرت مراجعه و مباحثه، آن را حفظ باشیم. و براى فهم آن احتیاج به عربیّت و بلاغت داریم.
۵٫
واى بر ما از آن روزى که قرآن یا عترت را از ما بگیرند. گرفتن هر کدام گرفتن دیگرى هم هست، زیرا این دو از هم جدا نمى شوند: « لَنْ یَفْتَرِقا » نه در خارج و نه در اعتقاد « حَتّى یَرِدا عَلَىَّ الْحَوْضَ » (۱)؛ (تا این که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.) تنها کسانى از حوض خواهند نوشید که با قرآن و عترت با هم باشند، عدّه اى هستند که همیشه مؤفّقند، ولى بعضى مانند کودک یتیم بدون سرپرست هستند و به عمد و یا بدون عمد به هر جهت روى مى آورند، البته فى الجمله معذور هستند.
۶٫
اهل بیت (علیهم السلام ) همه ، نور واحدند، لذا انسان به هر کدام متوسل شود، از دیگرى جواب مى گیرد. البته مصححى در کار است . هم چنان که از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) حاجت خواسته اند و ایشان به حضرت امیر (علیه السلام ) و آن حضرت به امام حسن (علیه السلام ) تا امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) حواله داده اند؛ زیرا، مجرى امور، در این زمان ، آن حضرت است .
۷٫
ما نباید خود را با اهل سنّت قیاس کنیم، ما باید رضا و میل امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ را در کارها به دست آوریم، چه در مصرف سهم امام ـ علیه السّلام ـ و چه در کارهاى اجتماعى دیگر.
۸٫
چه کنیم که معرفت به نورانیّت ائمّه ـ علیهم السّلام ـ نصیبمان گردد بعد از نمازها بخوانیم و بخواهیم:
«أَللّهُمَّ، عَرِّفْنِى نَفْسَکَ…»(۲)
۹٫
اهل بیت (علیهم السلام ) همه ، نور واحدند، لذا انسان به هر کدام متوسل شود، از دیگرى جواب مى گیرد. البته مصححى در کار است . هم چنان که از حضرت رسول (صلى الله علیه و آله و سلم ) حاجت خواسته اند و ایشان به حضرت امیر (علیه السلام ) و آن حضرت به امام حسن (علیه السلام ) تا امام زمان (عجل الله تعالى فرجه الشریف ) حواله داده اند؛ زیرا، مجرى امور، در این زمان ، آن حضرت است .
۱۰٫
مهمّ تر از دعا براى تعجیل فرج حضرت مهدى ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ ، دعا براى بقاى ایمان و ثبات قدم در عقیده و عدم انکار آن حضرت تا ظهور او مى باشد.
۱۱٫
سبب غیبت امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ خود ما هستیم زیرا دستمان به او نمى رسد، وگرنه اگر در میان ما بیاید و ظاهر و حاضر شود چه کسى او را مى کُشد؟!
آیا جنّیان آن حضرت را مى کشند، یا قاتل او انسان است؟!
ما از پیش در طول تاریخ ائمّه ـ علیهم السلام ـ، امتحان خود را پس داده ایم که آیا از امام تحفّظ، و اطاعت مى کنیم، و یا این که او را به قتل مى رسانیم؟!
انحطاط و پستى انسان به حدّى است که قوم حضرت صالح ـ علیه السّلام ـ ناقه ى صالح را با این که وسیله ى ارتزاق و نعمت آنها بود، پى کردند، چنان که قرآن کریم درباه ى آن مى فرماید:
«لهَا شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَّعْلُومٍ»(۱) یعنى، یک روز آب سهم شما باشد و روز دیگر سهم آن. آن ناقه، یک روز آب چاه را مى خورد و در عوض به آنها شیر مى داد!
بنابراین، همان گونه که ممکن است عُقلا خزینه و انبار نعمت خود را نابود کنند، هم چنان که ناقه ى صالح را کشتند، امکان دارد که ما انسانهاى عاقل(!) نیز امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ را که تمام خیرات از او است و از ناقه ى صالح بالاتر و پر فیض تر است براى اغراض شخصیّه ى خود به قتل برسانیم!
۱۲٫
کجا رفتند کسانى که با صاحب الزمان ـ علیه السّلام ـ ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کرده ایم که قطع ارتباط نموده ایم و گویا هیچ چیز نداریم، آیا آنها از ما فقیرتر بودند؟!
اگر بفرمایید:
به آن حضرت دسترسى نداریم؟
جواب شما این است که:
چرا به انجام واجبات و ترک محرّمات ملتزم نیستید، و او به همین از ما راضى است؛ زیرا:
« أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ تَوَرَّعَ عَنِ الْمـُحَرَّمَاتِ. »(۱)پرهیزگارترین مردم، کسى است که از کارهاى حرام بپرهیزد.
ترک واجبات و ارتکاب محرّمات، حجاب و نِقابِ دیدار ما از آن حضرت است.
۱۳٫
حرم مطهر حضرت امام رضا ـ علیه السّلام ـ نعمت بزرگ و گرانقدرى است که در اختیار ایرانى هاست، عظمتش را خدا مى داند، به حدّى که امام جواد ـ علیه السّلام ـ مى فرماید:
« زِیارَةُ أَبى أَفْضَلُ مِنْ زِیارَةِ الْحُسَیْنِ ـ علیه السّلام ـ؛ لأِنَّ الْحُسَیْنَ ـ علیه السّلام ـ یَزُورُهُ الْعامَّةُ وَ الْخاصَّةُ، وَ أَبى لایَزُورُهُ إِلاَّ الْخاصَّةُ. »زیارت پدرم [امام رضا ـ علیه السّلام ـ] از زیارت امام حسین ـ علیه السّلام ـ افضل است، زیرا امام حسین ـ علیه السّلام ـ را عامّه و خاصّه زیارت مى کنند، ولى پدرم را جز خاصّه [شیعیان دوازده امامى] زیارت نمى کنند.
۱۴٫
ما باید انتظار فرج حضرت غائب ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ را داشته باشیم، و فرجش را فرج عموم بدانیم، و در هر وقت و هر حال باید منتظر باشیم، ولى آیا مى شود انتظار فرج آن حضرت را داشته باشیم، بدون مقدمات و تحمّل ابتلائاتى که براى اهل ایمان پیش مى آید؟!
با این حال، چه اشکالى دارد که تعجیل فرج آن حضرت را با عافیت بخواهیم، یعنى این که بخواهیم بیش از این بلاها که تا به حال بر سر مؤمنین آمده، بلاى دیگرى نبینند؟!
استاد بزرگ عرفان، سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه چنین توصیه می فرماید: در دوستی و مهر و وفا به آن بزرگوار و توجه دل و تعلق خاطر، آن گونه باش كه ...
|
در روایات فراوانی از اهلبیت سلام الله علیهم آمده كه پرداخت صدقه رفع قضا و بلا میكند.از این رو ارادتمندان حضرت بقیةالله علیه السلام كه سلامتی وجود مقدس آن حضرت مهم ترین آرزو و خواسته آنان است، كاملاً جا دارد كه پیش و بیش از هر كس برای سلامتی آن حضرت صدقه دهند. گرچه اراده الهی بر حفظ و بقای آن آخرین ذخیره الهی قرار گرفته و خداوند خود، آن حضرت را از گزند هر گونه قضا و بلایی حفظ خواهد كرد، اما پرداخت صدقه برای سلامتی آن حضرت در واقع موجب جلب عنایات حضرت حق و حضرت بقیةالله الاعظم علیه السلام نسبت به شخص پرداخت كننده خواهد شد.
استاد بزرگ عرفان، سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه عبارتی در این باره چنین توصیه می فرماید:
پس در دوستی و مهر و وفا به آن بزرگوار و توجه دل و تعلق خاطر، آن گونه باش كه خدا و رسول او و پدران بزرگوارش میخواهند و خواستههای حضرت او را بر نیازهای خود مقّدم دار و پیش از آنكه برای عزیزانت صدقه دهی، برای حضرت او صدقه ده ...
محدث نوری رحمهالله در باب وظیفة بندگان خدا نسبت به امام علیهالسلام فرمودهاند: صدقه دادن به آنچه میسر است در هر زمان برای حفظ وجود مبارك امام عصر ارواحنا فداه.
استاد بزرگوار حضرت آیتالله حاج آقا حسن صافی اصفهانی قدس سره میفرمودند: هر روز قدری صدقه برای سلامتی آقا كنار بگذارید، وقتی پول آن جمع شد، گوسفندی را به نیت سلامتی امام عصر سلام الله علیه ذبح كنید و بین فقرای شیعه و متدین به آقا تقسیم كنید.
بیتردید وقتی با اهدای صدقه و قربانی به نیت سلامتی مولا از آن حضرت دفع بلا شد، از آنجا كه امام محبوبترین و عزیزترین عبد صالح نزد خداوند است، خداوند و خود حضرت مارا مشمول عنایات و الطاف بیشتری قرار خواهند داد. پس این فرصت راهیابی به درگاه خداوند و امام عصر روحی فداه را نباید از دست داد.
ما همه نعمت ها را داریم ولی ناراضی هستیم زیرا نعمت رضایت هم مانند بسیاری از مواهب الهی اکتسابی است. رضایت روحیه و حالتی است که باید با جهاد نفس، کوشش و تمرین آن را ملکه خودمان قرار دهیم.
ما در زمانی زندگی میکنیم که جامعه از نظر اقتصاد و تکنولوژی، بسیار پیشرفت کرده است. و به علت تولیدات و محصولات بسیار زیاد و متنوع کارخانهها، آخرین مدل لوازم برقی نیز خیلی زود از رده خارج میشود. در قدیم شاید هر وسیله یا ماشینی 30 الی 35 سال کار میکرد اما امروزه نهایت تاریخ مصرف شاید به 10 سال هم نمیرسد. مادربزرگ ها و پدربزرگ های ما با سلیقه خاصی وسایل منزل و یا ماشینشان را نو نگه میداشتند و این را هنر میدانستند.
تحصیلات دانشگاهی بسیار بالا رفته است در قدیم فارغالتحصیلان دانشگاهی آنقدر معدود بودند که اگر کسی دانشگاه درس میخواند انگار نخبه بود. اما امروزه دکتر، مهندس و فوقلیسانس و لیسانس آنقدر زیاد شده که اگر کسی تحصیلات دانشگاهی نداشته باشد عجیب است.
با همه این امکانات و مزایا، با همه تکنولوژی ها که همه چیز از تلویزیون و کولر و پنکه گرفته تا درب خانه و پارکینگ کنترلدار شده است ، چرا ما کنترل روان و اعصاب خود را نداریم و از همه چیز ناراضی هستیم ؟
همه درس میخوانند اما ناراضی، چهرهها خسته و افسرده، روزگار میگذرد و با همه تلاشی که میکنند حتی لحظهای راضی نیستند. این چه حس غریبی است که بسیاری از افراد را بیمار کرده و این بیماری را به دیگران سرایت میدهند.
آری، نارضایتی حس بدی است که اگراین ویروس وارد بندهای شود ریشهاش را میسوزاند و او را به تل خاکستری تبدیل میکند که فقط دود میکند. رشد و حرکت و حیات ندارد و آن دود هم غر زدن های طولانی و نارضایتی است که به شکل ناله و آه و حسرت سر میدهد.
ساعت ها دردمان و قصهمان را برای دیگران تعریف میکنیم در حالی که قصههای خیالی است آری اگر فرهاد باشیم همه چیز برای ما شیرین است.
ما همه نعمت ها را داریم ولی ناراضی هستیم زیرا نعمت رضایت هم مانند بسیاری از مواهب الهی اکتسابی است. رضایت روحیه و حالتی است که باید با جهاد نفس، کوشش و تمرین آن را ملکه خودمان قرار دهیم.
اگر هر صبح که بیدار میشوید شروع به شمارش نعمات الهی بکنید دیگر جایی برای دیدن مشکلات نمیماند. زیرا مشکلات نیز نعمت هایی هستند که در لباس نعمت به دیدار ما میآیند. جاده زندگی اگر سرتاسرش صاف و بدون پیچ و خم باشد خوابمان میبرد پس اندکی دست انداز لازم است .
وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ
و اگر نعمت[هاى] خدا را شماره كنید آن را نمىتوانید بشمارید قطعاً خدا آمرزنده مهربان است .(نحل -18)
وَ مَا أَصَابَكُم مِّن مُّصِیبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَیْدِیكُمْ وَ یَعْفُو عَن كَثِیرٍ
و هر [گونه] مصیبتى به شما برسد به سبب دستاورد خود شماست و [خدا] از بسیارى درمىگذرد.(سوره شوری/آیه30)
بسیاری از گرفتاری های ما از خود ماست پس برای سامان دادن به مشکلات زندگی باید شرائط را بهبود بخشید .
خودمان را تغییر دهیم. ترک گناهان، انجام واجبات و مراقبت بر نماز سروقت ، اعمالی است که زندگی ما را متحول می سازد. با هر قدمی که به سمت نور برمی داریم نورانی تر می شویم .
گناه و نا فرمانی ،خوشی و راحتی ما را سلب می کند ، هر گناه ما را بدبخت تر می سازد و راه های سعادت را از ما دور می کند .
عدهای مداوماً به خدا غر میزنند . هرجا بدبختی پیش میآید از خدا میدانند ، درحالی که خداوند مهربانتر از ما به ماست. آنچنان با خدا صحبت میکنند که گویی نعوذبالله خدا بنده آنان است و آنان جای خدا نشستهاند.
این را فراموش نکنیم که هر وقت دلمان را پاک کردیم ، باورهای غلطمان را تغییر دادیم و دانستیم در این دنیا چه کارهایم و برای چه آمدهایم اوضاع بهتر میشود.
إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ
در حقیقتخدا حال قومى را تغییر نمىدهد تا آنان حال خود را تغییر دهند (رعد -11)
ما برای تربیت شدن آمدهام
هدایت همه انسان ها دست خداست، هر کس را به نوعی تربیت میکند و به کسی پدر و مادری میدهد تا با خدمت به آنان این فرزند رشد کند، عدهای را با همسر بداخلاق تربیت میکند و لباس بیماری به تن گروهی میپوشاند ؛ آری تلاش و مجاهده در زندگی و ساختن آن ،درجات ایمان و یقین را بالا میبرد .
پس با خدا اینگونه سخن بگوئیم : خدایا اگر اراده کردهای مرا این چنین تربیت کنی بسیار سپاسگزارم ، تو حکیمی و بهتر از من میدانی من چگونه به تو نزدیک میشوم یا رب العالمین!
اسماعیل پسر ابراهیم، که خداوند سبحان در پیری و با التماس و تضرع به وی عنایت فرمود: الگویی است برای جوانانی که در مقام عبودیت خدا گام برمیدارند.
ابراهیم تا سن پیری فرزند نداشت و از خدا تقاضای فرزند کرد .
گفت: رَبِّ هَبْ لِی مِنَ الصَّالِحِینَ
اى پروردگار من مرا [فرزندى] از شایستگان بخش (صافات- 100)
خدا نیز دعای ابراهیم را استجابت فرمود و بشارت داد: فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیم (ٍسوره صافات-101)
وقتی اسماعیل رشد کرد و بزرگ شد مأموریتی متوجه ابراهیم شد که بسیار مشکل بود و آن قربانی کردن فرزند در راه خدا بود.
قرآن می فرماید:
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قَالَ یَا بُنَیَّ إِنِّی أَرَى فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُۆْمَرُ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ
و وقتى با او به جایگاه سعى رسید گفت اى پسرك من در خواب [چنین] مىبینم كه تو را سر مىبرم پس ببین چه به نظرت مىآید گفت : اى پدر ! با من آنچه را مأمورى بكن . ان شاء الله مرا از شكیبایان خواهى یافت .(صافات – 102)
اینجا بود که ابراهیم مسأله را با خود اسماعیل در میان گذاشت و نظر او را جویا شد و گفت نظر تو چیست اسماعیل پاسخ داد : پدر جان آنچه مأموری انجام بده .
هر دو تسلیم حکم خدا و آماده اجرای آن شدند چون هر دو تسلیم شدند ، صورت اسماعیل را روی خاک نهاد.اسماعیل آماده ذبح شد و ابراهیم آماده ذبح کردن که خداوند ندا داد :
قَدْ صَدَّقْتَ الرُّۆْیَا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِی الْمُحْسِنِینَ : ای ابراهیم ! همین که مفاد خواب خود را تصدیق کردی و تصمیم بر انجام مأموریتِ گرفتی، کافی است.
إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِین : این برنامه یک آزمایش بود و تو خوب از آزمایش بیرون آمده و او را در ازاى قربانى بزرگى باز رهانیدیم ؛ وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (سوره صافات/ آیه 102ـ107)
اسماعیل با تمام و جود تسلیم فرمان الهی شد و خداوند پاداشی عظیم به او و پدرش داد .
شاید نام ما را مسلمان بگذارند اما ما تسلیم واقعی خداوند نیستیم .آنچه به مذاقمان خوش آید انجام می دهیم و اوامری که برای ما سخت باشد نافرمانی می کنیم .
باشد که ما هم به دعای امام زمانمان مسلمان واقعی گردیم .
منابع :
تفسیر نمونه _آیة الله مکارم شیرازی
تفسیر نور – آقای قرائتی
در فرهنگ محاوره، کلمه مردم اختصاص به مردان ندارد، گاه مىگویند مردان، گاه مىگویند زنان، گاه مىگویند مردم. مردم یعنى همه افراد جامعه، اعم از زن و مرد. اگر گفتند مردان، این در مقابل زنان است و اگر گفتند زنان، این در مقابل مردان است. در فرهنگ محاوره در غرب و شرق عالم مىگویند مردم اینچنیناند، مردم انقلاب کردند، مبارزه کردند و وقتى مىگویند مردم، اختصاص به مردان ندارد. قرآن کریم هم سه گونه سخن مىگوید، گاهى که خطاب به عموم جامعه است به مذکر اشاره دارد مثل «الذین» و «المومنون» گاهى که تعبیر به «رجال» دارد وظیفه اختصاصى مردان را ذکر مىکند، گاهى هم تعبیر به «نساء» دارد که وظیفه اختصاصى زنها را بیان مىکند.
فرهنگ محاوره، فرهنگ مردم است نه مردان و قرآن کریم هم بر اساس همین فرهنگ محاوره سخن مىگوید. گاهى ذات اقدس الله مىفرماید: مریم علیها السلام نمونه مردم خوب است، یا آسیه نمونه مردم خوب است ”وضرب الله مثلا للذین آمنوا امراه فرعون“(1) در مورد زن نوح و لوط هم فرمود اینها نمونه مردم بد هستند. ”ضرب الله مثلا للذین کفروا امراه نوح وامراه لوط“(2) ائمه(علیهم السلام) نمونه مردم خوبندو همه افراد جامعه، چه زن و چه مرد باید به آنها اقتدا کنند، فاطمه زهرا(سلام الله علیها) هم اینچنین است، نمونه مردم خوب است، نه نمونه زنان خوب. ذات اقدس الله در آیهاى که تلاوت شد نفرمود نمونه زنان خوب زن فرعون است، نفرمود نمونه زنان خوب مریم است بلکه فرمود مریم و آسیه نمونه مردم خوب هستند.
خلاصه انسان خوب، نمونه انسانهاى دیگر است چه مرد باشد چه زن. خداوند متعال در سوره مبارکه نحل مىفرماید: ”من عمل صالحا من ذکر او انثى وهو مومن فلنحیینه حیوه طیبه“(3) اگر کسى داراى جان و عقیده سالم بود و کارهاى صالح انجام داد، زن باشد یا مرد، ما به او حیات طیبه مىدهیم. در اواخر سوره آلعمران (که مستحب است انسان موقعى که براى نماز شب بر مىخیزد آن جملات را قرائت کند) آنجا آمده است ”فاستجاب لهم ربهم انى لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثى بعضکم من بعض“(4)اگر کسى مومن باشد و عمل خیر انجام دهد چه زن و چه مرد، اجر او را ضایع نمىکنیم. در سوره مبارکه احزاب هم مفصلا مردان و زنان را کنار هم ذکر مىکند. ”ان المسلمین والمسلمات والمومنین والمومنات والقانتین والقانتاتا“(5) بنابراین هرگز خطابهاى قرآنى به مردان نیست، خطاب به مردم است.
پی نوشت
(1) سوره تحریم، آیه11
(2) سوره تحریم، آیه10
(3) سوره نحل، آیه97
(4) سوره آلعمران، آیه195
(5) سوره احزاب، آیه35
بر اساس نوشته پشت بسته این بیسکویت، در تولید آن از “ژلاتین گاو” (به دلیل ذبح غیر شرعی این حیوان) استفاده شده که بر اساس فتوای مراجع تقلید خوردن آن حرام است. این نوع بیسکویت به صورت کاملا رسمی و با مجوز وزارت بهداشت وارد جمهوری اسلامی ایران شده است.
معلوم نیست چه ها که قبلا خورده ایم و نمی دانیم حرام بوده است یا خیر!
بنده به شما توصیه می کنم کمتر از محصولات خارجی استفاده کنید ، رهبر هم که نام این سال پرشکوه را تولید ملی و حمایت از سرمایه ی ملی انتخاب کرد ، آیا محصولات خارجی یکسان جواب گوی ما نخواهند بود؟
در طول زندگی بسیار پیش آمده که در شرایط مختلف با خود گفتهایم که ای کاش مال من نیز همچون عده ای از مردم بسیار میبود تا به وسیله آن میتوانستم بهتر زندگی کنم. اگر همهی ما انسانها در زندگی به یک سری از مسائل دقت بیشتری داشته باشید و آنان را مراعات نماییم، قطعاً هیچ گاه ناامید و فقیر نخواهیم بود.
ذکر آیتالله بهجت برای رفع مشکلات معیشتی
مرحوم آیتالله حاج شیخ علی افتخاری گلپایگانی که از شاگردان آیتالله العظمی حاج شیخ محمدتقی بهجت محسوب میشد درباره نحوه برخورد این عالم ربانی با مردم و سلوک فردیشان اینگونه بیان میکند :
اهتمام آیتالله بهجت به مباحث امامت و مداومت او بر ادعیه و زیارات مأثوره، ساده زیستی و شهرت گریزی ایشان در کنار تأکید بسیار بر تعقل از ویژگیهای برجسته ایشان است.
ایشان تا جایی که در توان داشت نمیخواست پاسخ رد به مراجعهکنندگان بدهند. یک روز حوالی ساعت 5/9 صبح به خانهشان رفتم. منزل ایشان کوچک بود و سه اتاق داشت. یکی از اتاقها اندرونی بود و دیگری اتاقی که بخشی را به کتابخانه و بخش دیگری را به پذیرایی از مهمانان و مراجعهکنندگان اختصاص داده بودند.
من هر روز حدود نیم ساعتی خدمت ایشان میرفتم و ایشان هم روی لطف و توجهی که به من داشتند، کلید منزلشان را به من داده بودند که هر وقت بخواهم، بتوانم به آنجا بروم. آن روز دیدم که شخصی دم در ایستاده و آقا هم به خاطر گرمای تابستان با یک پیراهن نازک و عرقچین دم در آمدهاند و دارند با او حرف میزنند.
جلو رفتم و سلام کردم و دیدم آن شخص دارد از دست تنگ و فشار معیشت با آقا صحبت میکند و از ایشان میخواهد دعایی را به او تعلیم بدهند تا از وضعیت مشقتبار خود خلاص شود.
آقا به ایشان فرمودند: «صبح و شب این دعا را بخوانید: اللهم اغننی بحلالک عن حرامک و بفضلک عن من سواک.» آن آقا گفت: «یادم نمیماند. بیزحمت بنویسید و بدهید.» آقا به من فرمودند: «آقای افتخاری! بنویسید و به ایشان بدهید.» من خودم میخواستم «بطاعتک عن معصیتک» را هم بیفزایم که آقا فرمودند: «این کار را نکن.» آقا فرمودند: «بعد از آن هم صلوات بفرستید. انشاءالله اثر دارد.»
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان