اعمال ناپسند و بی توجهی به عرضه اعمال
در تشرّف مرحوم شیخ محمدطاهر نجفی، خادم مسجد کوفه، می فرمایند: «آیا ما شما را هر روز رعایت نمی کنیم؟ آیا اعمال شما بر ما عرضه نمی شود؟ چرا شیعیان برای فرج ما دعا نمی کنند؟»(1
آقامیرزا محمدباقر اصفهانی می گوید که شبی در خواب گویا مولایم حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) را دیدم که به من فرمودند: «روی منبرها به مردم بگویید که توبه کنید و برای فرج حضرت حجت (عج) دعا نمائید و بدانید این دعا مثل نماز میت واجب کفایی نیست بلکه مانند نمازهای یومیه بر تمام مکلفین واجب است.»(2
در تشرّف آقا شیخ حسیم سامرایی در سرداب مقدس فرمودند: «به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم بدهند به حق عمه ام حضرت زینب (علیها سلام) که فرج را نزدیک گرداند.»(3
در تشرّف مرحوم آیت الله حاج سید محمد- فرزند آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی (ره)- امام زمان (عج) فرمودند: «از علایم ظهور فقط علامات حتمی مانده است و چه بسا آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندد. شما برای فرج من دعا کنید.»4
در تشرّف دیگری که یکی از علماء به محضر امام زمان (عج) پیدا کرده بود آن حضرت فرمودند: «به آنان بگو که برای فرج من دعا کنید تا خدا مرا از زندان غیبت نجات دهد.» (5
همکاری شیعیان با ظالمان و ستمگران
شیخ عبدالحسین حویزاوی می گوید مردی به نام میرزا احمد رئیس شهرداری نجف اشرف بود، او مرد متدین و خوبی بود که به اجبار او را شهردار کرده بودند. شبی در عالم رؤیا به محضر امام زمان (عج) مشرّف شدن و دیدم که رئیس شهرداری نجف نزد ایشان حاضر است حضرت با تندی به او فرمودند: «چرا داخل شغل حکومتی شدی و اسم خود را در زمره آنها محسوب داشتی؟» بعد مطلبی فرمودند که آن مرد متوجه نشد من خواستم گفته حضرت را به او بفهمانم. گفتم حضرت بقیه الله (عج) می فرمایند:وَ لا ترکَنُوا اِلی الّذین طَلَمُوا فَتَمّسکُمُ النّار؛ یعنی، به سوی ستمگران میل نکنید به آنان تکیه ننمایید که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد.» وقتی این جمله را گفتم، حضرت رو به من کرد و فرمود: «پس تو چرا مدح می کنی؟» عرض کردم: «تقیه می کنم.» حضرت دست مبارک را به دهان گذاشتند و به عنوان انکار سخن من با تبسم فرمودند: «تقیه! تقیه! تقیه!- یعنی تو از روی خوف و تقیه مدح نمی کنی- هفت روز بیشتر از عمر تو باقی نیست فردا برو و مُهر حکومتی را رد کن.»(6
تحصیل معارف از طریق غیر مشروع
امام زمان (عج) می فرماید: «طَلَبُ المَعارِف مِن غَیرِ طَریقَتِنا اَهلَ البَیتِ مُساوِقُ لِلاِنکارِنا؛ یعنی، بدست آوردن معارف جز از طریق ما خاندان پیغمبر (ص) مساوی با انکار ماست.»(7
گناه شیعیان
امام زمان (عج) می فرمایند: «نادان ها و کم خردان شیعه و کسانی که به اندازه پر و بال پشه دین ندارند- با رفتار و گفتار ناشایست خود- ما را آزار می دهند.»(8) امام زمان (عج) می فرمایند: «به خدا پناه می برم از کوری بعد از بینایی و از گمراهی بعد از هدایت.» (9(
پرهیز از تصرف اموال معصوم (علیه السلام)
از توقیع شریفی که به وسیله ی نایب دوّم ابوجعفر محمد بن عثمان از امام عصر (عج) رسیده است، آن حضرت در مورد خمس که باید به فقیه جامع الشرایط پرداخت شود، می فرماید: «کسی که آنچه را از اموال ما در دست او است حلال می داند و بدون اجازه ما در آنها تصرف می کند، همانند تصرفی که در مال خود می کند، ملعون است و در روز قیامت از دشمنان ما محسوب می گردد.»(10(
امام زمان (عج) در توقیع شریفی می فرمایند: «هر کس در اموال مربوط به ما تصرف کند و بخورد، بدرستی که آتش را در شکم خود وارد کرده است و به زودی در آتش افروخته وارد خواهد شد.»(11(
ایشان می فرماید: «وقتی برای هیچ کس جایز نباشد که در مال دیگران بدون اجازه آنان تصرف کند چگونه این کار در مال ما جایز می شود؟»(12(
در توقیع دیگر می فرماید: «لعنت خداوند و ملائکه و تمامی مردم بر کسی که یک درهم از مال ما را حلال بداند و در آن تصرف کند.»(13(
(1) برکات حضرت ولی عصر (عج) ، ص 35.
(2) ملاقات با امام عصر (عج) ، ص 87.
(3) ملاقات با حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 251.
(4) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 184.
(5) کرامات الصالحین ، ص 174.
(6) برکات حضرت ولی عصر (عج) ، ص 361.
7)صحیفه المهدی ، ص 334.
(8)احتجاج ، ج 2 ، ص 474.
(9)الخرائج ، ج 3 ، ص 1110.
(10)کمال الدین ، ص 520.
(11)کمال الدین ، ص 520.
(12)کمال الدین ، ص 521.
(13)نجم الثاقب ، ص 411.
منبع: پایگاه جامع عاشورا
شیخ عبدالحسین حویزاوی می گوید مردی به نام میرزا احمد رئیس شهرداری نجف اشرف بود، او مرد متدین و خوبی بود که به اجبار او را شهردار کرده بودند. شبی در عالم رؤیا به محضر امام زمان (عج) مشرّف شدن و دیدم که رئیس شهرداری نجف نزد ایشان حاضر است حضرت با تندی به او فرمودند: «چرا داخل شغل حکومتی شدی و اسم خود را در زمره آنها محسوب داشتی؟»
حجاب و عفت:
مرحوم آیت الله سید محمدباقر مجتهد سیستانی (ره) پدر آیت الله سید علی سیستانی تصمیم می گیرد برای تشرّف به محضر امام زمان (عج) چهل جمعه در مساجد شهر مشهد زیارت عاشورا بخواند. در یکی از جمعه های آخر، نوری را از خانه ای نزدیک به مسجد مشاهده می کند. به سوی خانه می رود می بیند حضرت ولی عصر امام زمان (عج) در یکی از اتاق های آن خانه تشریف دارند و در میان اتاق جنازه ای قرار دارد که پارچه ای سفید روی آن کشیده شده است. ایشان می گوید هنگامی که وارد شدم اشک می ریختم سلام کردم، حضرت به من فرمود: «چرا اینگونه به دنبال من می گردی و این رنج ها را متحمّل می شوی؟! مثل این باشید- اشاره به آن جنازه کردند- تا من بدنبال شما بیایم»
بعد فرمودند: «این بانویی است که در دوره کشف حجاب- در زمان رضا خان پهلوی- هفت سال از خانه بیرون نیامد تا چشم نامحرم به او نیفتد.» (1(
رعایت حلال و حرام در زندگی
یکی دیگر از نگرانی های امام زمان (عج) بی توجهی مردم به حلال و حرام است. یکی از دانشمندان مدت ها در آرزوی زیارت حضرت مهدی (عج) بود، برای رسیدن به این هدف زحمت های فراوان کشید از جمله علم جفر آموخته و چلّه نشینی کرده و چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفته بود. اما هر چه می کوشید راه به جایی نمی برد تا به او گفتند: دیدار امام زمان (عج) برای تو ممکن نیست مگر در فلان شهر. او حدود 37 روز در آن شهر می ماند تا در بازار آهنگرها کنار دکان پیرمردی قفل ساز هنگامی به محضر امام زمان (عج) شرفیاب می شود که آن حضرت در کنار پیرمرد قفل ساز نشسته و با او گرم گرفته بودند و سخن می گفتند. در همین حال می بیند پیرزنی ناتوان و قد خمیده ،عصا زنان آمده و با دست لرزان قفلی را نشان داد و گفت: «برای رضای خدا این قفل را به مبلغ سه شاهی از من بخرید. من سه شاهی پول نیاز دارم.»
پیرمرد با کمال سادگی گفت: «این قفل دو عباسی و هشت شاهی ارزش دارد، من آن را به هفت شاهی می خرم زیرا در معامله دو عباسی بیش از یک شاهی منفعت بردن بی انصافی است.» پیرزن با ناباوری گفت: «من التماس کرده ام اما هیچ کس راضی نشد این قفل را به سه شاهی از من خریداری کند.» سرانجام پیرمرد هفت شاهی پول به آن زن داد و قفل را خرید هنگامی که پیرزن رفت امام عصر (عج) به من فرمود: «آقای عزیز! دیدی؟ اینطور باشید تا ما به سراغ شما بیاییم. چلّه نشینی لازم نیست، علم جفر سودی ندارد، علم سالم داشته باشید و مسلمان باشید. در تمام این شهر من این پیرمرد را انتخاب کرده ام چون دین دارد و خدا را می شناسد، هفته ای بر او نمی گذرد مگر اینکه من به سراغ او می آیم و از او دلجویی و احوال پرسی می کنم.»(2(
بی توجهی شیعیان به امام زمان(عج(
مرحوم حاج محمدعلی فشندی تهرانی می گوید که در مسجد جمکران سیدی نورانی را دیدم با خود گفتم این سید در این هوای گرم تابستانی از راه رسیده و تشنه است ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: «آقا! شما از خدا بخواهید تا فرج امام زمان (عج) نزدیک گردد.» فرمودند: «شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند، اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما می رسد.»(3(
پی نوشتها :
(1) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 3 ، ص 158.
(2) ملاقات با امام عصر (عج) ، ص 268.
(3) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 155.
اصل امامت از اصول عقايد و به تعبير بعضى از روايات، اساس اسلام است، پس چراخداوند نام ائمه معصومين(ع) را در قرآن ذكر نكرده تا موجب اختلاف بين مؤمنان وشبهه در اذهان نگردد؟
شيوه قرآن مجيد در رابطه با ائمه هدى(ع) - به ويژه اميرالمومنين(ع) و خانواده آن حضرت - اين است كه به معرفى «شخصيت» ممتاز و برجستگىهاى آنان بپردازد، نه به معرفى «شخص». اين شيوه حكمتهاى متعددى دارد كه بعضى از آنها به اختصار بيان خواهد شد. در اينجا دو زمينه براى گفت و گو وجود دارد: موارد و چگونگى معرفى شخصيت اهل بيت(ع) و حكمت و سر اين روش.
يك. موارد و چگونگى معرفى شخصيت اهل بيت(ع) در قرآن
قرآن مجيد در موارد متعددى پرده از امتيازات و ويژگى هاى رفتارى ائمه هدى(ع) به ويژه اميرالمومنين(ع) برداشته است؛ از جمله:
1. «ويطعمون الطعام على حبه مسكينا و يتيما و اسيرا»؛ انسان (76)، آيه 9. مفسران بزرگ شيعه و سنى آوردهاند كه اين آيه در شأن اميرالمؤمنين(ع) و خانواده ايشان است و مسأله روزهدارى حضرت على(ع) و... و دادن افطار خود به مسكين، يتيم و اسير در سه شب متوالى را به طور متواتر نقل كردهاند.
2. «انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»؛ احزاب (33)، آيه 33. در خصوص اين آيه مقالات و كتاب هاى متعددى نگاشته شده و در اينكه شامل حضرت على(ع) و فاطمه(س) و حسن و حسين(ع) است، نزد شيعه و سنى هيچ اختلافى نيست، تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پيامبر(ص) است كه با ادله متعددى علماى شيعه شمول آن را نسبت به همسران پيامبر(ص) رد كردهاند.
3. «انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يؤتون الزكاة و هم راكعون»؛ مائده (5)، آيه 55.. شأن نزول اين آيه نيز در تمام تفاسير معتبر شيعه و سنى، اختصاصا در رابطه با حضرت على(ع) مى باشد. البته آيات بسيار ديگرى نيز وجود دارد كه در اينجا به همين سه مورد اكتفا مى كنيم. در آيه اول اوج ايثار در شدت نياز و در آيه دوم طهارت مطلق از هر كژى و كاستى و عيب و گناه و در آيه سوم تلفيق دو عبادت بزرگ با يكديگر همراه با اوج اخلاص و خدادوستى نمايان شده است. البته در آيه سوم نكته ديگرى وجود دارد كه در قسمت بعد به آن اشاره خواهيم كرد.
دو. حكمت روش قرآن در معرفى اهل بيت(ع)
شيوه ذكر شده حكمت هاى متعددى دارد؛ از جمله:
1. انگشت گذاشتن روى اشخاص در مواردى، چندان نقشى در روشنگرى ندارد؛ بلكه نهايتا به نوعى تبعيت و پيروى كوركورانه مىكشاند و البته اين مانع آن نيست كه در مورد لزوم، افراد نيز معرفى شوند؛ ولى اساساً معرفى شخصيت، معرفى الگوها است و در نتيجه جامعه را به جاى گرايش هاى تعصب آميز جاهلانه، به سمت تعقل ژرف انديشى و توجه به ملاك ها، فضايل و امتيازات واقعى سوق مىدهد.
2. معرفى شخصيت، زمينهساز پذيرش معقول است، در حالى كه معرفى شخص، در مواردى موجب دافعه مى شود. اين روش به ويژه در شرايطى كه شخص از جهاتى تحت تبليغات سوء قرار گرفته باشد يا جامعه به هر دليلى آمادگى پذيرش وى را نداشته باشد، بهترين روش است. اين مسأله دقيقا در مورد اميرالمؤمنين(ع) و اهل بيت(ع) وجود داشته است.
براى شناخت درست اين مساله لازم است ابتدا شرايط و ويژگى هاى جامعه اسلامى زمان نزول قرآن را در نظرگيريم تادر پرتو جامعه شناسى آن زمان و روان شناسى اجتماعى خاص آنجامعه، بتوانيم به درك صحيحى از مساله نايل آييم. واقعيت آن است به استثناى اندكى از مؤمنان برجسته، اكثريت جامعه صدر اسلام نسبت به اهل بيت(ع) به ويژه اميرالمومنين(ع) پذيرش نداشتند و پيامبر(ص) نيز در مقاطع مختلف با دشوارى هاى زيادى آن حضرت را مطرح مىساختند و در هر مورد با نوعى واكنش منفى و مقاومت روبه رو مى شدند، دلايل اين امر متعدد است؛ از جمله:
الف. بسيارى از آنان كسانى بودند كه تا چند صباحى قبل در صف معارضاك اسلام قرار داشتند و روياروى خود شمشير على(ع) را ديده و از همان جا كينه وى رابه دل گرفته بودند، چنان كه حضرت فاطمه زهرا(س) نيز يكى از علل روى گردانى مردم از آن حضرت را همين نكته (نكير سيفه) بيان فرمودند.
ب . تفكرات و سنن غلط جاهلى هنوز بر انديشه مردم حاكم بود و امورى مانند سن و... را در امور سياسى دخيل مىدانستند و لذا به جهت جوان بودن حضرت على(ع)، وى را چندان شايسته براى رهبرى جامعه نمىدانستند.
ج . اين تفكر خطرناك در سطح جامعه رايج بود و از سوى عدهاى تبليغ مىشد كه پيامبر(ص) درصدد آن است كه خويشان خود را براى هميشه بر مسند قدرت و حكومت بنشاند و در اين راستا خدمات ارزنده پيامبر را نيز نوعى بازى سياسى تفسير مىكردند كه براى چنگ اندازى به حكومت براى خود و اهل بيتش انجام داده است. اين مساله چنان بالا گرفته بود كه روز غدير، پس از معرفى اميرالمؤمنين(ع) يكى از حاضران صدا زد «خدايا! ما را گفت كه از سوى خدا آمده و كتاب الهى آوردهام و ما پذيرفتيم و اكنون مىخواهد داماد و پسرعمش را بر ما حاكم و مستولى سازد، اگر او راست مى گويد، سنگى از آسمان ببار و مرا بكش!!» اكنون اين سوال پديد مىآيد كه آيا در چنين وضعيتى تا چه اندازه صلاح بوده است، نام آن حضرت و يا ائمه(ع) بعد از ايشان در قرآن به صراحت ذكر شود؟ ممكن است كسى با خود بينديشد كه اگر چنين شده بود، ريشه اختلافات از بن كنده مىشد و امت اسلامى يكپارچه و همآوا مى شدند و راه هدايت را پيشه مىساختند؛ زيرا قرآن مورد قبول همه است و بر آن اختلافى نيست. اما آيا واقعيت چنين است؟ خير؛ زيرا اين خطر به طور جدى وجود داشت كه بر سر مسأله اميرالمؤمنين(ع)، حتى اساس اسلام و قرآن به خطر افتد و اگر نام آن حضرت به صراحت در قرآن مىآمد، اين مشكل وجود داشت كه طيف عظيمى كه در جامعه، پايگاه تبليغاتى وسيعى داشتند و در صدر اطرافيان پيامبر(ص) نيز بودند، اساساً رسالت آن حضرت و قرآن و... را يكسره نفى و انكار كنند و خطر جدى براى اساس اسلام و قرآن بيافرينند.
شايد اين مساله ابتدا اغراق آميز جلوه نمايد، در حالى كه رخدادهاى مهم تاريخى به خوبى از اين نكته پرده برگرفتهاند. در اينجا به ذكر دو نمونه كه در منابع تاريخى مهم اهل تسنن به تكرار آمده و از مسلمات تاريخى است اكتفا مى شود:
يكم. همه مورخان برجسته آوردهاند كه چون پيامبر(ص) لحظات آخر عمر خويش را مىگذراندند، درخواست قلم و لوحى نمودند تا سندى براى امت به يادگار نهند كه هيچ گاه به انحراف و ضلالت گرفتار نگردند. اين درخواست براى اطرافيان كاملا روشن بود و هدف از آن باتوجه به موضع گيرى هاى پيشين پيامبر(ص) واضح بود. در اين هنگام عمر صدا زد: «ان الرجل ليهجه»؛ «همانا اين مرد بر اثر شدت تب هذيان مى گويد»!!
شگفتا پيامبرى كه خداوند در وصفش فرموده است: «و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى...»، در خانهاش و نزد عزيزترين و بهترين حاميانش، اين چنين جسارت آميز مورد طعن قرار گيرد و كار به جايى مىرسد كه آن حضرت از تصميم خود منصرف مى شود! زيرا جدا خوف آن وجود دارد كه پايدارى بر آن، موجب انكار رسالت شود و مسلماً كسانى كه در خانه پيامبر خدا با وى چنين برخورد مىكنند، خود را مستظهر به پشتيبانى وسيع اجتماعى مىبينند؛ و گرنه هرگز جرات چنين جسارتى به خود نمى دادند. از همين جا روشن مى شود كه سر شيوه قرآن چيست؟ يعنى، قرآن هم براى اهل فهم و درك و تعقل حرف خود را زده است و هم كارى كرده كه فاقدان چنان خصوصيتى، يكسره از اصل دين جدا نشوند و انگيزههاى سياسى خاصى باعث نشود كه به طور كلى مردم را از اصل دين و ديانت جدا سازند.
جالب آن است كه علاوه بر آياتى كه به گونههاى مختلف، مسأله ولايت اميرالمؤمنين(ع) را مطرح ساختهاند، سومين آيهاى كه در آغاز اين نگاشته آوردهايم، بسيار روشن اين پيام را داده و همراه با بيان امتيازات خاص آن حضرت، مسأله ولايت و رهبرى امت را گوشزد ساخته است. در اينجا يك سؤال باقى مى ماند و آن اينكه خداوند فرموده است: «انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون»؛ بنابراين باتوجه به اين آيه از آن خطرات چه باك؟ پاسخ آن است كه حافظ بودن خداوند براى قرآن از راه اسباب و علل خاص آن است و يكى از آنها به كارگيرى همين شيوه است كه انگيزه كنارزدن قرآن را به جهت يك سرى اهداف خاص از بين مى برد.
((ياسر خادم)) مي گويد:شنيدم از امام رضا عليه السلام كه مي فرمود: وحشت ناك ترين حالات اين خلق در سه جايگاه و منزل است.
اول: روزي كه متولد مي شوند و از شكم مادر بيرون مي آيند و دنيا را مي بينند. دوم: روزي كه ميميرند و آخرت و اهل ايمان را مشاهده مي كنند. سوم: روزي كه برانگيخته مي شوند و احكامي را كه در دنيا نديده اند، مشاهده مي كنند. خداي-عزوجل- بر ((يحيي))عليه اسلام در اين سه جايگاه سلام فرستاد و او را از خوف خود ايمن گردانيد و فرمود:<< وَسَلَامٌ عَلَيْهِ يَوْمَ وُلِدَ وَيَوْمَ يَمُوتُ وَيَوْمَ يُبْعَثُ حَيًّا ﴿مريم،15﴾>> و سلام كرد عيسي عليه السلام بر نفس خويش در اين سه جايگاه كه گفت: <<وَالسَّلَامُ عَلَيَّ يَوْمَ وُلِدتُّ وَيَوْمَ أَمُوتُ وَيَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا ﴿مريم،33﴾>>
ياد داري كه وقت زادن تو همه خندان بدندو تو گريان
آن چنان زي كه وقت مردن تو همه گريان بوند و تو خندان
مردي خدمت امام صادق عليه السلام رسيد و عرض كرد: با ابن رسول الله! من همسايگاني دارم كه داراي كنيزاني آوازخوان و مطرب هستند. اين كنيزان با عود(يكي از آلات موسيقي) نوازندگي مي كنند. من نيز گاهي كه به دستشويي مي روم زمان بيشتري در آن جا درنگ مي كنم تا به آواز و نوازندگي آنان گوش دهم،اين عمل من چه حكمي دارد؟
امام صادق عليه السلام فرمود: از اين كار دست بردار. آن مرد گفت: به خدا سوگند من به قصد گوش دادن به آن جا نمي روم (اين عملي نيست كه آن را با پاي خويش انجام داده باشم) تنها عملي شنيدني است كه آن را با گوشم مي شنوم. امام صادق عليه السلام فرمود:عجبا! خدا به فريادت برسد! اي مرد! چه مي گويي؟ مگر نشنيده اي كه خداي-عزوجل-مي فرمايد: ( إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُل) (اسراء،36) ترجمه: گوش و چشم و دل همه مسوولند{ و در پيشگاه تاهي همه بايد پاسخ گو باشند}.
*زمان های خاص یاد کردن حضرت
بعضی از زمان ها، پیوستگی ویژه ای با حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف دارد و این خود سبب می شود دوستداران حضرت، در بزرگداشت این زمان ها بکوشند و در تکریم آن کوتاهی نکنند. از جمله این ها، شب نیمه شعبان، سالروز ولادت پر سعادت آن حضرت است. این شب، شب رحمت و نزول برکات آسمانی و همچون شب های قدر، احیا داشتن آن مستحب است. شب و روز جمعه، از دیگر زمان هایی است که باید علاقه مندان به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در این زمان مبارک، یاد آن حضرت را گرامی بدارند. در این روز، زیارت آن حضرت و دعا برای تعجیل فرج او مستحب است؛ زیرا براساس برخی روایات و زیارات، امید ظهور آن حضرت در روز جمعه، بیش از دیگر روزهاست.4 چنان که از زیارت حضرت در روز جمعه برمی آید، در این روز افزون بر یاد امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، باید در انتظار فرج بوده و صبح با امید ظهور ولی امر و دیدار امام سر از خواب برداشت.
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در توقیعی فرمود: <هر کس تقوای پروردگارش را پیشه کند و از آنچه به عنوان حق شرعیه ـ خمس و زکات ـ برعهده دارد به مستحقانش بپردازد، از فتنه های باطل کننده دین و دنیا در امان خواهد بود>
*مکان های خاص یاد کردن حضرت
همان گونه که دعا برای تعجیل فرج حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان های مخصوص تأکید شده، در مکان های معیّنی نیز این مسئله، مورد تأکید پیشوایان دینی قرار گرفته است. حرم مطهر امام عسکری، امام هادی و مادر حضرت ولی عصر علیهم السلام در شهر سامراء، از جمله این مکان هاست. سرداب مقدس سامراء، که غیبت کبری از آنجا آغاز شده است، نیز از دیگر مکان های مقدس و محترمی است که عاشقان امام بدان تبرک می جویند. مسجد مقدس جمکران، یکی دیگر از مکان های مقدس و منسوب به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و بسیار مورد توجه مردم مسلمان ایران و دیگر عاشقان حضرت است که در آنجا با توسل و دعا و مناجات به درگاه خداوند تمسک می جویند.
امیر مؤمنان در مسجد كوفه، بالاى منبر خطبه میخواند. مردى برخاست كه به او ذعلب میگفتند، داراى زبانى بلیغ در خطبه و قلبى شجاع بود. گفت: اى امیر مؤمنان ! آیا پروردگارت را دیده اى ؟
حضرت فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! من خدایى را كه نبینم، نمیپرستم.
پرسید: اى امیر مؤمنان ! پس چگونه او را دیده اى ؟
فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! دیدگان با مشاهده او را نمیبینند، ولى قلبها با حقایق ایمان او را میبینند. واى بر تو اى ذعلب ! خداى من چنان لطیف است كه لطفش به وصف در نمیآید و چنان عظیم است كه با عظمت وصف نمیگردد و چنان بزرگ كبریاست كه با بزرگى وصف نمیشود.
در جلالت چنان جلیل است كه با غلظت وصف نمیشود. قبل از هر چیز است و نمیشود گفت: پیش از چیزى است. بعد از هر چیز است و نمیشود به او بعد گفت. اشیاء را خواسته، اما نه با همت. درك كرده است، اما نه با خدعه. در همه اشیاست، اما با آنها مخلوط نیست و از آنها هم جدا نیست. ظاهر است، نه به شكل مباشرت. متجلّى است، نه با دیدن. دور است، نه با مسافت. قریب است نه با نزدیك شدن، لطیف است، نه با جسم داشتن. موجود است، نه بعد از عدم. فاعل است، نه به اضطرار. صاحب تقدیر است، نه با حركت. زیاد میشود، نه با اضافه. شنواست، نه با گوش. بیناست، نه با چشم. اماكن حاوى او نمیشوند و اوقات او را شامل نمیگردند.
صفات او را محدود نمیكنند و خواب او را نمیگیرد. هستى او از اوقات سبقت جسته، وجودش از عدم و ازلش از ابتدا پیشى گرفته است. با خلق مشاعر فهمیده میشود كه كسى براى او مشاعر قرار نداده و با تجهیز جواهر فهمیده میشود كه جوهر ندارد و با ضد قرار دادن میان اشیا فهمیده میشود كه او ضد ندارد و با خلق تقارن میان اشیا فهمیده میشود كه او قرین ندارد. نور را ضد ظلمت قرار داده است و خشكى را ضد ترى و زبر را ضد نرمی، و سردى را ضد گرمیمتباین ها را با هم جمع كرده و میان چیزهاى نزدیك، دورى افكنده است كه با تفریق، بر مفرّق و با تاءلیف، بر مؤ لف دلالت میكند. و این سخن خداى تعالى است: «و من كل شى ء خلقنا زوجین لعلّكم تذكرون».
آیت الله حسنزاده آملی به نقل از کتاب حول الرویة، در ادامه شرح این روایت میفرمایند: میان قبل و بعد، فاصله انداخت تا معلوم شود كه او قبل و بعدى ندارد و موجودات با غرایزشان گواهند كه آفریننده غریزه آنها، غریزه ندارد و با موقّت بودنشان اعلام میكنند كه براى قرار دهنده وقت آنها وقتى نیست. میان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود میان او و خلقش حجابى نیست. پروردگار است، بدون این كه خود پروردگارى داشته باشد و اله است، بدون این كه خود الهى داشته باشد. عالم است، بدون این كه معلوم باشد. سمیع است، بدون این كه مسموع باشد.
شیخ طوسى بزرگ فقیه و اصولى و مفسر كمنظیر در كتاب امالى، و چهره برجسته حدیث شیخ صدوق در كتاب عیون اخبار الرضا از حضرت عسگرى از پدرانش از امیرالمؤمنین (ع) روایت مىكند كه آن حضرت فرمود:
رسول خدا گفت: خداى عزوجل فرمود: فاتحةالكتاب را میان خود و بندهام تقسیم كردهام، نیمى براى من و نیمى براى بندهام و حق اوست هر آنچه بخواهد.
هنگامى كه بگوید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ خدا مىگوید: بندهام به نام من آغاز نمود، بر من سزاوار است كه امورش را به نفع او به نتیجه برسانم و در احوالش بركت قرار دهم.
چون بگوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ خدا مىگوید: بندهام مرا ستایش كرد، و دانست كه یقیناً همه نعمتهائى كه در اختیار اوست از سوى من است و بىتردید بلاهائى كه از او برطرف مىكنم به نیروى فضل و احسان من است، شما را «اى فرشتگان»، گواه مىگیرم كه به نعمتهاى دنیایش نعمتهاى آخرت را نیز بیفزایم، و بلاهاى آخرت را از او بگردانم، چنان كه بلاى دنیا را از او برطرف نمودم.
زمانى كه بگوید: الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ خداى جلجلاله مىگوید: بندهام گواهى داد كه من رحمان و رحیم، شما را «اى فرشتگان» گواه مىگیرم كه: بىتردید از رحمتم بهرهاى فراوان و نصیبش را بسیار مىدهم.
هنگامى كه بگوید: مالِكِ یَوْمِ الدِّینِ خداى جلجلاله مىفرماید: شما را گواه مىگیرم همچنان كه اعتراف نمود، من مالك روز پاداشم، البته حسابش را روز حساب آسان گردانم و از بدىهایش گذشت كنم.
چون بگوید: إِیَّاكَ نَعْبُدُ خداى عزوجل مىگوید:
بندهام راست گفت، فقط مرا بندگى مىكند. شما را گواه مىگیرم كه حتماً براى بندگىاش آن چنان پاداشى دهم كه هر كس بندگىاش را نسبت به من مخالفت كند افسوس و غبطه بخورد.
زمانى كه بگوید: وَ إِیَّاكَ نَسْتَعِینُ، خداى عزوجل مىفرماید: بندهام فقط از من كمك خواست و به من پناهنده شد، شما را گواه مىگیرم كه بىتردیدمددكار اویم و قطعاً در سختىها به دادش مىرسم و روز گرفتارىاش یقیناً دست او را مىگیرم.
چون بگوید اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ تا آخر سوره خداى عزوجل مىگوید: این بنده من است و براى اوست آنچه بخواهد: دعاى بندهام را مستجاب كردم و آنچه خواست به او عطا نمودم و او را از آنچه در هراس و نگرانى است امان دادم. «1»
پی نوشت:
_________________________
(1)- عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 300. نورالثقلین، ج 1؛ ص 4. بحار، ج 92، ص 227- 226.
کتاب : تفسیر حكیم جلد یک
بو جعفر محمد بن جریر بن رستم طبری به اسنادش به نقل از ابا عبدالله امام صادق ( علیه السلام) و ایشان از پدرش و او نیز از جدش علی بن الحسین( علیه السلام) نقل می کند:
هنگامی که حضرت زهرا ( سلام الله علیها) مریض شد، مریضی که بعدها به واسطه آن از دنیا رفت. زنان مهاجرین و انصار جمع شدند و به عیادت حضرت زهرا ( سلام الله علیها) رفتند، از او پرسیدند که: در این حال بیماری چگونه روزگار را سپری می کنی؟
حضرت پس از حمد و ستایش خداوند و صلوات بر پدرش، فرمود: به خدا سوگند روزگارم در حالی سر می شود که از دنیای شما ناخشنود و از مردان شما خشمگینم. پیش از آنکه سودی از آنان ببرم دست از ایشان برداشته و آنان را به دور انداختم و پس از آنکه آنان را آزمودم و از آنان ناخشنودم. چه بسیار زشت است رخنه ای که بر لبه شمشیر وارد آید، یا نیزه ای که شکاف بردارد و ناکار شود و اندیشه ای که فاسد گردد و « بد چیزی است آنچه که نفوسشان مقدم داشته، چرا که موجب خشم و غضب الهی شده و در عذاب جاودانه اند». به ناچار کیفر و پیامد این کار بر گردن آنان افتاده، پراکندگی و آشفتگی آن بر عهده آنان می باشد و سرانجام گروه ستمکاران نابودی است. وای بر آنان چگونه خلافت را از پایگاه استوار رسالت، پایه های محکم نبوت، محل نزول وحی و انسان آگاه به امر دین و دنیا منحرف کرده و دور ساختند. «آگاه باشید که این همان زیان و خسران آشکار است».
به خدا قسم ، ناراحتی و روی گردانی اینان از علی، جز به خاطر ناخشنودی از شمشیرش، سختی و استواری اش، جنگاوری و زخم های ناشی از شمشیرش نبود و تنها خداجویی و اخلاصش باعث شد که از او روی گردان شوند. به خدا قسم، اگر به راه اعتدال و راستی می آمدند و از حجت روشن الهی فرمانبرداری می کردند، آنان را به راه راست راهنمایی نموده و بر آن استوارشان می ساخت و به راحتی آن را رهبری می کرد، به طوری که نه جراحتی در بینی شتر خلافت حادث می شد و نه آشفتگی بر راکب آن دست می داد و آنان را به سرچشمه زلال، وسیع و جوشان صلاح می رساند. تشنگی را برطرف می کرد و بدین ترتیب سرچشمه، گل آلود نمی شد. عطش تشنگی و سوز گرسنگی را فرو می نشاند و آشکارا و پنهان، ایشان را راهنمایی و نصیحت می نمود تشنگان هدایت را سیراب نموده، جلوی افراط و تفریط در اداره حکومت را می گرفت؛ آن را از آلودگی حفظ می کرد، امر خلافت را از مسیر و جایگاه خویش اداره می نمود.
در آشکار و نهان خیرخواه مردم می شد؛ نمی گذاشت عده ای با مال مردم برتر و ثروتمند شوند؛از مال و حق مردم بخشندگی نمی کرد. کسی تشنه و گرسنه نمی ماند و دنیا طلبان از زاهدان و درغگویان از راستگویان تشخیص داده می شدند. « اگر مردم ایمان می آوردند و تقوی پیشه می کردند، ما هم درهای برکت و رحمت را از آسمان و زمین به روی آنان باز می کردیم، آما آنان، آیات خدا را تکذیب کردند و ما نیز آنان را به علمشان گرفتار نمودیم»، « و هرکس از این مردم ظلم کنند، به زودی به جایگاه زشت عمل خود خواهند افتاد و از عذاب خداوند راه گریزی ندارند».
پس پیش بیایید و بشنوید، هرکس در دنیا زندگی می کند آن را عجیب می بیند و اگر تعجب کردید، در گفتار آنان تعجب کنید. نمی دانم به کدام دلیل استناد، به کدام تکیه گاهی اعتماد، به کدام قابل اعتمادی تمسک و به کدام آستانه دخیل افتادند.
« چه بد پیشوایی وچه بد عشیره ای انتخاب کردند و نتیجه عمل ظالمین چه بد خواهد بود». به خدا سوگند، فرد نالایق را به جای لایق نشاندند و می پندارند که کار خوبی انجام دادند « درحالی که آنان مفسد هستند ولی نمی فهمند» وای بر شما « آیا کسی که حق را دریافته برای رهبری شایسته است، یا کسی که تا هدایتش نکنند راه را پیدا نمی کند»؟ وای بر شما، چگونه حکم می کنید؟
به جانم سوگند، که روزگار آبستن حوادثی است باید دید چه پیش خواهد آمد. پای شتر خلافت زخمی، خون جاری شده و سم، غذا خورندگان را تلف نموده است. این چنین اهل باطل ضرر می بینند و بدین گونه اهل باطل شناخته می شوند. کسانی که این سنت بد را ایجاد کردند مغبون شدند و از دنیایشان لحظه ای بیش، بهره مند نمی شوند. قلبشان از فتنه پر شده است؛ آنان را بشارت بدهید به شمشیرهای تیز و تسلط ظالمان ستمگر، و گرفتاری به امور یاوه و پست و ستم کشی از ظالمین. آنان از اندوخته هایشان بی بهره خواهند بود، همانند خوشه های درو شده، یکجا جمع آوری خواهند شد. آن روز سخت پشیمان خواهید شد و من علیه شما خواهم بود و به شما نگاه نخواهم کرد. شما را به عملکردتان گرفتار می کنند، در حالی که سخت ناخشنود خواهید بود.
آن زنان، سخنان آن بانو را برای همسرانشان نقل کردند. عده ای از مهاجران و انصار برای عذر خواهی به محضر آن بانو رفتند و گفتند: ای سرور بانوان، اگر ابوالحسن این موضوع را پیش از این که بیعت قطعی شود به ما گفته بود، با کسی بیعت نمی کردیم و به جز علی (علیه السلام) به سوی کسی دیگر برنمی گشتیم.
حضرت زهرا ( سلام الله علیها) به آنان فرمود: من دلیل شما را منطقی نمی بینم و بعد از این سهل انگاریتان، با شما هم کاری ندارم.
زندگانی حضرت زهرا ( علیها السلام )، ص186 تا 189
حضرت فاطمه ( علیها السلام) در ضمن وصایای خود به علی ( علیه السلام) گفت: یا علی! این شیشه را بگیر و هنگامی که از کار من فارغ شده و مرا در قبرم نهادی، آن را در لحد من بگذار . علی( علیه السلام) فرمود: ای بانوی زنان ! در این شیشه چیست؟
فاطمه ( علیها السلام) پاسخ داد: یا اباالحسن! من از پدرم شنید که می فرمود: راستی که قطرات اشک، غضب و خشم خدای را خاموش می سازد و قبر، باغی از باغات بهشت نمی شود مگر این که بنده از خوف خدا گریه کرده باشد. و خدای عزیز جبّار می داند که گریه کرده ام و این قطرات اشک من در سحرهاست که در این شیشه جمع کرده ام و آن را ذخیره ای برای درون قبر خود نموده ام تا در روز حشر، آن را بیابم.
حضرت علی ( علیه السلام) از سخن حضرت زهرا ( علیها السلام) گریان شد و در این موقع فاطمه ( علیها السلام) دستش را دراز کرد و اشکهای چشم علی ( علیه السلام) را گرفت و به صورت خود کشید.
( سیره و سخن فاطمه، ص55)